یدالله از اسباب خلقت خداوند است و مخلوقاتی چون حضرت آدم (ع) که با این ابزار خلق شده اند در بین مخلوقات امتیاز ویژه ای دارند

ید در رابطه با خداوند در شکل های مفرد، مثنی و جمع آمده است

بحثی در مورد مفهوم یدالله. وقتی آیات یدالله را بررسی می‌کنیم، شاید در بیش از ۱۰ آیه از موضوع یدالله صحبت شده. بحث مربوط به یدالله به صورت سه شکل از نسبت عدد به یدالله در قرآن آمده: یک: مفرد که یدالله هست. دوم: مثنی که در آیه ۶۴ مائده آمده است: یداه. و یا در آیه ۷۵ سوره صاد آمده است بیدی. یا در آیه اول سوره حجرات آمده است: بین یدی الله سوم: به صورت جمع در آیه ۷۱ سوره یاسین: مما عملت ایدینا. پس وقتی از یدالله صحبت می‌کنیم به لحاظ عدد باید این توجه را داشته باشیم که مفهوم ید برای خدای متعال در سه حالت عددی مفرد مثنی و جمع وجود دارد. باید یک یک این آیات را بررسی کنیم و به جستجوی مفهوم یدالله باشیم.

ابلیس علّت خِیر بودن خودش از آدم (ع) را در مادّه خلقت می دانست در حالیکه خداوند اثر گیری از یدالله را مبنای خیر بودن قرار داده است

ابتدا نکاتی که از آیه ۷۵ سوره صاد برداشت می‌شود در این آیه خدای متعال می‌فرماید که: قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ ماجرا ماجرای سجده بر آدم هست خدای متعال از آیه ۷۱ سوره صاد بحث خلق کردن آدم علیه السلام را مطرح می‌کند و می‌فرماید که: إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ آن زمانی که پروردگار عالم رب رسول الله به ملائکه گفت که من می‌خواهم، من خلق کننده بشری هستم از طین، پس وقتی که آن بشر را سوا کرد و نفخ کرد در آن از روح خودش، به ملائکه گفته شد که قعود کنید برای او سجده کنان. مطیع او بشوید بر او سجده کنید. فسجد الملائکه. ملائکه سجده کردند، کلهم اجمعون، همه ملائکه سجده کردند به صورت دست جمعی. کل ملائکه جمعی بر آدم سجده کردند الا ابلیس. ابلیس سجده نکرد. استکبر استکبار کرد و کان من الکافرین او از کافرین بود. خدای متعال در این مقام می‌خواهد برای ابلیس استدلال بیاورد به اینکه چرا تو سجده نکردی. در اینکه چرا سجده نکردی در جای دیگری از قرآن می‌فرماید که او از امر ما تبعیت نکرد او به امر ما توجه نکرد بله قبل از این باید ابلیس به امر خدا توجه می‌کرد. ولیکن در آیه ۷۵ وقتی خدای متعال می‌خواهد به ابلیس بفرماید که چرا سجده نکردی، دلیل را این نمی‌فرماید که این امر من بود چرا از امر من سرپیچی کردی؟ چرا از امر من عصیان کردی؟ این مطلب را نمی‌فرماید. می‌فرماید: که قال یا ابلیس چه چیزی مانع شد؟ ما منعک ان تسجد . اینکه سجده کنی؟ لما خلقتُ بیدی . چه چیزی مانع شد که سجده کنی به آن چیزی که من خلق کرده‌ام به ید خودم؟ به دو ید خودم؟ چه چیزی مانع سجده تو شد به این شیء؟ ببینید نمی‌فرماید چه چیزی مانع شد به اینکه به مخلوق من سجده کنی؟ چه چیزی مانع شد به اینکه به مخلوق من سجده کنی که آن را خلق کرده‌ام از طین؟ نفرمود چرا به آن کسی که من از طین خلق کرده‌ام سجده نکردی؟ ابلیس اشتباه می‌کند در آیه ۷۶ ابلیس می‌گوید که: انا خیر منه . من خیر از او هستم. من نسبت به اون خیر هستم. خلقتنی من نار و خلقته من طین . من رو خلق کردی از نار. مبدا خلق من، آن ماده خلق من، ماده اولیه خلقت من، نار بوده. ماده اولیه خلقت او، طین بوده و آنقدر که من می‌فهمم نار از طین بهتر است. چون ماده اولیه من از ماده اولیه او بهتر است پس انا خیر منه . پس آن چیزی که از این ماده اولیه بهتر خلق شده خیر است خیر هست نسبت به اون. خدای متعال این استدلال را نمی‌آورد نمی‌فرماید چون تو از ناری و او از طین هست پس تو خیری. این استدلال ابلیس غلط است این نتیجه‌گیریش هم غلط است که پس او خیر است خیر از آدم هست. استدلال ابلیس درست نیست. بر اساس مبدا و ماده خلقت نتیجه خیر می‌گیرد و این درست نیست. و به این مطلبی که خدای متعال می‌فرماید توجه نمی‌کند و متوجهش نیست که خدای متعال می‌فرماید که: قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ چه چیزی مانع شده چه چیزی مانع تو هست به اینکه سجده کنی به آنچه که من خلق کرده‌ام به دو ید خودم. نه چه چیزی مانع شده است به اینکه سجده کنی به آنچه که من خلق کرده‌ام من طین. بحث این نیست. ای ابلیس خیر بودن را در ماده دنبال نکن در آن ماده خلقت دنبال نکن در چه دنبال کن؟ در یدالله. در یدالله دنبال کن، در اثرگیری از یدالله دنبال کن، در بیدالله دنبال کن

خِیر بستگی به یَدِ الله دارد

این مطلب در آیه دیگری هم تایید می‌شود آیه ۲۶ سوره آل عمران می‌فرماید بیدک الخیر. الخیر به ید توست

قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ . خیر چگونه هست؟ خیر به ید توست. نه جور دیگری. آنچه که به ید تو بود خیر است.

امتیاز خلقت آدم (ع) خلقت به دو یَدِ الله بود

پس اینجا خلقت بیدَیّ، به یدی یک امتیاز هست در خلقت آدم. یک ماجرای است که به خلقت آدم یک شأنیت خاص می‌دهد. ابلیس به این امتیاز خلقت آدم توجه کن نه به ماده خلقتش. نه به اینکه از چه خلق شد. به این امتیاز خلقتش توجه کن ما خلق کردیم او را بیدی.

تفاوت مادّه خلقت مثل طین و ... با اسباب خلقت که دو ید خداوند است

یک نکته جالب اینکه اینجا خدای متعال وقتی می‌خواهد بفرماید که ما آدم را خلق کردیم بیدی، ید را مثنی می‌آورد می‌فرماید من با دو ید، دو یدم من با دو یدم آدم را خلق کردم. این دو ید در خلق آدم خودش جالب هست چون انسان‌ها هم به صورت معمول به وسیله دو شی خلق می‌شوند: مذکر و مونث این دو شی، دو اسباب، در خلقت انسان‌ها وجود دارد. در خلقت آدم هم وقتی می‌خواهد بفرماید، می‌فرماید دو ید. ولی آنجا نه به معنای اب و ام، نه به معنای پدر و مادر، در بقیه انسان‌ها به معنای پدر و مادر هست. آن دو شیئی که سببیت دارند اسبابند در خلقت انسان‌ها پدر و مادر هستند. از چه خلق می‌شوند؟ من ماء مهین، من نطفه، انسان‌ها از این خلق می‌شوند. آدم علیه السلام از چه خلق شد؟ از طین. این‌ها ماده خلقت است. اسباب خلقت نیست. اسباب خلقت چیست؟ آنجایی که می‌فرماید ب… فلان.

خلقت آدم (ع) به دو یَدِ الله امتیازی برای ایشان بود که ابلیس باید به آن توجه می کرد نه به مادّه خلقت

در مورد آدم علیه السلام مطرح است که: به دو ید. این می‌شود امتیاز آدم. این می‌شود شأنیتی که برای آدم علیه السلام به وجود می‌آید و وجود دارد و به خاطر این شأنیت و به خاطر این معرفت، ابلیس باید سجده می‌کرد. باید موانع را کنار می‌زد. باید استکبارش را کنار می‌گذاشت. بین او و آدم در خلقت بسیار تفاوت است. نباید به ماده خلقت نگاه می‌کرد، باید به اسباب خلقت نگاه می‌کرد و اینجا تفاوت بسیار بود. باید سجده می‌کرد.

ارتقاء معرفت ملائکه نسبت به آدم (ع) پس از انباء اسماء و خضوع و سجده ایشان در برابر آدم (ع)

قبل از این خدای متعال بحث معرفت به آدم را به شکل دیگری مطرح کرده بود. وقتی مطرح کرد برای ملائکه که می‌خواهم خلیفه قرار بدهم، ملائکه نظر داشتند بر اینکه خوب چرا می‌خواهی چنین فردی قرار بدهی؟ ما که هستیم. نحن نسبح بحمدک و نقدس لک. خدای متعال می‌فرماید من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. به آدم تعلیم اسماء کرد، آدم اسماء را به آنها انباء کرد، یعنی آنها را به چالش کشاند، به ملائکه عرض شد گفته شد از جانب خدای متعال که اگر می‌توانید اسماء هولاء را بگویید. آنها علم نداشتند. آدم آنها را انباء کرد. ملائکه. معرفت پیدا کردند که این فردی این شیئی که خدای متعال از آن حرف می‌زند که آدم هست جایگاهش خیلی بالاست. معرفت پیدا کردند خضوع کردند، معرفت پیدا کردند، خشوع کردند معرفت پیدا کردند قعود کردند له ساجدین.

یدالله از مهمترین و با فضیلت ترین اسباب های خلقت است و خلق آدم(ع) بیدالله بود اما خلق ابلیس بیدالله نبوده است

پس از این مطلب استنباط می‌شود که فعل خدا به عنوان مثال فعل خلقت خدا هم می‌تواند بیدالله باشد هم می‌تواند بیدالله نباشد. اگر فعل خلقت خدا فقط بیدالله هست این امتیازی نبود که در آیه ۷۵ سوره صاد مطرح بشود که چه چیزی مانع تو شد و که به آنچه که به دو یدالله خلق شده است سجده کنی؟ ابلیس می‌گفت خوب همه چیز به یدالله خلق شده است دیگر اینکه امتیاز نیست. معلوم است این امتیاز هست. اینجا خدای متعال بحث خلقت آدم و ویژگی و امتیاز خلقت آدم علیه السلام را برای ابلیس در بحث خلقت او به یدالله مطرح می‌کند. ابلیس در پاسخ نگفت که تو مرا هم به ید خودت خلق کرده‌ای چون می‌دانست که خودش بیدالله نیست ولی باز سعی کرد مقابله کند. گشت یک ویژگی پیدا کند که برای خودش برتری ایجاد کند. گفت من از نار خلق شدم او از طین. پس من بهترم. پس من خیر هستم. اینطور نیست.

ایتاء ملک، عزت و خِیر فقط و فقط بیدالله اتفاق می افتد

خیر کجا اتفاق می‌افتد؟ بیدک الخیر . به یدالله الخیر. آنچه به یدالله بود الخیر است. آن ملکی که به یدالله بود الخیر است. در آیه 26 سوره آل عمران می‌فرماید که خدا مالک ملک است. تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ ملک را به هر کسی که مشیت کند ایتا می‌کند و عزت را به هر کسی که مشیت کند ایتا می‌کند. وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ . و هر کسی را که مشیت کند عزت می‌بخشد عزت می‌دهد. وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ . و هر که را مشیت کند ذلیل می‌کندبِيَدِكَ الْخَيْرُ . الخیر به یدالله است . اگر کسی ملک پیدا کرد، اگر آن ملک، ملک ایتایی خدا بود الخیر است، . اگر آن عزت، عزت از جانب خدا بود الخیر است و اگر آن ملک و اگر آن عزت، بیدالله بود الخیر است. خیر بودن این ماجرا، خیر بودن الملک، ملک داشتن کسی، خیر بودن عزت داشتن کسی، زمانی است که به یدالله باشد. پس اینکه کسی عزت داشته باشد، در ظاهر، در دنیا آن عزت خیر، لزوماً نیست. وقتی الخیر است که بیدالله باشد. کسی اگر در ظاهر، ملک داشته باشد آن ملک ملک الخیر نیست، وقتی الخیر هست که بیدالله باشد. کسی که خلق شده است، نسبت به مخلوق دیگری خلقت او الخیر نیست. وقتی الخیر هست که بیدالله باشد.

اصالت معنایی حروف و حرکات (معنا دار بودن واژگان به دلیل استفاده از نوع حروف و چینش حرکات )

یکی از موضوعاتی که باید در بحث لسان عربی دنبال کرد یک بحث پایه‌ای تر هست با عنوان: اصالت حروف

که در ذیل اصالت حروف، ما باید بحثی را دنبال کنیم با عنوان: معانی حروف . حروف، معنادار هستند. واژه‌ها به حروف هست که ایجاد می‌شوند. حروف به نوعی عناصر تشکیل دهنده یک واژه است. آن واژه معنا پیدا می‌کند به چه دلیل؟ به دو دلیل. یک: معانی حروف، حروفی که در آن واژه استفاده شده. دو: نحوه ترکیب این حروف در این واژه که استفاده شده. در کنار اصالت حروف، باید موضوعی را هم دنبال کرد بحث اعراب‌هاست و حرکات. یعنی ما هم بحث حروف را داریم هم بحث حرکت را داریم.

اصالت معنا در حروف بدون حرکت مثل حروف مقطعه

آیا حروف بدون حرکت داریم؟ بله حروف مقطعه. ساکن هم حرکت هست. حرکتش سکون هست. ساکن بودن در کنار حرفی که حرکت دارد معنا دارد وگرنه ساکن به خودی خود معنا ندارد. حروف مقطعه، حروف بدون حرکتند. حتی حرکت سکون هم برایشان معنی ندارد. لذا شما می‌گویید: الف، لام، میم. در مقام حروف، در مقام حروف بدون حرکت، احتمالاً ما بحث قرائت نداریم

لزوم کسب معرفت نسبت به جایگاه حروف در نظام کلام الله

یک بحث دیگر ذیل اصالت حروف، این است که حروف وجود دارند، حقیقت دارند، نکته‌ای که باید دنبال کنیم این است: جایگاه حروف در بحث نظام کلام الله کجاست؟

تحقق الخیر، الفضل، ملک و ملکوت بیدالله و برخی از خلق شدن ها بیدالله صورت می گیرد

در بحث یدالله خدای متعال چند شی را مطرح می‌کند که این اشیاء تحققشان بیدالله هست. یک شی، ملکوت هست: بیده ملکوت کل شی یک موضوع دیگر، الخیر هست: بیدک الخیر یک موضوع دیگر، فضل هست: ان الفضل بیدالله یک شیء دیگر، الملک هست بیده الملک و مطلب دیگر اینکه در آیه ۷۵ سوره ص می‌فرماید: لِما خلقتُ بِیَدَیّ بعضی خلق شدن‌ها هم به یدالله هست.

در آیه ۷۱ سوره یاسین می‌فرماید مما عملت ایدینا و از آنچه که عمل می‌کند یدهای ما. بین دو آیه ۷۵ سوره صلِما خلقتُ بِیَدَیّ و ۷۱ سوره یاسینمما عملت ایدینا و آن چند آیه دیگر تفاوت هست در آیاتی که بحث الخیر، الفضل، ملکوت، ملک، مطرح است، یعنی این مفاهیم چهارگانه، خدای متعال بحث این مفاهیم را نسبت می‌دهد به یدالله

خلق انعام از نتیجه عمل (ایدینا) صورت می گیرد

در آیه ۷۵ سوره ص خدای متعال فاعل فعلی‌ است، لیکن به وسیله یدالله. در آیه ۷۱ سوره یاسین مما عملت ایدینا ایدینا، نقشش فاعل است. در آیه ۷۱ سوره یاسین خدای متعال می‌فرماید که: ید های خدا عامل هستند، فاعل فعل عمل هستند، یعنی عملی دارند و این عملشان نتیجه‌ای دارد که می‌شود: ما عملت . آنچه که عمل می‌کنند و از آنچه که این ایدینا عمل می‌کنند، خدای متعال خلق می‌کند لذا می‌فرماید: خلقنا لهم مما عملت ایدینا انعاما از آنچه که ایدی ما، ید های ما عمل می‌کنند از نتیجه عمل آنها، نتیجه عمل آنها یک چیزی است، ما از آن چیز انعام را خلق می‌کنیم.

خلق انعام هم مبدأ داشته و در یک سیر تکامل اتفاق نیافتاده است

بله در این آیه خدای متعال ابتدای خلقت انعام را مطرح می‌کند یعنی می‌فرماید که انعام هم یک ابتدای خلقتی دارد در یک سیر تکامل نیست در یک اتفاق نیست بلکه ما خلق کردیم مای خدا خلق کردیم و از یک جنسیتی هم خلق کردیم از یک مبدأی هم خلق کردیم و آن مبدأ چیست؟ مما عملت ایدینا . از آنچه که ایدی ما، یدهای ما عمل کردند، یدهای ما عملی داشتند آن عمل محصولی داشته است ما از این محصول انعام را خلق کردیم موجوداتی که اسمشان انعام هست در دایره انعام تلقی می‌شوند. در آیه ۷۱ سوره یاسین بحث نیست که خدای متعال به ایدینا انعام را خلق می‌کند بلکه ایدینا عامل به عملی هستند، عملشان نتیجه‌ای دارد، آن نتیجه وجود دارد و خدای متعال از آنچه که نتیجه عمل ایدینا هست انعام را خلق می‌کند پس خلقت انعام به ایدینا نیست. آنچه که به ایدینا انجام می‌شود شاید بشود گفت که آن شئ ای است که محصول عمل ایدینا است یعنی: ما عملت

اسباب خلقت حضرت آدم (ع) یَدَینِ الله است و اسباب خلقت ذریه ایشان، حضرت آدم (ع) می باشد.

برای قریب به ذهن شدن مقایسه بکنیم با ماجرای آدم علیه السلام. خدای متعال آدم را بیدَیّ لِما خلقتُ بِیَدَیّ خلق کرد. آدم می‌شود محصول یدینِ الله. سایر انسان‌ها و ذریه آدم را به یدین الله خلق نکرد بلکه به آنچه که محصول یدین الله بود یعنی به آدم، یعنی مِن آدم خلق کرد. ابزار خلقت آدم و وسیله خدای متعال در خلقت آدم، دو ید خداست. وسیله خلقت ذریه آدم ع بحث یدالله نیست. چرا چون ذریه آدم از آدم خلق می‌شود از آدم که خلق شدند دیگر نیاز نیست به یدالله خلق شوند بلکه به نظام منبعث از آدم خلق می‌شوند. پس در این آیهمما عملت ایدینا ایدینا فاعل عمل هست این عمل محصولی دارد خدای متعال از مبدا این محصول و از این محصول خلق می‌کند انعام را.

دو ویژگی یدالله مبسوط بودن و مغلول نبودن است

در آیه ۶۴ سوره مائده خدای متعال می‌فرماید که: و قالت الیهود یدالله مغلوله . یهود قائل به این شدند که یدالله مغلوله است. برای یدالله یک صفتی قائل شدند یعنی یدالله را محصور در غل دانستند گفتند یدالله محدود است، گفتند یدالله بسته است یدالله درغل هست. یدالله اگر یک زمانی هم خروجی داشته اگر یک زمانی هم عمل داشته، دیگر عمل ندارد بلکه در غل هست. یدالله شاید زمانی عامل بوده است دیگر عامل نیست. خدای متعال می‌فرماید که غلت ایدیهم .ایدی خودشان در غل باد و لعنوا بما قالوا . و لعنت بر آنها به خاطر این تفکری که دارند این حرفی که می‌زنند این قولی که دارند بل یداه مبسوطتان . بلکه دو ید خدا مبسوط است. بلکه اتفاقاً دو ید خدا بسیار بسط داده شده است. اینطور نیست که یک زمانی عامل بوده دیگر عامل نیست. قبلا فعلیت دارد دیگر ندارد. قبلاً کاربرد داشته است دیگر ندارد. بلکه یدالله مبسوط هست. دو ید خدا مبسوط هست. نه تنها مغلول نیست، بلکه بسط داده شده. و به واسطه اینکه یدالله بسط داده شده خدای متعال انفاق می‌کند آنگونه که مشیت می‌کند در این آیه یک ویژگی به جهت یدالله مطرح است: مبسوط بودن و یک ویژگی هم نفی می‌شود: مغلول بودن.

بستر انفاق خداوند، مبسوط بودن یدالله است

به واسطه این مغلول نبودن و مبسوط بودن خدای متعال می‌فرماید که ینفق کیف یشاء . خدا انفاق می‌کند آنگونه که مشیت می‌کند. این مبسوط بودن دو ید خدا زمینه‌ای است برای اینکه خدای متعال انفاق می‌کند کیف یشاء . ظاهرا فقط در همین آیه مطرح هست که خداوند انفاق می‌کند و این بحث انفاق کردن را خدای متعال به یک شیوه انجام می‌دهد: کیف یشاء هست. انفاق می‌کند آنگونه که مشیت می‌کند. بستر این انفاق کردن چگونه است؟ به چی هست؟ به مبسوط بودن یدالله

علاوه بر انفاق، خداوند تصویر در ارحام و بسط سحاب را هم کیف شاء انجام می دهد

خدای متعال دو فعل دیگر را هم کیف یشا انجام می‌دهد: بحث یصورکم فی الارحام و بحث یبسطه فی السماء یعنی یبسط سحاب فی السماء که در آیه ۴۸ روم مطرح است. این دو بحث را هم، این دو فعل را هم کیف یشاء انجام می‌دهد. در مورد یدالله دو آیه دیگر هم هست: یکی آیه اول سوره حجرات که مطرح می‌شود دو ید خدا بین دارند

دو مفهوم هم در مورد یدالله هم مطرح است: بینَ یدیِ الله و یدالله فَوق ایدی

پس یک مفهوم بین یدی الله داریم در مورد یدالله یک مفهوم دیگر هم در مورد یدالله داریم اینکه یدالله فوق هست. یعنی یدالله تحت نیست. یدالله دون نیست. یدالله فوق هست. هیچ یدی مافوق یدالله نیست یدالله فوق همه یدها است ید الله فوق ایدیهِم .