نسبت انسان ها با نور

مطرح بودن هدایت به سبل السلام و هدایت به صراط مستقیم در آیه 16 سوره مائده

در آیه ۱۶ سوره مائده خدای متعال می‌فرماید که اعوذ بالله من الشیطان الرجیم یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیم الی صراط مستقیم در همین آیه حداقل دو سطح از هدایت مطرح است: هدایت به سبل السلام، هدایت به صراط مستقیم،

هدایت به سُبُل السلام به معنای خروج مطلق از ظلمات و ورود حتمی فی النور نیست

هدایت دارای درجات و طبقات است. افراد زیادی مشمول هدایت هستند و از نتیجه هدایت بهره‌ مند می‌شوند

در آیه ۱۶ سوره مائده هدایت اول که مطرح است هدایت به سبل السلام مقدمه این است که فرد پس از آن خارج بشود از ظلمات به سمت نور. پس اینکه فرد هدایت بشود به سبل السلام نتیجه‌اش این نیست که در ظلمات نباشد، دیگر ظلماتی نباشد، ظلمات هست. دو تا موضوع نیاز هست: یک هدایت او به سبل السلام. دو: خروج او از درجاتی از ظلمات به سوی نور. یعنی این فردی که این هدایت رو دریافت کرده به سبل السلام همچنان درگیر درجاتی از ظلمات هست و نیاز داره که بسوی نور از این ظلمات خارج بشه. یعنی همچنان این فرد فی النور نیست. این فرد حرکت دارد باید خارج بشه از ظلمات به سوی نور . پس همچنان حرکت الی النور حرکت داده شدن الی النور برای این فرد مطرح هست

متفاوت بودن نسبت انسان ها با نور

بله اینجا نسبت انسان‌ها با نور متفاوت هست و به خاطر اینکه برخی افراد همچنان از نور فاصله دارند و درگیر درجاتی از ظلمات هستند باید به سوی نور خارج بشوند و لذا این هدایتی که در آیه شانزدهم سوره مائده در بخش اول آیه مطرح است این هدایت، یک هدایت مقدمه این سطح از خروج از ظلمات به سمت نور هست

کسانی که هیچ بهره ای از نور ندارند، پایین ترین افراد در نسبت با نور هستند

بحثی ذیل این مطلب وجود داره با عنوان اینکه انسان‌ها با نور چه نسبتی دارند؟ چه رابطه‌ای دارند؟ پایین‌ترین انسان‌ها نسبتشان با نور این هست که هیچ بهره‌ای از نور ندارند. در عمق ظلمات هستند و هیچگونه بهره‌ای از نور ندارند. در کدام آیه این مطلب مطرح است؟ در آیه 39 سوره نور اعمال برخی انسان‌ها شبیه سراب است. یا در آیه چهلم می‌فرماید که شبیه ظلمات است فی بحر لجی أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ خدای متعال برای این گونه افراد هیچ گونه نوری قرار نداده. هیچگونه بهره‌ای از نور ندارد. از افراد دیگر آیه اول سوره انعام هست: الذین کفرو بربهم یعدلون این‌ها هم از نور بهره‌ای ندارند و در ظلمات هستند اون بحث در آیه چهلم سوره نور هم مربوط به الذین کفروا است. چرا که در آیه سی و نهم سوره نور می‌فرماید که والذین کفرو اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه… تا اینکه در نهایت می‌فرماید که برای این‌ها نور نیست. این‌ها کسانی هستند که خدای متعال برای این‌ها نوری قرار نداده و این‌ها هیچ بهره‌ای از نور ندارند. همین الذین کفروا به شکلی در آیه اول سوره انعام مطرح است که از نور بهره‌ای ندارد. افراد دیگری که از نور بی‌بهره هستند یا بی‌بهره می‌مانند شاید به یک دلیلی روزنه نوری، مسیر نوری، شعاع نوری، کانال نوری، محافظ نوری برای اون‌ها قرار داده بشه ولیکن خدای متعال اون نورشون رو می‌بره. در آیه هفدهم سوره بقره همین مطلب مطرح است. ذهب الله بنورهم و ترکهم فی ظلمات خدا نور اون‌ها را می‌بره و دیگه اون‌ها نوری ندارند. پس یه گروه از انسان‌ها هستند که یا هیچ بهره از نور ندارند یا اگر بهره‌ای از نور دارند نورشان را از دست می‌دهند خدای متعال نور اون‌ها رو می‌گیره. اگر بهره کمی هم از نور به هر دلیلی که براشون ایجاد شده در مسیر از دست دادن این بهره مندی هستند. حداقل این موضوع در دو آیه مطرح است: آیه هفدهم سوره بقره می‌فرماید: ذهب الله بنورهم و ترکهم فی ظلمات لا یبصرون و آیه 257 سوره بقره

منافقین به دلیل مرضی که در قلبشان است هدایت نشده به ضلالت کشیده می شوند و هیچ بهره ای از نور ندارند.

پس حداقل در دو جا بحث افرادی مطرح است که همون بخش اندکی از نور که دارند رو هم از دست می‌دهند یکی آیه هفدهم سوره بقره هست که می فرماید: ذهب الله به نورهم. چه کسانی هستند؟ این منافقین هستند. ذیل الذین کفروا. منافقین هستند. در آیه ششم سوره بقره بحث الذین کفرو مطرح هست. از آیه هشتم سوره بقره تا آیه هجدهم بحث منافقین مطرح است. منافقین با این ویژگی‌هایی که در این آیات مطرح هست. افرادی که در قلوبشون مرض هست. مرض‌هایی در قلوبشون هست که خدای متعال اون مرض‌ها هم زیاد می‌کنه و این مرضها باعث میشه که علی رغم اینکه می‌آیند در میدان ایمان آوردن به الله و یوم الاخر در نهایت به عذاب علیم دچار می‌شند. در نهایت به ضلالت کشیده می‌شوند. به هدایت نمی‌رسند. چرا؟ به خاطر اون قلب مریضشون. به خاطر قلب مریض، درک درست ندارند و با یک نفس غلط راه غلطی را پیش می‌روند. خودشون گمان می‌کنند که مصلح هستند در حالی که مفسد هستند و متوجه نیستند ولکن لا یشعرون متوجه نیستند. نگاهشون به سایر مومنین یک نگاه عاقل اندر سفیه می‌شه. تا در گام بعدی می‌رسند به اینکه حتی دیگر حاضرند که با شیاطین انسی و جنی، وقتی که با اون‌ها خلوت می‌کنند با اون‌ها همراهی کنند و از مومنین، از سایر مومنین سر باز بزنند. می‌شود طغیان و خدای متعال می‌فرماید که الله یستهزئُ بهم و یمدهم فی طغیانهم یعمهون خدا اون‌ها را رها می‌کنه که در این طغیانشون گسترش پیدا کنند. طغیانشون گسترش پیدا کنه. مثل این‌ها، مثل مثل کسی است که طلب نار می‌کنه به جای اینکه طلب نور کندبه جای اینکه دنبال برپا کردن موضوعی باشه که اون موضوع از جنس نور است، به جای اینکه به دنبال برپا کردن موقد مورد تایید خدا باشد، موقد مورد تایید خدای متعال چی هست در قرآن؟ کوکب دری. به جای اینکه به دنبال برپا کردن و برافراشته کردن و فروزاندن کوکب دری باشند، به دنبال برپا کردن آتش هستند به دنبال برپا کردن نار هستند. فلما اضاءت ماحوله وقتی که اون نار دوروبرشون رو یه مقداری روشنایی داد و بهشون اقتدار داد، خدا همان ذره نوری که ممکن بود به خاطر اون کلام آمنا بالله ولیوم الاخر در آنها باشد، اون را هم می‌بره، ذهب الله بنورهم، بدانید که اینجا برای اون‌ها نوری وجود نخواهد داشت

کافرانی که ولیّ آن ها طاغوت است اصحاب نار هستند نه نور و هیچ بهره ای تز نور ندارند.

و گروه دیگری که مطرح است در آیه ۲۵۷ سوره بقره اونجایی که می‌فرماید والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات کسانی که کافر می‌شوند اولیای اونها طاغوت هستند و اون‌ها را از جانب نور به سمت ظلمات خارج می‌کنند. اولئک اصحاب النار اون‌ها اصحاب نار هستند نه اصحاب نور، اون‌ها اصحاب نار هستند به سمت ظلمات خارج می‌شوند و دیگه از نور بهره‌ای ندارند. این هم دسته دیگر از کسانی که چنین رابطه‌ای با نور دارند. پس بخشی از افراد یا به هیچ وجه هیچ گونه بهره‌ای از نور ندارند یا اگر ذره‌ای هم بهره یافتند، اون رو هم از دست می‌دهند.

رابطه برخی افراد با نور در بهره از نور نازل شده است

برخی انسان‌ها رابطه‌شون با نور اینطور هست که خدای متعال به سوی آنها نور نازل می‌کند و اون افراد باید از اون نور نازل شده به سوی آنها بهره ببرند. به عنوان مثال در آیه ۱۷۴ سوره نساء می‌فرماید یا ایها الناس قد جائکم برهان من ربکم و انزلنا الیکم نورا مبیناو نازل کردیم به سوی شما نور مبین. برخی انسان‌ها رابطشون با نور موقعیت الی النور هست. خارج شدن الی نور.

رابطه برخی افراد با نور در جعل نور توسط خداوند است

برخی انسان‌ها رابطه‌شون با نور جعل نور برای اوست: افمن کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس جعل نور برای آنهاست.

رابطه برخی افراد با نور، عَلی نور است و مقابل ایشان قاسیة قلوب هستند

برخی انسان‌ها موقعیتشون رابطه‌شون با نور، علی نور هست. در آیه ۲۲ سوره زمر: افمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربه مقابل این افراد علی نور چه کسانی هستند؟ آنهایی که قاسی اند. قاسیه قلوب هستند. دارای قلوب قاسیه هستند. قسی‌القلب هستند. قاسیة قلوبهم من ذکر الله. قسی‌القلب هستند.

تأثیر مرض قلب برای منافقین و قساوت قلب برای قاسیة قلوب در عدم بهره بردن از نور

نکته عرض بکنیم: در مقابل اون افراد شبیه منافق آیات هشتم تا هفدهم و هجدهم سوره بقره اون افراد چه افرادی بودند؟ افرادی که خدای متعال نوری قرار داده است از اون نور نمی‌توانند بهره ببرند. هیچ بهره‌ای نمی‌توانند ببرند. خدای متعال اون نور را می‌برد. اون نوری که جعل کرد را ذهب به . می‌برد. آن نوری که قرار داد آن نور را دوباره پس می‌گیرد آن نور را می‌برد. اون‌ها ویژگیشان چی بود؟ چرا گرفتار این شدند؟ در قلوبشون مرض بود. در مقابل افراد علی نور، کسانی که علی نور هستند، در مقابل این‌ها چه افرادی وجود دارند؟ در اون مادون‌ها یا اون اعماق افرادی هستند قسی‌القلب. پس یک دسته افراد هم می‌شوند علی نور. یک دسته افرادی که رابطه با نور دارند می‌شوند علی نور. بحث بعدی می‌شود بهره‌هایی که از نور می‌برند. حالا این افراد مختلف نسبت به فراخور موقعیتی که نسبت به نور دارند چه بهره‌ای می‌برند؟ و چه رفتاری باید داشته باشند؟ یا چه بهره هایی می برند؟

نسبت افراد با نور در یک نگاه کلّی

از جمله افراد دیگر و موقعیت‌ها و نسبت‌های دیگری که با نور وجود دارد چیست؟ بعد از بحث علی نور، بحث خود نور هست. بعضی‌ها ارتباط می‌گیرند با نور یعنی جایگاه و موقعیت پیدا می‌کنند نسبت به نور.پایین‌ترین موقعیت شد هیچ رابطه‌ای با نور ندارد. یک قدم بالاتر شد کسی که نوری در دسترس او قرار می‌گیرد ولی هیچ بهره‌ای نمی‌بره و خدا او را از اون نور جدا می‌کند. افراد دیگه‌ای هستند که الی نور حرکت می‌کنند. افراد دیگه‌ای هستند که خدا برای اون‌ها نور جعل می‌کند. افراد دیگر هستند که علی نور هستند. این تا موقعیت نور هست. نوع رابطه با نور. نوع رابطه کسی که بیرون از نور هست و رابطه دارد و موقعیت پیدا می‌کند نسبت به نور. نسبتی دارد با نور.

نسبت برخی افراد با نور این گونه است که خود جزء نظام نور هستند

یک افراد دیگری هستند که جز خود نظام نور هستند. یک افرادی هستند که جز نظام نور هستند. کی هستند؟ مثل نورالله. کی هستند؟ نظام تشریح مثل نور الله: مصباح، مشکات، زجاجه. کی هستند؟ نظام تشریح زجاجه: کوکب دری موقد شده از شجره مبارکه زیتونه. بله این افراد جزء پیکره نور هستند. جز نظام نور هستند خود نور هستند. نوری هستند علی نور. دیگر خود نور هستند. افرادی که جزء نظام نور هستند، خود نور هستند. اشیایی که دیگر خود نور هستند. مثل مثل نورالله، جزء نظام نور هست. مثل مشکات و سایر عناوینی که در آیه ۳۵ سوره نور مطرح هست. مثل چی؟ مثل قمر. اینکه خدای متعال قمر را نور جعل کرد. خود قمر را نور جعل کرد. نه جعل للقمر نورا. جعل القمر نورا. قمر نور جعل شد. مثل روح. روحا من امرنا. خدای متعال روحا من امرنا را نور جعل کرد. رابطه و نسبت برخی افراد و موقعیت برخی افراد در قبال نور می‌شود درون نظام نور، خود نور، جنس نور

نسبت برخی افراد با نور این گونه است که خود منیر و نور دهنده هستند

افراد دیگری هستند که موقعیتشون نسبت به نور، نور کننده هستند، نور دهنده هستند، یعنی چی هستند؟ یعنی منیر. نه تنها خودشان نور شده‌اند بلکه منیر هم هستند. نور ایجاد می‌کنند. نور جعل می‌کنند. این‌ها در واقع این اشیا منیر هستند. تولید کننده نور هستند. نوردهنده هستند و نور کننده هستند. جعل کننده نور هستند. این افراد و این اشیا هم می‌شوند اشیا نوردهنده. اشیا جعل کننده نور. اشیای نوردهنده به شئ ای. اشیا نور کننده اشیاء دیگر

نور را در آیه 35 سوره نور دنبال کنیم

نور رو کجا باید دنبال کنیم؟ مفهوم نور رو کجا باید بیشتر دنبال کنیم؟ شاه کلید بحث جمله اول آیه ۳۵ سوره نور هست الله نورالسماوات والارض. مثل نورالله. مثل نورالله. نور رو باید در این مفاهیم دنبال کنیم. در جمله اول سوره نور خدای متعال می‌فرماید الله نور السماوات والارض مثل نورالله. یه بحث معرفی از خدای متعال به نور آسمان‌ها و زمین هست و یه بحث نورالله. در بحث نورالله این مطلب را قبلاً بررسی کردیم موضوعی که اضافه به الله هست یعنی نور .می شود نورالله و بعد خبری از الله است. در این بین مثال‌ها و مواردی در قرآن داریم که خیلی نزدیک به این نوع از رابطه با خدا هست مثل حق الله، مثل ولی الله، مثل عدوالله

بحث ولیّ الله از پر رابطه‌ترین‌ها با موضوع نورالله است

که از پر رابطه‌ترین‌ها با موضوع نورالله بحث ولی الله است. باید ذیل همه این موارد ما بحث انجام بدیم. یکی از پر رابطه‌ترین‌ها با بحث نورالله بحث ولی الله است

مهمترین موضوعات در ارتباط با (الله)، نور و ولایت است و انسان ها از این طریق می توانند خبر، صفت یا شیئی منتسب به (الله) شوند

موضوعات مختلفی خبر از خدای متعال هستند مثل الله رب السماوات والارض. خبر به شکل همین خبری که نور از الله است خدای متعال در بحث الله نور السماوات والارض از موضوعی در رابطه با الله صحبت می‌کنه که برای انسان‌ها و اشیاء نسبت به اون موضوع در ارتباط با اون موضوع نسبتی قائل هست، جایگاهی قائل هست. انسان‌ها یا از اون موضوع بهره‌مند می‌ شوند یا جز نظام آن موضوع می‌شوند. انسان‌ها و اشیا عمدتاً راهی به سوی اینکه صفتی از الله، شی منتسبی به الله، خبری از الله به اون‌ها تعلق بگیرد یا آن اشیا و انسان‌ها هم آن بشوند، آنی بشوند که خبری از الله هست، آنی بشوند که متعلق به خداست. عموماً اینطور نیست و این مسیر برای اشیا مسدوده. یک راه باز هست: نور . راه دیگری باز هست: ولایت . راه دیگری هم باز است: حق . دو راه اصلی و مهم بازه یک: نور دو: ولایت

تنها کسانی که جزئی از نظام نور هستند، سلوک در گام دوم توحید را آغاز کرده اند

آغاز گام دوم توحید نور هست، نور شدن هست. چه کسانی گام دوم توحید را آغاز می‌کنند؟ کسانی که دیگه کسی نیستند. چی هستند؟ نور هستند. نور هستند در نظام نور هستند. جزئی از نظام نور هستند. نور علی نور هستند این افراد هستند که گام دوم توحید را سلوک می‌کنند. می‌گوییم من می‌خواهم بروم گام دوم توحید و گام دوم توحید را سلوک کنم. میگه تو کی هستی؟ میگه منم. میگه خب چه خصوصیتی داری؟ میگه خدای متعال برای من جعل نور کرده است. میگه نمی‌شود. هنوز تویی. با نوری که برای تو جعل شده است. تو هنوز به گام دوم توحید نرسیده‌ای. هنوز راه نداری اونجا. کسانی در گام دوم توحید سلوک می‌کنند و آغاز می‌کنند و آغازگر و نقطه آغاز گام دوم توحید نور شدن اشیاست.

بهره از نور با اتصال به (کوکب دری موقد) امکان پذیر است نه (موقد کردن نار)

در آیه هفدهم سوره بقره خدای متعال می‌فرماید که مثل برخی افراد مثل کسانی است که استوقد نارا . دنبال موقد کردن نار هستند. به دنبال این هستند. خدا نور رو از بین آنها می‌بره. نوری که برای اون‌ها قرار داده بود یا در دسترس اون‌ها قرار داده بود اون نور رو می‌بره و اون‌ها را در ظلمات رها می‌کنه. از بارزترین این افراد کسانی هستند که به دنبال این نبودند که از کوکب دری بهره ببرند چرا؟ چون مقابل این افرادی که به دنبال موقد کردن نار برای خودشان هستند در طلب نار موقده بودند، مقابل این افراد، افراد مثبت باید به دنبال چی باشند؟ کوکب دری مو قد. دقیقاً اون‌ها مقابل کوکب دری موقد، نار موقد کردند. نار را موقد کردند. نار را موقد کردند.

دشمنان حضرت زهرا (س) و اهل بیت (ع)، ناری به پا کردند و خداوند نور آن را بُرد

بله خدا نور را برد. بله از مصادیق اصلی این آیه همین دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در صدر اسلام هستند. بخصوص دشمنان و قاتلان و کسانی که با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام در بعد از رحلت رسول الله صلوات الله علیه مقابله کردند. این آیه رو شما اونجا می‌بینید. آغازگران مصادیق این آیه اصلی‌هاشون، اوجشان اونجا هستند. استوقد نارا. آتش برپا کردن برای اینکه برای خودشان ضیائی ایجاد کنند، یک قدرتی ایجاد کنند، خدا چه کرد؟ ذهب الله بنورهم. خدا نور را برد. نوری که در بین اون‌ها بود نوری که در دسترس آنها بود و آنها می‌توانستند از اون نور بهره‌مند بشند کار رو مسیر را اشتباه رفتند و خدا اون نور رو برد. یعنی در ماجرای شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شما اگر یک جمله قرآنی بخواید مرتبط با نور بفرمایید این هست: ذهب الله بنورهم . خدا نور رو برد. ذهب الله بنور. خدا نور رو برد. ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را اگر بخواید توصیف بکنید با یک جمله قرآنی، جملات قرآنی مختلفی می‌شود توصیف کرد، با یک جمله قرآنی مربوط به نور این ایام شهادت و مصیبت این ایام رو شما با این جمله توصیف کن: ذهب الله بنور. خدا نور رو برد. آتش برپا کردند، خدا نور را برد. آتش برپا کردند، مدت کوتاهی بعد از برپا کردن آن آتش که آن آتشی که برپا کردند برای آنها هیمنه‌ای برپا کرد، برای آنها ضیایی برپا کرد برای آنها قدرتی ایجاد کرد. نقطه آغاز آن آتشی بود که ایجاد کردند، اون آتش برای آنها اثر داشت، برای آنها قدرت ایجاد کرد. ولی خدا چه کرد؟ خدا نور را برد، وترکم فی ظلمات،و آنها را در ظلمات رها کرد.

پایان