توصیه خداوند به پیامبر صلوات الله در عجله نکردن در تحقق الملک و تنزیه حضرت آدم ع در بی اعتنایی نسبت به اهل بیت علیه السلام
ضرورت پرداختن به موضوع تنزیه الانبیاء و بررسی تعارض روایات در مورد خطای پیامبران
در آیه مربوط به حضرت آدم علیه السلام در آیه صد و پانزدهم سوره طه که مطرح است، وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلىَ ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسىَ ، این آیه را باید کجا معنا کرد؟ آیا واقعا میشه شخصیتی مثل آدم علیه السلام که دارای علم الاسماء است، اشتباه کند؟ علم الاسماء را وقتی میخواهیم بشناسیم یعنی چی؟ یعنی معرفتی که نتیجهاش شد سجده ملائکه، معرفتی که ملائکه اون معرفت رو ندارند، معرفتی که پلهی بعدی ملائکه نیست، اگه پلهی بعدی بود، ملائکه میگفتند خب باشه ما چند سال بعد به اون معرفت میرسیدیم. معرفت دست نیافتنی برای ملائکه بود. معرفت علم الاسماء اینطور هست. در علم الاسماء کُلَّها، یک موضوع و گل سرسبد علم الاسماء کُلَّها، اَسْماءِ هؤُلاء است. در روایت هست که هؤُلاء اهل بیت ع هستند، انوار به دور عرش هستند. معرفتی از اهل بیت علیهم السلام که ملائکه نداشتند و امید دستیابی به آن را هم نداشتند. این بحث رو باید ذیل بحث تنزیه الانبیاء ع دنبال کرد. آیا انبیاء و رسل ع اشتباه کردند؟ آیا خطا های جدی داشتند؟ آیا عصیان کردند؟ در منابع اهل کتاب از این بحث ها زیاده. خطا زیاد داشتند. گاهی خطاهای بسیار سخیفی رو نسبت به انبیاء و رسل ع مطرح می کنند. برخی از آنها به نظر در فرهنگ اسلامی هم ورود کرده. روایات در این زمینه ها پراکندگی دارند. حالا هم بحث اسناد و صحت روایات باید بررسی بشه، هم اگه به متن روایات نگاه کنیم، توش تعارضات و موضوعات مختلف وجود دارد. آیا آدم علیه السلام اشتباه کرد؟ میفرماید وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلىَ ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِىَ ، آیا آدم علیه السلام اشتباه کرد؟ مثلاً ذیل همین آیه 115 سوره طه روایاتی مطرح است در مورد حسادت آدم به جایگاه اهل بیت علیهم السلام (صحت و سقم چنین روایاتی باید بررسی شود)، برخی از بزرگان هم سعی کردند این روایات رو توجیه کنند. مثلا علامه مجلسی سعی کرده این حسادت رو توجیه کنه، بگه اینجا حسادت به معنای حسادت منفی نیست بلکه به معنای قبطه است.
برتری عظیم آدم علیه السلام نسبت به تمام ملائکه
آدم علیه السلام کی هست؟ این آدمی که اینجا مطرح است کسی است که به او علم الاسماء داده شده. این رو عرض می کنیم یعنی چی؟ یعنی ما در بحث انبیاء و رسل ع یک فلش و یک محدوده خاص از زندگی ایشان که ایرادی اونجا ظاهراً مطرح هست رو نباید نگاه کنیم بلکه باید نقطه آغاز و نقطه انتهای زندگی انبیاء و رسل ع رو با هم ببینیم و روی این موضوع تعقل کنیم، تدبر کنیم، تفکر کنید، این یکی از کارهایی است که باید انجام بشه، حداقل برامون سوال پیش بیاد. به طور مثال در بحث آدم علیه السلام، آیا آدم یعنی کسی که خلیفه خدا بود علم الاسماء کُلَّها داشت، از مهمترین علم الاسماء، علم اسماء هؤُلاء داشت، طبق روایاتِ غیر اختلاف، هؤُلاء در آیه 31 سوره بقره، اهل بیت علیهم السلام هستند، یعنی اسماء اهل بیت علیهم السلام را میدانست، خب سوال میشه اسماء اهل بیت علیهم السلام رو می دانست یعنی چی می دانست؟ یک چیز سطحی میدونست؟ خب یک چیز سطحی نمیتونه منجر به نمایش برتری بزرگ آدم علیه السلام به ملائکه باشه، به ملائکه کلهم اجمعین باشه. پس اون چیز سطحی نمیتونه باشه. باید یک چیزی بداند که ملائکه نمی دونند، یه چیزی بداند که ملائکه چند سال بعد به سهولت نمی توانند به اون معرفت دسترسی پیدا کنند. آقا فلانی یک چیزی میدونه به شاگردی یاد میده، اگر یاد هم نمیداد شاگرد چند سال بعد خودش می فهمید. این یاد دادن ارزشمند هست ولی منجر به سجده نیست، منجر به انقیاد تمام و کمال نیست. آدم علیه السلام نسبت به اهل بیت ع، نسبت به هؤُلاء معرفتی دارد که ملائکه از اون معرفت بسیار فاصله دارند، فاصله شون از آن معرفت زیاده. حتی تصور اینکه این معرفت را می توانستند خودشان به دست بیاورند هم، در ذهن شون نیست. چرا؟ چون وقتی آدم علیه السلام به اونها خبر میده، نمیگن که خب اگه نمیگفتی خودمون چهار روز دیگه میفهمیدیم. این حتی نمیتونه مانع بشه، چون این وجود نداره. اگر نمیگفتی، اگر تو این علم را، اگر تو این خبر را، اگر تو این انباء را به ما نمی دادی، ما اصلاً به این موضوع علم پیدا نمیکردیم. یعنی اینقدر محدوده این معرفت آدم علیه السلام، فاصله اش از ملائکه بالاست و دور هست، دور از دسترس ملائکه هست.
رؤیت اهل بیت علیهم السلام توسط حضرت آدم علیه السلام در بهشت
خب آدمی که نسبت به اهل بیت علیهم السلام چنین معرفتی داره، خدای متعال او رو وارد بهشت کرده، وارد یک جنتی کرده و در همین فضا یا قبل از این فضا از آدم علیه السلام عهدی گرفته، آدم اینطوری حداقل دو ویژگی بزرگ داره، 1- خلیفه خداست 2- دارای معرفت علم الاسماء است. علم الاسماء کلَّها در محدوده علم الاسماء هؤُلاء، با این فضیلتها و منصبها، خدای متعال از آدم علیه السلام عهد گرفته و آدم علیه السلام نسبت به این عهد بی اعتنایی کرده، آیا میتونه این بی اعتنایی نسبت به اهل بیت علیهم السلام باشه؟ آیا این اقوال میتونه صحیح باشه که آدم علیه السلام در موقعیتهایی انواری یا تمثال هایی از اهل بیت علیهم السلام رو دید و بهشون بی اعتنایی کرد؟ کسی که دارای چنین سطح معرفتی است نسبت به اهل بیت علیهم السلام، آیا میتونه چنین بی اعتنایی رو بکنه؟ اگر او چنین بی اعتنایی بکنه که همه ملائکه کلاً مجاز به بی اعتنایی هستند و دیگران و بسیاری از مومنین که سطح های بالاتری از ملائکه ندارند و آگاهی نسبت به ارتفاع، مثلا طبقات میانی ملائکه، به لحاظ ارتفاع قرار دارند، خب همه اینها دیگه مجاز می شوند به غفلت، نه بی اعتنایی. آیا به سهولت می شه گفت که آدم علیه السلا اینجا بی اعتنایی کرد؟ شما چنین معرفتی از هؤُلاء داری، با چنین جایگاهی که ملائکه به گرد پای چنین معرفت نمی رسند، بعد حالا هؤُلاء رو دیدی و به هؤُلاء نزدیک شدی، مثلاً در بهشت خود هؤُلاء رو دیدی و به آنها نزدیک شدی و به آن ها بی اعتنایی کردی و رفتی دنبال خوردن و آشامیدن در بهشت، آیا میتونه چنین چیزی باشه؟ این با عقل جور در نمیاد. سوال پیش میاد این آدم نمیتونه این کار رو کرده باشه. این فرد نمیتونه چنین بی اعتنایی کرده باشه.
توصیه خداوند به پیامبر صلوات الله علیه در عدم عجله برای تحقق ملک
خب حضرت آدم علیه السلام اگر در بهشت اشتباه نکرده، پس چه کرده؟ برای پاسخ در آیه ۱۱۵ سوره طه، باید به چند آیه قبل برگردیم، حداقل به دو آیه قبل نگاه کنیم. آیات قبل هم هست ولی از دو آیه قبل میشه بحث را شروع کرد و بحث اینگونه هست، وَ كَذَالِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا ، ما قرآن عربی رو نازل کردیم، برکی نازل کردیم؟ بر رسول الله ص. آیات متعددی داریم که قرآن عربی بر رسول الله ص نازل شده. پس ما قرآن عربی را بر توی رسول ص نازل کردیم، وَ صَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ ، الوعید را در آن قرآن تصریف کردیم. الوعید وعده بر وزن فعیل است، یعنی خیلی وعده شده، یک وعده شده شدید، وعده ای که وزنش زیاده، ما اون الوعید را در این قرآن عربی که بر تو نازل کردیم، تصریف کردیم. الوعید همه وعدهها نیست، وعده ای با ویژگی های خاص، وعده ای مورد توجه خاص، اون رو تصریف کردیم. خب تصریف کردیم، دیگران چه استفاده ای می برند؟ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لهُمْ ذِكْرًا ، استفاده دیگران و اما تو ای رسول فَتَعَلىَ اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ ، بالا سر، بالا، الله الملک الحق هست. تویی که قرآن عربی را بر تو نازل کردیم و الوعید را در آن تصریف کردیم، بالا سر، الله الملک الحق هست، نگیری همینجوری خودت بری جلو، لَا تَعْجَل بِالْقُرْءَان ِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضىَ إِلَيْكَ وَحْيُه ، قرآن رو بر تو نازل کردیم عجله نکنی، عجله نکنی قبل از اینکه وحیش بیاد. اینکه میفرماید لَا تَعْجَل بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضىَ إِلَيْكَ وَحْيُه ، به این معناست که قرانی که بر تو نازل کردیم نزدیک تو هست، بِالْقُرْءَان به وسیله القرآن، عجله نکن یا برای قرآن شدن آن قرآن عربی عجله نکن، قبل از اینکه وحیش بر تو بیاد. قبل از آیه در مورد نزول قران عربی صحبت شده و الوعید، و تصریف الوعید در قرآن. با قرآن عربی شما به سمت الوعید حرکت می کنی. فقط باید مراقب باشی در این مسیر عجله نکنی. این کل این ماجرا ذیل الله الملک الحق هست، برای تحقق الوعید عجله نکنی. برای تحقق مُلک، برای تحقق وعده مُلک، عجله نکنی. این موضوع ممکنه برای تو الهام داشته باشه، میگی چرا؟ خب قرآنش که هست، چرا عجله نکنم؟ قران هست من با عجله برم سراغ این موضوع، نه، عجله نکن، ممکنه علمش رو نداشته باشی از خدای متعال بخواه َقُل رَّبِّ زِدْنىِ عِلْمًا ، خدایا علم من رو اضافه کن، علم من رو زیاد کن. قرآنش هست، بر اساس قران می تونی عجله کنی نسبت به اون موضوع، چون اگه نمی تونستی عجله کنی در این آیه گفته نمی شد لَا تَعْجَل بِالْقُرْءَان ، قابلیت عجله وجود داره. میتونی عجله کنی ولی عجله نکن، باید ذیل برنامه الله الملک الحق حرکت کنی. ممکنه اینجا ضعف علم داشته باشی، از خدای متعال بخواه که علم شما رو زیاد کنه، قُل رَّبِّ زِدْنىِ عِلْمًا .
عهد فراموش شده توسط حضرت آدم علیه السلام
برای اینکه این موضوع را برای توی رسول بیشتر باز کنم، بیشتر توضیح بدم، وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلىَ ءَادَمَ مِن قَبْلُ ، من قبل از این، از آدم علیه السلام هم عهد گرفتم، فَنَسىِ فراموش کرد. ازش عهد گرفتم که ای آدم به تو علم میدم، علم الاسماء میدم، تو خلیفه من هستی، ولی توجه کن بالاسر الله الملک الحق هست، لَا تَعْجَل، ای آدم لَا تَعْجَل عجله نکنی به سوی الوعید، برای تحقق مُلک. معرفت اسماء هؤُلاء را به تو دادم، میتونه برات سنگین باشه، هؤُلاء باید مُلک داشته باشند و این مُلک رو در برنامه خدا هم به تو آموزش دادم، اینها مُلک دارند، یعنی برای اینها مُلکی خواهد بود، عجله نکنی ها. ولیکن آدم نَسىِ، به این عهد خدا، لَا تَعْجَل، به این عهد خدا که بود لَا تَعْجَل، این را فراموش کرد. هُل کرد در این مسیر، پاشنه هایش را کشید برای تحقق مُلک هؤُلاء و بسیار عجله کرد در استفاده از برخی ابزار ها و برخی از موضوعاتی که خدای متعال برای او قرار داده بود، نباید عجله می کرد، لَمْ نجِدْ لَهُ عَزْمًا . عزم یعنی چی؟ یعنی پاشنه هایت را کشیدی، توکل علی الله الملک الحق، باید با او جلو بری. ممکنه علم داشته باشی الان، ابزار داشته باشی ولی باید با الله الملک الحق پیش بری. در ماجرای الوعید باید با برنامه الله الملک الحق پیش رفت، باید کاملاً برنامه وکالتی الله الملک الحق را داشت، باید رابطه وکالتی داشت با الله الملک الحق. آدم علیه السلام اینجا اشتباه کرد. چرا نَسی؟ چون وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا . عزم به معنای اینکه باید با برنامه وکالتی، با ارتباط وکالت با خدای متعال، اینجا را پیش بره، نرفت، عجله کرد.
عجله حضرت آدم (ع) نسبت به تحقق ملک اهل بیت (ع) و سوء استفاده ابلیس از این عجله کردن
رسول الله ص چگونه پیش میره؟ خدای متعال به ایشون می فرماید، لَا تَعْجَل بِالْقُرْءَان ، همون قرآنی که بر تو نازل کردیم، مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُه . یعنی اینجا باید کاملاً هماهنگ با خدای متعال پیش بری. این قرآن که دستت هست الان اینجا این کار را بکن، اینجا این قرآن را جاری کن، اینجا با قرآن این رفتار رو انجام بده، اینجا انجام نده، اون وقتش 200 سال بعد هست. اون وقتش ۱۰۰۰ سال بعد هست، وارد هر موضوع بشی. آدم علیه السلام اگر می خوایم بگیم که اشتباه کرد، اشتباهش این هست، عجله کرد در تحقق مُلک، عجله کرد در تحقق الوعید، عجله کرد در تحقق مُلک هؤُلاء . بله آدم علیه السلام اشتباه کرد، اشتباه در حیطه ای کرد که ما اصلاً اون حیطه رو متوجه نمی شویم. ما درکی از اون حیطه نداریم. اشتباه آدم ذیل این فرمان خداست که در آیه ۱۱۴ نسبت به رسول الله ص مطرح است که، لَا تَعْجَل بِالْقُرْءَان مِن قَبْلِ أَن يُقْضىَ إِلَيْكَ وَحْيُه ، حیطه این کجاست؟ حیطه این برای کسی است که این امر، این نهی، برای کسی است که قرآن به او نازل شده، او کسی است که كَذَالِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا ، بر او تحقق پیدا کرده و او انجام شده، این نهی برای او هست، ، لَا تَعْجَل بِالْقُرْءَان . ما اصلاً این حیطه رو نمی فهمیم. اون نهی به آدم علیه السلام برای کسی است که علم الاسماء به او تعلیم شده، خلیفه خدایی که علم الاسماء به او تعلیم شده، همانگونه که رسول الله ص اینجا نهی شد، اونجا هم آدم علیه السلام نهی شد. شیطان در ماجرای آدم علیه السلام، از عجله ی آدم نسبت به تحقق مُلک اهل بیت علیهم السلام سوء استفاده کرد، نه از طمع آدم، نه از حسد آدم، نه از بی توجهی آدم به اهل بیت علیهم السلام. سطح این معرفت آدم و سطح رفتاری که آدم علیه السلام اونجا داشته، عجله ای که نباید می داشته، این سطح، جایی است که ما اصلاً این سطح را متوجه نمیشیم. خطای آدم رو اشتباه آدم رو یا این ماجرای مربوط به آدم رو به گونهای مطرح میکنند که یک آدم معمولی محب اهل بیت علیهم السلام، براش سوال پیش میاد که چطوری یه فردی میتونه چنین خطایی بکنه؟! چطور شد در بهشت اهل بیت علیهم السلام، رو دیدی و رها کردی؟! حضرت زهرا سلام الله علیها رو دیدی و گفتی خداحافظ من برم دنبال زندگیم، دنبال خورد و خوراکم در بهشت، مگه میتونه چیزی باشه؟! اینها همه غلط هست.