در ازای صفات خدای متعال و کسب معرفت الله، برای خودمان صفت در نظر داشته باشیم و به معرفت النفس برسیم یعنی در برابر خداوند علیم شما باید به جاهل بودن خود اعتراف کنید
در بحث توحید برای اینکه مسیر را دقیقتر جلو برویم، برای اینکه بتوانیم مسیر را به صلاح حرکت کنیم، یکی از قلقها این است، باید معرفت النفس و معرفت الله را کنار هم قرار بدهیم، مثلاً چه بکنیم؟ هر صفتی که برای خدای متعال قائل هستیم، مابهازایش یک صفت برای خودمان قائل باشیم. خدای متعال العزیز است، تو چه هستی؟ من خودم چه هستم؟ الذلیل. خدای متعال الغنی است، من چه هستم؟ الفقیر. نمیشه بگویی که خدای متعال غنی است، قائل باشی خودت هم غنی هستی، آن معرفت الله تو ایراد دارد، معرفت النفست هم ایراد دارد. اینجا بحث معرفت شما تکمیل نیست. نمیشود بفرمایید که اِنّ الله عَلیم وَ اَنَ عَالم، من هم عالم هستم. اگر خدا علیم است تو جاهل هستی، این را درک کن. نمیشود بفرمایید اِنّ الله مَالک، خدا مالک هست و بعد بگویی من هم مالک هستم، من هم بالاخره مالک یک چیزهایی که هستم، نه تو فقط مملوک هستی. ببینید باید در ازای صفات خدای متعال، برای خودمان صفت در نظر داشته باشیم و بدانیم. همینطور هست، برعکسش، در ازای صفاتی که برای خودت قائل هستی، برای خدای متعال هم صفت قائل باش. آنجایی که احساس تکبر میکنی نسبت به کسانی، خب خودت را بشناس، بگو من الان چه هستم؟ متکبر. احساس بزرگی میکنم نسبت به برخی افراد، بگو من که احساس بزرگی میکنم خدا پس چه هست؟ میفرماید که خدا هم متکبر است، میگوییم دو تا متکبر نمیشود، نمیشود خدا متکبر باشد تو هم متکبر، پس از تکبرت بیا پایین. پس از تکبرت کناره بگیر. بله معرفت الله و معرفت النفس، دو معرفت زوج هم هستند. اگر بخواهیم سلوک الی الله را حرکت کنیم این دو معرفت رو باید در کنار هم ببینیم و با این دو معرفت حرکت بکنیم که برای ما سلوک اتفاق بیفتد.