از شرایط ورود به هر بحث و صحنه ای دارا بودن علم مربوط به آن صحنه و بحث است

قبل از ورود به یک بحث باید علم نسبت به آن بحث را داشته باشیم

بحثی با عنوان علم لازم. خوب در موضوعات مختلف، در مواجه با صحنه های مختلف، در مواجه با مسائل مختلف، اولین سؤالی که انسان باید از خودش بپرسه این هست، آیا من علم لازم رو دارم؟ بعد از اینکه به این سؤال پاسخ داد و علم لازم رو داشت، بعد، مرحله بعد اینکه وارد استدلال، منطق، کنکاش، مواجه بشه. ممکنه شما وارد استدلال بشی. شما ممکنه با یک صحنه ای با یک موضوعی با یک مسئله ای با یک منشی با یک تصمیمی مواجه باشی و براش استدلال بیاری و گمان کنی که استدلالتون تمامه، استدلالتون کامله و صحیحه و بر مبنای استدلالتون نتیجه بگیری و پیش بری. نه اینکه شما دوست دارید که اشتباه کنید ولی ممکنه اشتباه کنید. چرا؟ ممکنه علم کافی نداشته باشید. شما قبل از اینکه وارد استدلال بشید باید ببینید که این صحنه چه علمی نیاز داره که بر مبنای اون علم، شما استدلال بیاری. رفتاری که ملائکه در قبال اون صحنه ای که خداوند می خواد خلیفه قرار بده انجام دادن شاید بشه ایرادی که گرفت این باشه. و الا ملائکه استدلال آوردن. بحثشون اعتراض نبود. بحثشون استدلال بود.

ملائکة علم مواجهه با خلیفه خداوند را نداشتند

ملائکه بر مبنای علم خودشون استدلال آوردن که خدایا این فردی که شما می گی میخوای بگذاری خلیفه این که فساد می کنه، این که خونریزی می کنه، ما که داریم تسبیح می کنیم. ما که داریم تقدیس می کنیم. اصلا جور در نمیاد. درست می گفتن. ملائکه در منطق خودشون درست گفتن. با علم خودشون، با سطح از علم خودشون استدلالی که آوردن منطقی و صحیح بود ولی یه ایراد داره کار. ایراد اینه در مواجه با خلیفه خدا علم لازم علمی نبود که ملائکه داشتن. علم لازم اطلاع از انباء از خبر داشتن از علم الاسماء بود. خبر داشتن از اسماء هؤلا بود. ملائکه این علم رو نداشتن. این آگاهی رو نداشتن. لذا خداوند به ملائکه نفرمود که شما خیلی اشتباه میکنید چنین استدلالی میارید. استدلال ملائکه رو زیر سؤال نبرد، علم ملائکه رو زیر سؤال برد. خداوند نگفت نه شما اشتباه می کنید این خونریزی نمی کنه یا مثلا شما اشتباه می کنید تحلیل شما خیلی به درد بخور نیست. اینجوری استدلال نیاورد. استدلال ملائکه درست بود علمشون کافی نبود.

دارا بودن علم مواجهه با صحنه ها از اهمّ مسائل ورود به آن صحنه است

استدلال ملائکه در سطح علمشون بود. در علم ملائکه اون استدلال جواب میده ولی مواجه با اون صحنه علم خاص خودش رو می خواد. اون علم چی بود؟ علم الاسماء. این رو ما باید الگو قرار بدیم. شما وارد هر صحنه ای بشی، وارد هر مواجه با هر چیزی که میشی اون میتونه یک صحنه عملی باشه، می تونه یک صحنه اجتماعی باشه، صحنه سیاسی باشه صحنه معرفتی باشه، می تونه کسب یک معرفت باشه. اینکه شما چه استدلالی میاری در الویت اول نیست، اینکه شما علم مواجه با این صحنه رو داری در الویت اوله. شما قطعا برای مواجه با این صحنه ده تا استدلال میاری. اینکه شما علم مواجه با این صحنه رو داری یا نه مهمه. ببینید خداوند سر استدلال ملائکه با ملائکه بحث نمی کنه. می گه آقا شما اصلا علم این داستان رو ندارید. علم مواجه با این صحنه رو ندارید. بگذارید من علمش رو به شما یاد بدم. وقتی علم رو یاد داد یعنی وقتی خداوند، لذا خداوند وقتی علم لازم رو به ملائکه یاد داد، دیگه ملائکه اون استدلالی که آورده بودن رو نیاوردن. این خیلی جالب هست. یعنی از نظر خود ملائکه هم اون استدلال جایگاه نداشت.

دارا بودن علم لازم در مباحث، مقدمه پذیرش استدلال هاست

هر شیئی رو باید با علم لازم سراغش رفت. اگه کسی با علم لازم سراغ یه شیئی سراغ یه موضوعی نرفت هر چقدر هم استدلال آورد، شما هم به این نتیجه رسیدی که استدلالش غلطه، بحث روی استدلالهای او بی فایده هست. جایی که باید بحث بشه سر علم لازمه.اگر علم لازم رو پذیرفت خوب خیلی از اون استدلالهایی که میاورد از نظر شما که غیر منطقی بود، اگر اون علم لازم رو او هم پذیرفت و اون علمی که به نظر شما لازم برای اون موضوع هست، او هم واجد اون علم بود، خوب از نظر او هم اون استدلالها غیر منطقی هست و خود به خود کنار میره. اگر نپذیرفت که بحث روی استدلالش بی فایده هست.

تشخیص علم لازم و دارا بودن آن علم، دو موضوع مهم در ورود به صحنه ها است

این موضوع در حوزه های مختلف هست. در حوزه معرفتی هست، در حوزه قرآنی هست، در حوزه های اجتماعی هست. طرف مثلا برای بحثهای حوزه ی، مثلا در حوزه پزشکی. یه کسی میاد برای شما استدلال میاره که اگر یک کسی در ناحیه مثلا چشمش سیاهی خاصی میره این دلایل رو داره. برای شما شروع میکنه به استدلال آوردن. لازم نیست که آدم با این آدم سر استدلالهاش با این بحث کنه. شما به این آدم باید بگی علمت چیه؟ علمی در مواجه با این موضوع داری چی هست؟ به سطح علمش نگاه میکنی در مورد استدلالهاش نتیجه میگیری. بله در مورد صحنه های مختلف ما باید این سؤال رو از خودمون بپرسیم. آیا من. یعنی اولین سؤال این باشه. علم لازم برای مواجه با این موضوع چی ست؟ دوم آیا من علم لازم رو دارم؟ سوم بر اساس این علم استدلال بیارم. بر اساس این علم تحلیل کنم، مواجه بشم. مثلا در مورد صحنه مواجه با امام زمان ص. شما تصور کنید ظهور امام ع شده. امام ع اعلان ظهور کرده.می فرماد انا بقیه الله. شما با ایشون مواجه میشید. علم مواجه با این صحنه چیه؟ ما باید با چه علمی به این صحنه وارد شیم. چون قطعا وقتی وارد این صحنه میشیم، استدلالها و توجیهاتی داریم در تأیید یا رد. در تصدیق یا تکذیب. استدلالاتی داریم. آیا این استدلالات تصدیق یا تکذیب ما مبتنی بر علم لازم برای این صحنه هست؟