ارتباط اسم القدیر خداوند با نظام حمد و نحوه قادر شدن افراد بر انجام کارها

ضرورت پیگیری دو بحث حمد و اسم القدیر خداوند در آیات 73 تا 78 سوره نحل

ذیل بحث حمد خدا، نکاتی را در آیات ۷۳ تا 78 سوره نحل و سیاق مربوط به این آیات را مطرح کنیم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَيْئاً وَ لا يَسْتَطِيعُونَ، فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ، ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً ۖ هَلْ يَسْتَوُونَ ۚ الْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ، وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَليٰ مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَليٰ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ، وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ۚ وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ، چند نکته در این آیات مهم هست و وجود دارد که باید بهش بپردازیم. 1- بحث حمد خداست که با تدبر بهتر در این آیات باید جایگاه حمد را در این آیات بیابیم و جایگاه مفاهیم مطرح در این آیات را نسبت به حمد پیدا کنیم. دوم بحث قادر بودن است ذیل اسم القدیر برای خدای متعال و مفاهیم دیگری که عرض خواهد شد.

عدم استطاعت کافران به دلیل عبادت کسی یا چیزی که مالک رزقی از آسمان و زمین نیست

بله در این آیات خدای متعال می‌فرماید که وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَيْئاً وَ لا يَسْتَطِيعُونَ ، یک کسانی هستند، این کسان، چه کسانی هستند؟ در آیه قبلش مطرح است أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ ، آیا به باطل ایمان می‌آورند؟ وَ بِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ ، آیا به نعمت الله کافر می‌شوند؟ این افراد که به باطل ایمان می‌آورند، این افراد که به نعمت خدا کافر می‌شوند، در عبادت چه می‌کنند؟ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ، عبادت دون الله می‌کنند، در اینجا چه ویژگی‌ای از این دون الله مطرح است؟ پاسخ این است ما لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَيْئاً ، عبادت چیزی که آن چیز، مالک هیچ رزقی از آسمان‌ها و زمین برای این افراد نیست. آن مالک در این محدوده مالکیت ندارد، ولی این افراد او را عبادت می‌کنند، او را به عنوان مالک قلمداد می‌کنند، ممکن هم هست که آن فرد مالک باشد، ولی مالک در چه محدوده‌ای هست؟ ممکنه یک فردی مالک یک شهر باشد، مالک یک کشور باشد، آیا باید او را عبادت کنند؟ برخی افراد عبد او می‌شوند، برخی افراد مملوک او می‌شوند، او مالک است این افراد مملوک او می‌شوند و عبد او می‌شوند. خدای متعال وقتی می‌خواهد ویژگی مالک بودن آن افراد را مطرح کند، ایجابی اش را مطرح نمی‌کند، نمی‌فرماید يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا یَملِکُ در این حد، اینکه چه حدی مالکیت دارند مهم نیست، مهم این است که این حد مالکیت را ندارند. بله خدای متعال آن جهت نداشته مالکان را مطرح می‌کند یعنی نقطه ضعفشان را مطرح می‌کند، نقصشان را مطرح می‌کند، یعنی حد نداشته آن مالکان را مطرح می‌کند. یعنی انسان‌هایی هستند، می‌روند، عبادت می‌کنند مِن دون الله چیزی را که آن چیز، مالک رزقی از آسمان‌ها و زمین برای این افراد نیست. یک فرد ممکنه مالک یک زمین کشاورزی باشد، ۱۰ نفر هم برایش آنجا کار کنند، مالک یک شهر باشد، مالک یک مملکت باشد، ولیکن مالک رزقی از آسمان‌ها و زمین نیست، وَ لا يَسْتَطِيعُونَ. در مورد این وَ لا يَسْتَطِيعُونَ، دو تا نظر می‌شود داد، یکی اینکه این وَ لا يَسْتَطِيعُونَ ، برگردد به آن لاَ یَملِکُ یعنی عطف به لایملک باشد، مَا لاَ یَملِکُ وَ لا يَسْتَطِيعُونَ، اینطوری مطرح باشد، و یا اینکه عطف باشد به یَعبُدوُن، در ادامه مطرح باشد وَ لا يَسْتَطِيعُونَ ، که ما در اینجا توجهمان به نظر دوم است که استدلالاتی هم دارد که در ادامه بحث سیاق بیشتر روشن خواهد شد. بله می‌فرماید وَ لا يَسْتَطِيعُونَ ، این افراد عبد کسی می‌شوند، عبد چیزی می‌شوند که آن شیء مالکیتش، مالکیت رزقی در محدوده آسمان‌ها و زمین نیست. پس این افراد هیچ استطاعتی پیدا نمی‌کنند. بله این افراد به خاطر عبادت چنین مالکی، یعنی مالکی که ظرفیت مالکیتش، محدوده مالکیتش، رزقی از آسمان‌ها و زمین نیست، این افراد استطاعت پیدا نمی‌کنند.

در مثال خداوند در آیه 75 سوره نحل می توان معبود عبدی که قادر بر انجام کاری نیست را متناظر با آیه 73 همان کسی یا چیزی دانست که مالک رزقی از آسمان و زمین نیست

می‌فرماید فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ، ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً می‌فرماید شما برای خدا مثلی را ضرب نکنید، چرا؟ چون که خدای متعال علمی دارد که شما آن علم را ندارید، شما نمی‌توانید ضرب مثل کنید، شما نمی‌توانید مثالی بیاورید، شما نمی‌توانید در قالب یک مثال توضیح بیاورید، چرا؟ چون شما علم ندارید، چه علمی نداریم؟ خب یک مثال می‌زنیم، در ادامه خدای متعال مثال می‌زند، ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً ، خدا یک مثل می‌زند، عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، یک عبد مملوکی را که بر شیئی قادر نیست، این عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ متناظر است با آیه ۷۳ همین سوره وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَيْئاً وَ لا يَسْتَطِيعُونَ ، عبد کسی شده، عبادت می‌کند کسی را که او مالک هست، ولیکن مالکیتی در محدوده آسمان‌ها و زمین ندارد، مالک رزقی از آسمان و زمین نیست، لذا این عبد عبادت می‌کند یک مالکی را، می‌شود مملوک او، و این عبد لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، قادر بر شیئی نیست. بله پس عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، را شما بگیرید متناظر با آیه ۷۳ سوره نحل که عبادت می‌کند مالکی را، چرا عرض می‌کنیم مالک؟ چون که در آیه ۷۳ کل مالکیت را از آن معبود نفی نکرده بلکه مالکیت در رزق از آسمان‌ها و زمین، هرگونه رزق از آسمان‌ها و زمین را از آن معبود نفی کرده و این فرد عبد می‌شود او معبود، مملوک او می‌شود او مالک، در واقع به ترتیبش اینطور است، ابتدا آن فرد را، آن شیء را به عنوان مالک می‌پذیرد، مملوک او می‌شود، عبد او می‌شود و به همین خاطر لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، بر شیئی قادر نیست، لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، بر شیئی، بر چیزی قادر نیست، این را هم می‌شود معادل لا یستطیعون، بر شیئی قادر نیست، استطاعتی ندارد، استطاعتی نمی‌یابد پس قادر نیست، استطاعت بر اساس چه چیزی؟ بر اساس رزق آسمانی، بر اساس رزقی از آسمان‌ها و زمین، بر اساس عبد بودن مالکی که آن مالک، مالک رزق از آسمان‌ها و زمین است، بر اساس اون استطاعت پیدا می‌کند، بر اساس این قدرت پیدا می‌کند و قادر می‌شود بر کاری، بر کاری که، بر فعلی که همتراز چنین رزقی باشد.

انواع ماک ها اعم از انسانها و جانداران و اشیاء گوناگون

نکته جالب در این عالم که خدای متعال وقتی می‌خواهد از مالک صحبت کند، مالک بودن را فقط به انسان‌ها یا افراد جاندار نسبت نمی‌دهد، می‌فرماید: يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا ... ، اشیاء مختلفی می‌توانند مالک باشند. یک فرد پول او مالک او است، یک فرد خانه او مالک او است، توهم دارد فکر می‌کند که مالک خانه است، خانه مالک اوست، یک فرد وسیله نقلیه‌اش مالک او است و همینطور الی اشیاء مختلف. انسان بدون مالک نداریم ولی تا مالک او چه کسی باشد؟ چند درصد خدای متعال مالک ماست و ما مملوک خدا؟ چند درصد اشیاء دیگر مالک ما هستند؟ یک کسی رئیسش مالک اوست، یک کسی رفیقش مالک اوست، یک کسی اولاد او مالک اوست، یک کسی اموال او مالک اوست، یا هر کدام از این اشیاء درصدی از مالکیت را در او دارند و بر او دارند.

برای استطاعت یافتن، مملوک مالکی باش که قادر به رزقی از آسمان و زمین است

اگر می‌خواهی مملوک یک مالکی باشی، باش ولی یک معیار داشته باش، آیا آن مالک می‌تواند رزقی از آسمان‌ها و زمین به تو بدهد؟ مملوک او باش. اگر مملوک غیر از چنین مالکی باشی، جنابعالی توانمند نخواهی شد، استطاعت پیدا نخواهی کرد. وسعت دید را که زیاد کنی حداقل بروی در محدوده آسمان‌ها و زمین، این حداقل وسعت هست، ها، نه حداکثر وسعت. خدای متعال در واقع اینجا می‌فرماید که بیایید با حداقل وسعت آسمان‌ها و زمین نگاه کنید. اگر با این وسعت دید نگاه کنید، مملوک غیر از چنین مالکی بشوید، شما استطاعت پیدا نخواهید کرد، شما در واقع قادر بر شیئی نیستید. لذا قدرتی پیدا نمی‌کند، استطاعتی پیدا نمی‌کند، که از نظر خدای متعال آن استطاعت باشد، از نظر خدای متعال قیمت داشته باشد و استطاعتی باشد در محدوده آسمان‌ها و زمین.

عبد خداوندی که مالک رزقی از آسمان و زمین است اتصال دائم به خداوند داشته، رزقی حسن و نیکو از مالک دریافت میکند و توانایی بر انفاق آن رزق دارد

بله اینجا که می‌فرماید عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ مثالی است از آیه ۷۳، و در مقابل این فرد مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً ، یک کسی که خدای متعال به او رزق می‌دهد، می‌فرماید مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً ، تاکید مِنَّا مهم است، رزق می‌دهیم به او، می‌توانست بفرماید مَنْ رَزَقْناهُ رِزْقاً حَسَناً، شاید مفهوم را می‌رساند ولی یک تاکید دارد مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً ، کسی که رزق دادیم به او از جانب خودمان، رزقی حسن، فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً ، کسی که مدام مترصد گرفتن رزق از خدای متعال است و از خدا رزق می‌گیرد و رزق حسن خدای متعال به او می‌دهد. پس این فرد از خدای متعال رزق دریافت می‌کند، کسی که خدا از جانب خودش به او رزق می‌دهد، رزق حسن هم می‌دهد و این فرد از این رزق حسن انفاق می‌کند. پس چند تا اتفاق اینجا هست 1- اینکه مِنّا، یک وابستگی شدید بین این فرد و خدای متعال هست، عبد خداست لذا می‌فرماید مِنّا ، کاملاً وابسته به خداست لذا می‌فرماید مِنّا، رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً ، یعنی خدایی که مالک رزق از آسمان‌ها و زمین است، چون این بخش از آیه رو باید در همین سیاق معنا کنیم، مرتبط به بخش‌های قبل و مَن رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً، چه جور رزقی؟ در آیات قبل مطرح شده، رزق از آسمان‌ها و زمین. خدای متعال که مالک رزق از آسمان‌ها و زمین هست رازق این فرد می‌شود. پس تا اینجا دو تا نکته هست 1- مِنّا یعنی یک عبودیت خدا، دوم مالک بودن خدای متعال آن هم در حد مالکیت رزق از آسمان‌ها و زمین، و سوم فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً ، و قادر به انفاق هم هست، انفاق می‌کند سِرًّا وَ جَهْراً، این معادل چه است؟ معادل مخالف لا يَسْتَطِيعُونَ، پس مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً، معادل مخالف آیه ۷۳، مِنّا معادل مخالف يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ، رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً ، معادل مخالف مالک رزق از آسمان‌ها و زمین، معادل مخالف لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَيْئاً ، و يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً ، معادل مخالف لایستطیعون.

با معرفت حمد به مثال خداوند و ماجرای عبد و مالک توجه کنیم

بله در ادامه می‌فرماید که هَلْ يَسْتَوُونَ ، آیا این دو فرد با هم برابر هستند؟ پاسخش این است نه، این دو فرد با هم برابر نیستند. خدای متعال در آیه ۷۴ می‌فرماید که مثال نزنید برای خدا، چرا؟ چون خدا علم دارد و شما علم ندارید، چرا نمی‌توانید مثال بزنید؟ چون علم ندارید، چرا نمی‌توانید مثلی تعریف کنید؟ چون علم ندارید، نیاز به علم دارد. شما مَثل تعریف کنید چون یک علمی را ندارید، مثلتان سر جایش نیست، مثل درستی تعریف نکردید، از وجه درستی مثل را تعریف نکردید، لذا در ادامه بحث این مثل خدای متعال می‌فرماید هَلْ يَسْتَوُونَ ، آیا این‌ها برابر هستند؟ پاسخش این است، نه اینها برابر نیستند. در ادامه خدای متعال می‌فرماید که الحمدلله، توجه کنید، شما اینجا یک جمله این گونه بگذارید، توجه کنید، بدانید، آگاه باشید، الحمدلله، حمد برای خداست، بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ ، بلکه اکثر افراد این علم را ندارند لا يَعْلَمُونَ ، علم ندارند. بله وقتی فرمود الحمدلله، اینجا شما یک محذوف در نظر بگیرید، یعنی چه؟ یعنی بدانید الحمدلله، آگاه باشید، آگاه باشید حمد برای خداست، توجه داشته باشید که حمد برای خداست. فهمیدیم این دو نفر برابر نیستند، خب از آن عبور نکن، رها نکن این بحث را، این دو نفر برابر نیستند خب باید ادامه بدهی، رها نکن، باید خوب بفهمی این بحث را، چه کار کنیم که خوب بفهمیم؟ توجه داشته باش به موضوع الحمدلله، برو سراغ معرفت الحمدلله تا علت این نابرابری این دو فرد را متوجه بشوی، تا علت تفاوت در جایگاه این دو فرد را متوجه بشوی، تا این دو فرد را حقیقتاً بهتر بشناسی. وقتی اینجا صحبت از عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، است، این مثال یک فرد علیل بی دست و پای ضعیف از کار افتاده را دنبال نمی‌کند که، ممکنه این فرد در ظاهر، در حیات دنیا یک فرد پولدار، ظاهراً توانمند باشد ولی ترتیبش اینطور است شما اول نگاه کنید مالکش چه کسی است؟ یا چه چیزی است؟ بعد نگاه کنید او عبد این مالک هست یا نه؟ ببینید عبدش هم هست؟ نتیجه بگیرید لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، بر شیئی قادر نیست. شما می‌گویید من دارم می‌بینم کارهایی انجام می‌دهد، آنها قیمت ندارد، آنها در تراز این استطاعتی که در این آیات مطرح است، نیست. گیر کار کجاست؟ باید با چه معرفتی به این ماجرا نگاه کرد؟ با معرفت الحمدلله. بله بحث اینگونه می‌رسد به نظام حمد خدا و این مطلب هست که اکثر انسان‌ها به آن توجه ندارند.

ملاک تشخیص عبد خدا بودن انفاق از رزقی است که خداوند به انسانها عطا کرده است

یک فرد ممکنه مملوک یک مالکی باشد و به خاطر این مملوک بودن در حیات دنیا تمتع داشته باشد و بهره‌مند باشد و ظاهراً توانمند باشد ولی در درگاه خدای متعال لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، از نظر خدای متعال لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ . یک فرد دیگر هست که خدای متعال به او رزق می‌دهد، خدای مالک رزق آسمان‌ها و زمین به او رزق می‌دهد و این فرد عابدانه این رزق را از خدای متعال دریافت می‌کند و انفاق می‌کند و از آن رزق انفاق می‌کند. خدای متعال این توفیق را به او می‌دهد و این استطاعت را پیدا می‌کند که انفاق کند. یک نکته، می‌خواهی ببینی جایت کجاست؟ می‌خواهی ببینی که ذیل عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، هستی یا نه، مقابل این هستی، در راه مقابل این هستی؟ ببین آیا از رزق خدا که به تو داده شده انفاق می‌کنی یا نه؟ ببین آیا استطاعت این را پیدا کردی، آیا بنیه این را پیدا کردی، آیا توان فکری، روحی، قلبی، پیدا کرده‌ای که از رزقی که خدای متعال به تو داده انفاق کنی؟ اگر نه، بدان که گیری وجود دارد، بدان جای تو ممکنه ذیل مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً ، نباشد، این اینطور نیست که عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، هیچ چیز دیگری ندارد، آن مالک، به او رزق می‌دهد، ممکنه خیلی هم سرمایه‌دار باشد، خیلی هم وضعش خوب باشد، لکن مورد تایید خدا نیست، راهش غلط است، در درگاه خدا قادر به شیئی نیست. اولین قادر بودن به شیء، انفاق از رزق خداست، خدا این را به عنوان قادر بودن به شیئی قلمداد می‌کند در درگاه خودش.

جایگاه یافتن در نظام حمد دلیل استطاعت یافتن و قادر شدن بر اشیاء است

بله در این آیات خدای متعال می‌فرماید که به ماجرا باید از نگاه نظام حمد نگریست. اگر افراد در نظام حمد قرار بگیرند، قیمت پیدا می‌کنند، استطاعت پیدا می‌کنند در درگاه خداوندی و قادر می‌شوند بر شیئی در نظام خدا. به یک تعبیر ساده‌تر می‌شود انسان به درد بخور، انسان با فایده، با فایده برای نظام خدا. بله در ادامه خدای متعال مثل دیگری را ذکر می‌فرماید ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، خدای متعال مثلی می‌زند مثل دو نفر را، دو فرد را، یکی از آنها لال است، نطق ندارد، لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، بر شیئی قادر نیست، وَ هُوَ كَلٌّ عَليٰ مَوْلاهُ ، و این سربار مولای خودش است، أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ ، هر طرفی هم رو کند، به هر جهت هم که برود، از او خیری سر نمی‌زند، هَلْ يَسْتَوِي هُوَ ، آیا این فرد مساوی است با کسی که مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ، با کسی که امر به عدل می‌کند، وَ هُوَ عَليٰ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ، و او بر صراط مستقیم است، در حالی که او بر صراط مستقیم است، آیا این دو فرد برابرند؟ نه برابر نیستند. ببینید این مطلب آیه ۷۶ در ادامه آیه ۷۵ مطرح است، در ادامه آن ماجرا مطرح است، قدم اول می‌شود عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، در مقابلش مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً ، قدم دوم می‌شود کسی که أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَليٰ مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ ، و در ادامه آن مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا می‌شود مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَليٰ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ، هر دوی این مثال‌ها را باید در نظام حمد ببینیم. اگر انسان در نظام حمد قرار بگیرد، مسیری را پیش خواهد رفت که در درگاه خداوندی به استطاعت برسد، قادر بر شیئی بشود، با همه وجودش قادر بر شیئی می‌شود، قادر بر کاری می‌شود، همه وجودش را، اساس وجودش را در درگاه خداوندی و برای خدا و برای نظام خدا به کار بگیرد، از او خیر سر بزند، و الا سربار می‌شود،

ابکم بودن بیانگر عدم انجام کوچک ترین کارها و آمرِ به عدل بودن بیانگر انجام برترین رفتارها است که بر اساس نظام حمد انجام می شود و امیرالمومنین (ع) مصداق بارز یأمُرُ بِالعدل است

می‌فرماید که یکی از این مثال‌ها که او ابکم است لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ ، ابکم به چی برمی‌گردد؟ به نطق طرف، او لال است، لا يَقْدِرُ عَليٰ شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَليٰ مَوْلاهُ ، یک کلمه به درد بخور هم از او سر نمی‌زند. آنقدر به درد نخور است، آنقدر این فرد بی‌فایده است، یک جمله مفید هم در نظام خداوندی و در راستای اهداف نظام خدا از این فرد سر نمی‌زند و این فرد مثل یک سربار است برای مولا. هیچ خیری از او نیست، در مقابلش افرادی هستند که يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ، بهترین بیان‌ها و اوامر را دارند به سمت عدل و بر صراط مستقیم هستند. در مقابل این افراد چه کسانی هستند؟ کسانی که امیر هستند، يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ می‌شود امیر، می‌شود آمر، اگر این را به تکرار ادامه بدهند و پیوسته در این مسیر باشند، می‌شوند امیر که مصداق بارز این جمله وجود مبارک امیرالمومنین علیه السلام است يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَليٰ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ، این‌ها بر صراط مستقیم هستند و امر به عدل می‌کنند، خدا این‌ها را به کار گرفته. امیر شدن در معنای يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ، یک استطاعت است، یک قادر بودن است. قادر بودن در نظام خدای متعال و خدای متعال این فرد را به کار گرفته. در همین راستا در آیه ۷۸ خدای متعال می‌فرماید وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً ، خدا شما را از بطون امهات شما خارج کرد در حالی که علمی نداشتید برای شما سمع و بصر و فؤاد گذاشت، که چه بشوی؟ شما که علمی نداشتی، شما رو به دنیا آورد و برای شما جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ ، سمع و بصر و فواد برای شما قرار داد که چه بشود؟ که بیاییم در مسیر شکر، لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ، سمع و بصر و فواد را درست به کار بگیرید، درست به کار بگیرید به سوی نظام حمد.

ورود به غیب آسمان ها و زمین و قادر شدن بر اشیاء فقط بر اساس نظام حمد و جایگاه یافتن در این نظام امکان پذیر است

بله پس اگر بخواهیم یک جمع‌بندی داشته باشیم از این چند آیه، در این چند آیه یک بحث که پررنگ هست بحث قادر بودن است، خود خدای متعال وقتی این چند آیه رو در آیه ۷۷ جمع‌بندی می‌فرماید، می‌فرماید وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ۚ وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ، خدا بر هر شیئی قدیر است، فضا کجاست؟ محدوده کجاست؟ غیب آسمان‌ها و زمین. ماجرای پیش رو و یک مسئله مهم مطرح چی هست؟ أَمْرُ السَّاعَة . این ماجرا چگونه باید پیش برود؟ ذیل چه اسمی باید پیش برود؟ إِنَّ اللَّهَ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ، باید قادر باشی به این ماجرا خدا قادر هست به هر شیئی، خدای متعال اینجوری این آیات را جمع‌بندی می‌کند لذا انسان‌ها دعوت می‌شوند به اینکه مسیری را پیش بیایید که قادر بشوید، این قادر بودن در چه مسیری؟ با چه هدفی؟ با هدف امر الساعه. فضای حاکم بر این ماجرا چیست؟ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ، محدوده این ماجرا چیست؟ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ، انسان‌ها چگونه باید به این فضا وارد بشوند؟ باید در نظام حمد قرار بگیرند، باید قائلان به حمد باشند، باید حامد باشند، باید محمود باشند، تا توسط خدای متعال به کار گرفته بشوند. در این مسیر افراد باید چه بکنند؟ سمع و بصر و فواد خود را در این راه درست به کار بگیرند.

استطاعت و قادر بودن اهل بیت (ع) به دلیل جایگاه عالیِ ایشان در نظام حمد است

دو نمونه افراد را خدای متعال مثال می‌زند، افراد مثبت و منفی را، افراد مثبتش می‌شود کسانی که رزق می‌گیرند از مالک رزق آسمان‌ها و زمین انفاق می‌کنند رزقشان را و کسانی که آنقدر جلو رفته‌اند در این نظام که علی صراط مستقیم هستند و امیران بالعدل هستند، يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ هستند، آمران بالعدل هستند. در رأس این افراد وجود مبارک سید ما رسول الله صلوات الله علیه هستند، خدای متعال ایشان را در نظام خودش به کار گرفته است به بهترین وجه و در بالاترین وجه، ایشان استطاعت دارند در بالاترین وجه، ایشان قادر هستند در بالاترین وجه، چرا؟ چون ایشان احمد هستند، چون ایشان در مقام محمود هستند، چون ایشان محمد هستند. وجود مبارک رسول الله صلوات الله علیه و وجود مبارک اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام استطاعت دارند در نظام خدا، قادر هستند در نظام خدای متعال به بهترین وجه، چرا؟ چون در نظام حمد در عالی‌ترین مقام هستند، در مقام محمود. از یک معنای دیگر چون علی صراط مستقیم هستند، کسی که علی صراط مستقیم هست محمود خداست.