تجلّی خداوند بر کوه ذیل درخواست حضرت موسی (ع) در میقات و در کلاس کلام الله مبنی بر رؤیت ربّ انجام شد

هنگامی که موسی (ع) در میقات با خداوند تکلیم داشت فضایی را درخواست کرد که امکان رؤیت خداوند در آن وجود داشته باشد

در بحث کلام الله رسیدیم به بحث تکلیم خداوند به موسی ع در میقات. وقتی موسی ع به میقات رب رفت خداوند با موسی ع تکلیم داشت. بلافاصله بعد از این تکلیم یک درخواست از جانب موسی ع مطرح هست. قَالَ رَبِّ أَرِنى . گفت نسبت به پروردگار که یارب خودت رو به رؤیت من برسون. بله رَبِّ أَرِنى. خدایا رؤیت بده به من. امکان رؤیت به من بده یا ارائه کن به من خودت رو، یا مسیری رو که أَنظُرْ إِلَيْك ، من به سوی تو نظاره کنم. پس یه فضایی قرار بده که امکان رؤیت تو در اون وجود داشته باشه و این امکان رو خودت قرار بده.

موسی (ع) از خود خداوند راهی برای رؤیت او درخواست کرد

خوب اینجا مطلب جالب هست. أَرِنی، تو باید خودت رو به من نشون بدی.من که نمی تونم تو رو ببینم. من می خوام ببینم ولی من که نمی تونم تو رو ببینم. تو باید خودت رو به من نشون بدی. من خیلی طالب هستم که تو رو ببینم ولی خودت باید خودت رو به من نشون بدی. یه امکانی قرار بدی بتونم تو رو ببینم. من امکان دیدن تو رو ندارم باید این فضا رو خودت قرار بدی. موسی ع بعد از کلاس تکلیم به دنبال این راه نیفتاد که هر گونه که میشه خدا رو ببینه. ببینه چگونه می تونه خدا رو ببینه؟ بعضی ها اینطور راه افتادن یه تمثالی از خداوند درست کردند شدند بت پرست. شدن گوساله پرست. و انحرافات مختلف دیگه هست. موسی ع می فرماید قَالَ رَبِّ أَرِنى . خودت فضای رؤیت برای من قرار بده. اینجا طلب زیاد هست. در خواست زیاد هست. ولی درخواست از این هست که خداوند این فضا رو قرار بده. أَنظُرْ إِلَيْك ، نظاره کنم بسوی تو.

تجلّی خداوند بر کوه و دکّا شدن آن ذیل درخواست حضرت موسی (ع) مبنی بر رؤیت ربّ بود

خداوند در پاسخ می فرماید که قَالَ لَن تَرانى. تو نمی تونی، تو، نمی تونی هرگز نمی تونی من رو رؤیت کنی. تو هرگز نمی تونی من رو رؤیت کنی. بله موسی ع می فرماد که بعد از کلاس کلیم الهی می فرماید که رَبِّ أَرِنى . ارائه کن به من. ای رب ارائه کن به من. أَنظُرْ إِلَيْك ، تا نظاره کنم بسوی تو. خداوند می فرماد که قَالَ لَن تَرانی . خداوند گفت که لَن تَرانی، تو هرگز نمی تونی من رو رؤیت کنی. وَلَكِنِ انظُرْ إِلىَ الْجَبَل ، نگاه کن بسوی جبل. نظاره کن بسوی جبل. فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرانی ‏. اگه کوه در مکانش مستقر ماند پس تو مرا رؤیت خواهی کرد. در ادامه یعنی تا همینجا خداوند یک شرط مطرح می کنه. برای بحث رؤیت خود. بحث استقرار کوه در مکانش خودش و مطرح نمی کنه من می خوام چی کار کنم. ولی هر چه هست ذیل بحث رؤیت خودش هست. در واقع خداوند می گه خوب من می خوام خودم رو به رؤیت تو برسونم که تو به من نظاره کنی. من می خوام خودم رو به رؤیت تو برسونم، خوب در وهله اول شما به کوه نظاره کن من یه فعلی بر کوه انجام خواهم داد ذیل بحث به رؤیت رساندن، ذیل بحث أَرِنى، ذیل درخواست تو. اگر کوه مستقر ماند تو اصلا من رو خواهی دید. ولی اگه نماند نمی تونی ببینی. لذا خداوند چه فعلی انجام میده، فَلَمَّا تجَلىَ‏ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ ، نه للموسی. خداوند بر جبل تجلی کرد. وقتی خداوند بر جبل تجلی کرد، آیا این تجلی رو موسی ع دید. نه ندید. فَلَمَّا تجَلىَ‏ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ . رب موسی بر جبل تجلی کرد. جَعَلَه دَكًّا. اینجا معنا چی هست؟ آیا خداوند بر یک کوهی تجلی کرده و اون کوه از بین رفته، منهدم شده، چیزی از کوه باقی نمانده؟ صحنه چه جور بوده؟ یعنی موسی ع ایستاده بوده به یه کوهی نگاه می کرده بعد یک دفعه یک کوه از حالت کوهی خارج شد و منهدم شد و یک سطح صافی شد.صحنه چی بوده؟ آیا نوری رو دید که اون نور بر کوه تابید و کوه اینگونه شد؟ تجلی رب رو دید، آیا اینطور هست؟ یا فقط منهدم شدن کوه رو دید؟ اینجا سؤالاتی مطرح هست. آیا تجلی به در خواست موسی ع مربوط هست؟ تجلی خداوند بر جبل به درخواست موسی ع که می فرماید أَرِنى ، مربوط هست؟ موسی ع درخواستش این هست، أَرِنى . ارائه کن خودت رو به من. خودت رو به رؤیت من برسون. خداوند می فرماید که صبر کن من تجلی می کنم بر جبل، جبل دکّا شد. خدایا این تجلی که تو کردی همان قدرت توست و بالاخره تو هم صاحب قدرت هستی و می تونی یه کوه رو دکّا کنی. به طرق مختلف اینکه تو به یک طریقی که ربطی به ارنی نداره کوهی رو دکّا کنی اینکه دلیل بر عدم رؤیت نمی تونه باشه. پس تجلی کردن به ارنی مربوط هست. ذیل بحث ارنی هست تو درخواست کردی از من ای موسی، تو درخواستی که ارنی. خودت رو به رؤیت من برسون. صبر کن من تجلی می کنم بر کوه، این تجلی کردن باید به ارنی مربوط باشه. من تجلی می کنم بر کوه، کوه سر جاش نمیمونه. بله وقتی خداوند بر کوه برجبل تجلی پیدا می کنه ذیل بحث درخواست موسی ع هست که، رب ارنی . خدایا خودت رو به رؤیت من برسون. خداوند در پاسخ می فرماد که، به کوه نظاره کن. به اون کوه. به اون کوهی که معلومه الان. به اون جبل نظاره کن. ببین وقتی به جبل نظاره می کنی می فهمی که قطعا تو نمی تونی من رو رؤیت کنی. چرا؟ چون جبل برمکانش مستقر باقی نمی مونه. چرا جبل بر مکانش مستقر باقی نمی مونه؟ چون که خداوند بر جبل تجلی می کنه. این تجلی کردن یک فعل مربوط به درخواست موسی ع هست، ارنی . ببین اگر من بخوام به رؤیت برسانم خودم را باید تجلی کنم. اگر لازم به تجلی خداوند نباشه، اگر ضرورت تجلی خداوند در رؤیت رساندن نباشه موسی ع می تونست اینجا ایراد وارد کنه. می گفت خوب شما تجلی نکن خودت رو به رؤیت من برسون. نه برای به رؤیت رسیدن، برای به رؤیت رساندن خداوند باید تجلی کنه.

تجلّی خداوند بر شیئی به معنای دکّا شدن آن شیء است

وقتی تجلی می کنه کوهی باقی نمونه. جَعَلَه دَكًّا . بر چی تجلی می کنه؟ بر کوه، تجَلىَ‏ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ . وقتی بر کوه تجلی می کنه کوه باقی نمونه.کوه، کوه بودنش به ارتفاعشه. جَعَلَه دَكًّا، منهدم میشه. صاف میشه. یعنی دیگه منهدم شده. دیگه شیئی بنام کوه وجود نداره. شما اگر از اون کوه بپرسی که آیا رب را دیدی؟ کوهی پیدا نمی کنی که ازش بپرسی. شیئی پیدا نمی کنی که دیگه اون شیء موضوعیت رؤیت کردن رب برای او مطرح باشه. با تجلی رب اون جبل مدکوک میشه و دیگه در مکان خودش مستقر نیست. موسی ع بسمت کوه نگاه می کرد دیگه در اون مکان کوهی نمی بینه. موسی ع یه نتیجه می گیره. برای رؤیت رب اگر رب تجلی کنه شی باقی نمی مونه وَ خَرَّ مُوسىَ‏ صَعِقًا .

حضرت موسی (ع) پس از تکلیم با خداوند وارد کلاس کلام الله شد و به همین دلیل رؤیت ربّ را درخواست کرد

بله خداوند بر کوه تجلی کرد و موسی ع. خوب خداوند برای درخواست بجای موسی ع صحنه برپا می کنه. درخواست بجای رب ارنی صحنه برپا می کنه. این درخواست نا بجا نیست. این درخواست بجا بر اساس معرفت کلام الله هست. آنکس که به معرفت کلام الله برسه، به مقام تکلیم خداوندی برسه این درخواست بجا رو خواهد داشت. در واقع به مقامی رسیده که می تونه وارد کلاس و صحنه رب ارنی بشه. درخواست نابجا نیست. خداوند به موسی ع نمی فرماد که تو در مقامی نیستی در جایگاهی نیستی که چنین حرفی بزنی. چرا چنین حرفی رو مطرح می کنی؟ چرا چنین درخواستی رو مطرح می کنی؟ موضوع این نیست. اینجا درس پس دادن موسی ع هست پس کلاس کلام الله هست پس از کلاس تکلیم خداوندی هست. و خداوند برای این کلاس صحنه برپا می کنه. که ای موسی برای این درخواست من باید تجلی کنم که تو رؤیت کنی. تو وارد کلاس تکلیم شدی، از سطحی از کلاس تکلیم عبور کردی، ولی این کلاس تکلیم در ترازی نیست در سطحی نیست در ارتفاعی نیست که تو بتونی وارد این کلاس بشی. وارد کلاس شدی ها، بتونی توفیق کامل داشته باشی. رب ارنی ، پروردگارا خودت رو به من نشون بده. خودت رو به من ارائه کن.

برای رؤیت ربّ باید تجلّی صورت بگیرد و خداوند بر کوهی که در نزد موسی (ع) در عظمت و استواری جایگاهی داشت تجلّی کرد نه برخود موسی (ع) و موسی (ع) با دیدن این دکّای کوه از پای درآمد

خداوند می فرماد به کوه نگاه کن. من اگر بخوام خودم رو به رؤیت تو برسونم باید تجلی کنم. خوب من به کوه تجلی می کنم. به اون کوه بزرگ با عظمت تجلی می کنم. اون کوه، کوهی بوده که موسی ع اون کوه رو قابل می دونسته. اگر ناقابل می دونست اعتراض می کرد. می گفت خدایا من که از اون کوه قوی ترم بالاخره من بزرگترم من خیلی محکمترم. آن کوه کوهی بوده که حتما در استحکام، در پابرجایی برای موسی ع قابل توجه بوده. لذا خداوند می فرماید که نگاه کن اگر اون کوه سر مکانش موند. این استقرار کوه بر مکانش برای موسی ع قابل توجه بوده بزرگ بوده. بزرگ جلوه می کرده. اگر بزرگ نبود که نمی تونست دلیل بشه. آن کوه، کوهی بوده که در تصور موسی ع این خطور نمی کرده که اون کوه ممکنه از جاش تکون بخوره. چنین امکانی از نظر موسی ع وجود نداشته. اگر وجود داشت این نمی تونست شرط خوبی باشه. در واقع بگونه ای حجت بر موسی ع باید تموم بشه دلیل باید کافی باشه. کوه، کوه عظیمی بوده در نظر موسی ع. بسیار بزرگ بوده و همین طور هم بوده. یعنی در واقع هم همین طور بوده و با معرفت موسی ع اینطور بوده. موسی ع واقعا به این معرفت داشته که این کوه، کوه بسیار با عظمت، بسیار محکم. کوهی است که در مکانش بسیار مستقر هست و بعیده چیزی بتونه اون رو تکون بده. لذا خداوند می فرماید که نگاه کن به کوه، به کوه نظاره کن. اگر کوه سرجاش استوار موند، پس تو من رو رؤیت خواهی کرد. موسی ع به کوه نگاه می کرد، چه شد؟ دانست که رب بر کوه تجلی کرده. و دید که کوه منهدم شد. خداوند بر موسی ع تجلی نکرد بلکه بر کوه تجلی کرد. موسی ع در حاشیه بود. در حاشیه این ماجرا بود. کوه منهدم شد موسی ع از پا افتاد. در حاشیه این موضوع آنقدر این موضوع عظمت داشت، موسی ع از پا افتاد. از شدت این ماجرا، شدت این ماجرا کجا هست؟ صَعِقًا. وَ خَرَّ مُوسىَ‏ صَعِقًا . از شدت ماجرای انهدام کوه، از شدت ماجرای سقوط کوه موسی ع از پا افتاد و در برخی روایات مطرح هست که مرد و خداوند دوباره موسی ع رو سرپا کرد. موسی ع در حاشیه ماجرا هست. در متن تجلی خداوند نیست. از خداوند یه درخواست کرده، ارنی. برای ارنی باید تجلی صورت بگیره. موسی ع در حاشیه تجلی هست. از پا می افته. از پا درمیاد. نمی تونه این ماجرا رو تحمل کنه. کدوم ماجرا رو؟ تجلی خداوند بر کوه رو نه تجلی خداوند بر خودشون رو.