موجودیت همه اشیاء منحصر به اراده خداوند است، و نه هیچ علّت و سبب دیگری
جایگذاری لفظ اسباب به جای علل در مورد افعال خداوند صحیح تر به نظر می رسد
در مباحث فلسفی یا موضوعات مختلف، ممکنه گاهی مثلا از علل طولی و این موضوعات در مورد برخی از افعال خدای متعال بحث بشه، این علل طولی شاید لفظ صحیحی نیست. وقتی شما علت میگید یعنی اگر یک حلقه از این علل وجود نداشته باشه، اون نتیجه حاصل نمیشه. شما سه تا علت دارید، به عنوان مثال که در طول هم هستند تا به یک نتیجهای برسه و نتیجهای به دست بیاید. ما در مقام افعال خدای متعال علل طولی نداریم. اسباب نداریم؟ داریم. آیا خدای متعال اسبابی برای حصول نتیجه ندارد؟ دارد، ولی عنوان این اسباب علل نیست.
تحقق موجودیتِ اشیاء از فعل (كُنْ) تا (يَكُون ) تنها با اراده خداوند، و نه هیچ علّت دیگری
آنچه که بر تمامی اشیاء و موضوعات از جانب خدای متعال حاکم هست، یک قائده کلی است أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون ، اراده خدای متعال وقتی تعلق گرفت یک فعل از جانب خدا هست، اون چی هست؟ كُنْ نتیجه چی هست؟ يَكُون آن میشود. تحقق از فعلكُنْ تايَكُون متوقف اسباب نیست، این مطلب مهمه، متوقف سلسله علل نیست، سلسله علل دیگر.
دخیل شدن اسباب و علل و ضمیر (نحن) در فاعلیت خداوند، نباید هیچ خدشه ای نسبت به معرفت توحیدی وارد کند
لذا وقتی در مباحث دیگر مثل بحث " نَحنُ " برای خدای متعال، ضمیر " نا " برای خدای متعال، وقتی میخواهد بحثی مطرح بشه باید این مطلب مورد توجه قرار بگیره که افعال خدا و نتیجهها و اشیاء، متوقف سلسله اسباب و علل نیستند. همه جزئیات و کلیات موجود در عالم ذیل قائده كُنْ فَيَكُون هستند. در قرآن بحث اسباب رو داریم، در قرآن بحث وسیله رو داریم، بحث مطرح کردن افعال مختلف از جانب خدای متعال، به شکل ضمیر" نَحنُ " رو داریم، افعالی داریم منتسب به خدای متعال که فقط با ضمیر" نَحنُ " مطرح شده، افعالی داریم برای خدای متعال که خدای متعال در اون افعال، فاعل هستند، هم به شکل ضمیر ( نَحنُ ) هم به شکل ضمیر مفرد ( اَنَا ) مطرح شده، اگر میخواهی این رو معنا کنی، اینها رو خوب درک کنی، بحث اسباب رو، بحث وسیله رو، بحث ضمیر" نَحنُ " رو، باید در یک فضای شناخت کامل و دقیقتر از توحید، این مباحث رو مطرح کنی. یعنی به محض اینکه معرفت شما این باشد که این نتیجه، این فعل، حادث شدن این شیء، متوقف سلسله علل است، شما در توحید ایراد داری، بدون این علل نمیشود، شما در توحید ایراد داری. باید اینها با هم درست جمع بشوند و اون چیزی که در این فضا حاکم هست و پایه هست، اول معارف توحید هست. یعنی باید خدای متعال به درستی شناخته بشه و بر اساس اون معارف، این موضوعات بحث بشه، یعنی بحث در موضوع اسباب، بحث در موضوع ضمیر" نَحنُ "، اینها فروعات بحث توحید هستند. نباید نتیجه را متوقف علل کرد، نه اینکه خدای متعال سلسله علل، قرار نداده است.
آنگاه که خداوند اراده کند بدون اسباب و علل نیز بشر خلق می شود، مثل خلقت حضرت عیسی (ع)
ممکنه برای یک شیئی، مسیر اسباب و علتها قرار داده باشه برای نتیجه گرفتن که عمدتا اینطور هست، موضوع، معرفت به خدای متعال هست که آیا متوقف این هست؟ خلقت انسان، تقریبا همه، این هست که ابتدا باید یک نطفهای ایجاد بشه بعد تبدیل به عَلَقَة بشه بعد همینجوری الی آخر تا تبدیل به طفل بشه. همین فضایی که در همه بشر جریان داشت، خدای متعال خواست یاد بدهد، خواست خودش رو معرفی کنه که ای انسانها، من متوقف این سلسله علل نیستم، نتیجهای که قراره ایجاد بشه و شیئی قراره ایجاد بشه از جانب من، متوقف همین سلسله عللی که من قرار دادم، نیست، اگر من بخواهم، اگر من اراده کنم، متوقف اراده من هست، کجا؟ نمونهاش کی بود؟ عیسی ع، لذا گفت خلقت عیسی ع چه بود؟ كُنْ فَيَكُون .