قلب باید از حبّ دنیا پالایش شود و با مناجات و رفتار درست نسبت به ولیّ خداوند حبّ خداوند به انسان ایتا شده و محبوب خدا شود

قلب ظرفی است که ظرفیتی دارد و به هر اندازه که با حبّ غیر الله پر شود از حبّ نسبت به الله کاسته خواهد شد

آن چیزی که ما در وجودمان خیلی کم داریم، بسیار بسیار کم داریم، نقص وجود ماست، شاید با یک نگاه بگوییم آقا عمده نقص وجود بسیاری از انسانها چه چیزی است؟ در یک کلام می‌شود گفت حب به خدا. این در وجود انسانها کم است، در وجود ما کم است، اینجا نقص داریم، حبّی باید در قلب ما وجود داشته باشد. قلب هم مثل یک ظرف است، قلوب ما مثل ظرف است، إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ ( حکمت 147 نهج البلاغه) . این ظرف با هر وسعتی که دارد، یک ظرفیتی دارد که در آن می‌تواند موضوعات مختلفی قرار بگیرد، یک حدی جا دارد. وقتی یک چیز دیگری در قلب است، وقتی میلی به موضوعی در قلب است، به اندازه همان میل دیگری نمی‌تواند باشد. وقتی در قلب غیر خدا است، به اندازه همان، خدا نمی‌تواند باشد. وقتی اشتیاق و میل به غیر الله در قلب کسی است، به اندازه همان، حب به خدا نمی‌تواند باشد. اینجا یک بحث مهم می‌شود، زهد، پالایش وجود و قلب از غیر الله، خالی کردن قلب از دنی، از دنیا، از هر آن چیزی که خیلی دنی است.

خداوند انسان را از دنی ترین موضوعات یعنی از حبّ به دنیا نهی کرده است

خدای متعال در بحث دنیا ما را نهی کرده از حب به دنیا. آن چیزی که انسان‌ها را سراغ دنیا می‌برد و می‌کشاند و نگه می‌دارد، حب به دنیاست. ما نهی شدیم از حب به دنیا. اینجا خدای متعال ساده‌ترین کلاس را گذاشته، بحث دنیا ساده‌ترین کلاس است. وقتی خدای متعال انسان‌ها را دعوت می‌کند به دوری از دنیا، یعنی دوری از چه چیزی؟ دوری از دنی‌ترین اشیاء، دوری از دنی‌ترین موضوعات. در عنوان دنیا این هست، یعنی دنی‌ترین، اسم تفضیل است از ریشه دَنَوَ، یعنی آن موضوعات، آن اشیایی که دنی‌تر از آنها وجود ندارد، دنی‌ترین هستند. وقتی از نگاه خدای متعال نگاه می‌کنیم، اشیاء و موضوعات مختلف وجود دارند که دنی هستند، در درجات و مراتب مختلف دنی بودن قرار دارند، یک جایی هست که دیگر دنی‌ترین هست، آنجا یعنی دنیا.

اگر قلب انسان با حبّ نسبت به موضوعات فراوانی که در مراتب غیراللهی است و دنی ترین شان هم حبّ به دنیا است پر شود، دیگر جایی برای حبّ الله باقی نمی ماند

خدای متعال دعوت کرده و گفته از دنی‌ترین دست بردارید. این نگاه ماست که فکر می‌کنیم این چیزی که خدای متعال ما را دعوت کرده از این دست برداریم، اگر از این دست برداریم دیگر ما چه کرده‌ایم؟ چه کوهی کنده‌ایم؟ نه، شما از دنی‌ترین ها دست برداشته‌اید، دوباره باید بروید از دنی‌های دیگر هم دست بردارید، به نسبت علیا است، موضوع به نسبت علیا است و در نهایت به نسبت خدای متعال است، یعنی هر آن چیزی که غیرالله است، در مراتب غیراللهی، دنیا می‌شود دنی‌ترین. بله معنای دنیا را اینجا ببینید، موقعیتی که دنی‌ترین هست نسبت به، به عنوان مثال ارتفاع عرش، دنی‌ترین است، سایر موضوعات هم نسبت به آن ارتفاع دنی هستند، موضوعات مختلفی ذیل آن ارتفاع وجود دارد که دنی هستند ولی دنی‌ترینش می‌شود دنیا و الان موقعیت انسان‌ها در دنیاست، حیات دارند در دنیا، یک دوره کوتاهی از حی بودن، اشتیاق‌هایی دارند در دنیا، موضوعاتی را دارند در دنیا، خدای متعال می‌فرماید که حب اینجا را نداشته باش، حب دنی‌ترین موضوعات را نداشته باش. چرا این حب را نداشته باش؟ چون قلبی پر از حب دنی‌ها بشود، پر می‌شود، این ظرف دیگر جایی ندارد برای حب الله. این یک بحث در بحث حب، اینکه باید زهد داشت، باید قلب را پالایش کرد از حب دنی‌ها.

حبّ با مناجات و رفتار درست نسبت به ولیّ خدا، از جانب خداوند به انسان ها ایتا می شود

مطلب دیگر در مورد حب اینکه حب خدای متعال یک بخشیش داده شدنی است، ایتا شدنی است، القا شدنی است به قلب، وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي ، خدای متعال این حب را می‌گذارد در قلب، حب از جانب خدای متعال داده شدنی است. این داده شدن حب از جانب خدای متعال را باید از مسیرش دنبال کنیم، اولش خواستن است، درخواست است، مناجات است که با مناجات اتفاق می‌افتد، با درخواست اتفاق می‌افتد. دومش رفتارهاست یکسری رفتارها باعث می‌شود که خدای متعال حب را در وجود فرد قرار بدهد، رفتارهای مثبت، رفتارهایی در قبال ولیّ خدا، رفتارهای مثبت در قبال ولیّ خدایی.

رفتارهایی چون تبعیت از اولیاء الله، توبه و محسن بودن، ، باعث می شود که خداوند محبّ انسان شود

وقتی یک فرد رفتارهای مثبت در حریم خدا انجام می‌دهد، در قبال یک ولیّ خدا انجام می‌دهد، در قبال یک جریان خدایی انجام می‌دهد، خدای متعال محبّ او می‌شود، خدای متعال او را دوست خواهد داشت. خدا هم اگر کسی را دوست داشته باشد، در قلب او حب خودش را قرار می‌دهد. خدای متعال اهل حب یک طرفه نیست، لذا رفتارهای مثبت باعث می‌شود که خدا محب انسان بشود، خدا که محب انسان بشود در قلب آن انسان حب نسبت به خودش رو هم قرار می‌دهد رفتارهایی مثل توبه، مثل محسن بودن، و امثال این موضوعات، رفتارهایی مثل تبعیت از اولیاء خدا، إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ ، این رفتارها باعث می‌شود که خدا محب یک انسان بشود و به این خاطر حبّ در قلب او قرار بدهد، ما باید این موضوع را در وجودمان تقویت کنیم.

عدم حبّ نسبت به خداوند دلیل غیرتوحیدی شدن بسیاری از رفتار هاست

یکی از اصلی‌ترین ریشه‌های بحث توحید، همین حب به خدا است، چرا گیر داری؟ چرا این را برای خدا انجام نمی‌دهید؟ به خاطر عدم حب به خدا. ببینید یک فردی وقتی محب کسی است، عاشق کسی است، همه زندگیش را برای او انجام می‌دهد، سعی می‌کند از کار بقیه هم بزند و برای او یک کاری انجام بدهد، چرا؟ چون در وجودش حب او است و از این لذّت می‌برد.

حبّ نسبت به خداوند مسیر رشد انبیاء و رسولان (ع) است و همه ایشان به این امتحان مبتلا شده اند

بله حب یک مسیر عجیبی است که خدای متعال انبیا و رسولان و همه رو به این امتحان دچار کرده و این‌ها در این مراتب رشد کردند، آنها را به زهد کشانده، و در زهد امتحان کرده و در درجات زهد امتحان پس دادند.