با معرفت به کسی که ملکوت کل شیء به ید اوست و اتصال به یدالله و رعایت آداب کلام و محضریت راه برای جاراللهی باز خواهد شد

راه نجات خلق الله ذیل بعثت رسول الله (ص) است

آنچه که نجات هست برای مردم آنچه که نجات هست برای خلق الله همه‌اش ذیل بعثت رسول الله هست. اگر این بعثت نبود راه خلق به انتها نمی‌رسید. اگر این بعثت نبود حرکتی الی الله نبود. بعثت همه انبیا ذیل بعثت رسول الله است. سلسله انبیا و رسولان آمدند تا در بعثت رسول الله صلوات الله علیه نقش داشته باشند.

شکل گیری نظام انبیاء جهت بعثت رسول الله (ص)

خدای متعال می‌فرماید که: وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ خدا از انبیا میثاق گرفت وقتی که به شما از کتاب و حکمت چیزی دادم، یعنی شما را نبی قرار دادم به شما کتاب و حکمت دادم، ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلي ذلِكُمْ إِصْرِي قالُوا أَقْرَرْنا آیا قبول می‌کنید؟ آیا قبول می‌کنید که من شما را نبی قرار دادم وقتی یک رسولی می‌آید، که اینجا مصداق اصلی این رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ وجود مبارک رسول الله صلوات الله علیه است، به او ایمان بیاورید و او را نصرت کنید. یعنی نظام انبیا شکل گرفت برای بعثت رسول الله.

ایتای کتاب و حکمت به انبیاء (ع) جهت نصرت رسول الله (ص)

بله اینطور هست. بعثت رسول الله صلوات الله علیه جایش اینجاست. در آیه ۸۱ سوره آل عمران خدای متعال می‌فرماید که ما از انبیا میثاق گرفتیم برای ایمان به رسول الله و نصرت رسول الله. یعنی از انبیا میثاق گرفتیم که اگر به شما کتاب می‌دهیم اگر حکمت می‌دهیم این برای چیست؟ برای اینکه شما به چنین رسولی ایمان بیاورید و او را نصرت کنید. این سلسله ایمان آوردن شما به انبیا بعد از خودتان، باید به ایمان به رسول الله صلوات الله علیه به خاتم النبیین ختم بشود.

پیامد های ناشی از حذف بعثت رسول الله

اینطور هست بعثت رسول الله صلوات الله که اگر این بعثت نبود راه خلق الی الله بسته بود. اگر این بعثت نبود، نبی ای نبود. اگر این بعثت نبود نظام انبیایی وجود نداشت. اگر این بعثت نبود هدایتی وجود نداشت. اگر این بعثت نبود کتابی هیچ کتابی از جانب خدای متعال وجود نداشت. اگر وجود مبارک رسول الله صلوات الله علیه نبود.

سوال اول خداوند از منکرین معاد در سوره مومنون درباره مالکیت ارض (زمین) و هر آنچه در آن است، می باشد که نتیجه اش باید تذکّر این افراد باشد

در آیه ۸۸ سوره مومنون خدای متعال می‌فرماید که قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ این آیه را هم باید در سیاق آیه بررسی کرد هم در کل سوره. بررسی اول که در سیاق آیات هست، این آیه گام سوم پاسخ به کسانی است که انکار می‌کنند مبعوث شدن بعد از مرگ را. خدای متعال می‌فرماید که کسی است که وَ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ وَ هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ یک گروهی هستند که این را انکار می‌کنندبَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خدای متعال در پاسخ به این افراد سه گام مطلب مطرح می‌کند. این سه مرحله مطلب را در قالب سوال مطرح می‌کند. سوال اول آیه ۸۴ می‌فرماید که:قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيها إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ به آنها بگو مخاطب این سوال چه کسی است؟ کسانی که انکار می‌کنند بعث شدن را بعد از مرگ. کسانی که انکار می‌کنند اینکه خدای متعال چه کسی است؟ یحیی و یمیت . کسی است که: الذی یحیی و یمیت لذا به رسول الله صلوات الله علیه مطرح می‌شود که این سوال را از آنها بپرس: لمن الارض و من فیها برای چه کسی است ارض و کسانی که در ارض هستند ان کنتم تعلمون اگر علم دارید. خوب الان ممکن است علم نداشته باشید ممکن است به این موضوع توجه نداشته باشید ولی به زودی خواهند گفت پاسخ خواهند داد: لله پس به آنها بگو قل افلا تذکرون آیا متذکر نمی‌شوید. یک سوال از شما پرسیدند یک ذره فکر کنید متذکر شوید. الارض و من فیها لله است.

سوال دوم خداوند از منکرین معاد در سوره مومنون درباره ربّ آسمانها و ربّ عرش عظیم است که نتیجه اش باید تقوای منکرین نسبت به آنها باشد

سوال بعدی از آنها بپرس قل من رب السماوات السبع رب آسمان‌های هفتگانه رب هفت آسمان چه کسی است؟ سوال اول کجا بود؟ ارض. سوال دوم کجاست؟ هفت آسمان. رب آسمان‌های هفتگانه چه کسی است؟ این سوال دوم دو بخش دارد از آنها بپرس رب آسمان‌های هفتگانه چه کسی است؟ و رب عرش عظیم چه کسی است؟ آن شئ و موضوع سوال اول در مورد ارض بود و در مورد مالکیت خدای متعال در مورد تعلق ارض به خدای متعال سوال دوم: آسمان‌های هفتگانه و اینکه چه کسی رب به آسمان‌های هفتگانه است عرش عظیم و اینکه چه کسی رب عرش عظیم هست و چه کسی ربوبیت می‌کند عرش عظیم را؟ پاسخش این است این ماجرا برای خداست به زودی خواهند گفت الله. این رب بودن برای آسمان‌های هفتگانه و رب بودن برای عرش عظیم برای خداست. پس به آنها بگو الان به آنها بگو قل افلا تتقون آیا تقوا پیشه نمی‌کنید؟ بحث را گم نکنیم. قرار است خدای متعال به آن آدم‌هایی که انکار بعث شدن بعد از مرگ دارند پاسخ بدهد برایشان مبانی مطرح کند. آنها توجیه بشوند. پس فعلاً در قالب دو سوال چند مقوله مطرح کرد: یک: مالکیت تعلق ارض به الله تعلق ارض و من فیها به الله. دو: اینکه الله رب آسمان‌های هفتگانه است رب هفت آسمان است و اینکه الله رب عرش عظیم است.

سوال سوم خداوند از منکرین معاد در سوره مومنون این است که ملکوت کل شئ به ید چه کسی است؟

دیگر می‌خواهی چه مطرح کنی؟ دیگر می‌خواهد چه چیزی مطرح بشود که این بحث را کامل بکند؟ خدای متعال می‌توانست بگوید: من رب آسمان‌های هفتگانه هستم پس می‌میرانم و زنده می‌کنم. من مالک زمین هستم پس می‌میرانم و زنده می‌کنم. پس کسی هستم که بعد از مرگ مبعوث می‌کنم. برای این "پس" گفتن، یک استدلال سه وجهی، یعنی سه استدلال، یک مثلثی که سه ضلع دارد، یک استدلالی که سه ضلع دارد، مطرح می‌شود و ضلع آخر این است: بگو قل من بیده ملکوت کل شیء بگو چه کسی است که به ید اوست ملکوت کل شی و هو یجیر ولا یجار علیه ان کنتم تعلمون به زودی خواهند گفت که این ماجرا برای الله هست.

منکرین معاد باید در موقعیت جار باشند تا نسبت به بیده ملکوت کل شئ معرفت یابند ولی در موقعیت سحر هستند

پس الان به آنها بگو فانی تسحرون پس چگونه است که سحر شده‌اید؟ پس چطور شده که شما الان حالتتان حالت سحر شده است و چطور شده که اصلاً سحر شده‌اید؟ خدای متعال بحث را در انتها می‌رساند به اینجا که قل فانی تسحرون، پس چه چیزی موجب شده، چگونه شده که، چه فضایی پیش آمده که، پس چرا اینطور هست که شما سحر شده‌اید؟ . در بحث قبل در قدم قبل استدلال خدای متعال می‌فرماید که رب آسمان‌های هفتگانه و رب عرش عظیم الله است پس تقوا داشته باشید. قبل‌تر فرمود که الارض و من فیها برای الله هست پس تذکر بگیرید. در این گام سوم هم فرمود که من بیده ملکوت کل شی

به ید کسی بودن ملکوت برای الله هست ولی خوب الان یک حال دیگری دارند یک درک دیگری دارند الان این افراد موقعیت خوبی ندارند، موقعیتشان همانند سحر شدگان است بلکه موقعیتشان سحر شدگان است در حالی که باید در چه موقعیتی باشند؟ در موقعیت جار. او مجیر هست کسی که الله یعنی کسی که به ید اوست ملکوت کل شی و او مجیر هست.

اگرکسی در زمره سحر شدگان باشد به معرفت بیده ملکوت کل شئ و مجیر بودن الله توجه نخواهد کرد

بله در اینجا خدای متعال می‌فرماید که: فانی تسحرون پس چطور شده که شما سحر شده هستید نسبت به چه موقعیتی؟ در مقابل این بحث که بیده ملکوت کل شئ و هو یجیر . آن کسی که به مالکیت ارض برای الله توجه نمی‌کند و از این موضوع غفلت می‌کند، او تذکر نمی‌گیرد. در مقابل رب السماوات السبع و رب العرش العظیم خدا می‌فرماید که تقوا داشته باشید باید بروید به سمت تقوا و در قبال بحث بیده ملکوت کل شئ و هو یجیر و لا یجارعلیه می‌فرماید که اگر به این بحث توجه نداشته باشی اگر استفاده نبرید شما در زمره سحر شدگان هستید. اگر ملکوت کل شیء به یدالله است و اگر او مجیر است پس چرا شما الان سحر شدگان هستید؟ پس چرا شما تحت تاثیر سحر هستید پس چرا ساحران شما را به سحر خود درآوردند؟

عدم حرکت به سمت جار اللهی به معنای سحر شدن است

از آیات سیاق ۸۸ سوره مومنون چند نتیجه می‌شود گرفت: اگر انسان به سمت موقعیت جاراللهی حرکت نکند و مشمول جاراللهی نشود، به احتمال در زمره افرادی است که سحر شده است. استدلال می‌کند. در دنیا دارد زندگی می‌کند. منطقی دارد فلسفه‌ای دارد خدای متعال به او می‌فرماید سحر شده. می‌فرماید تو جزء سحر شدگان هستی.

شبهه سحر برای منکرین معاد به جای ایمان آوردن به خداوند محیی

یک بحث دیگر اینکه معرفت ملکوت کل شی و معرفت بیده ملکوت کل شی معرفتی است که ممکن است در مخاطبان، مخاطبان منکر لله الارض منکر رب السماوات السبع، منکر رب العرش العظیم، برای این افراد شبهه سحر ایجاد کند. من بیده ملکوت کل شئ . ملکوت کل شی در دست یک کسی است که، از اینجا خدای متعال می‌خواهد نتیجه بگیرد که پس او محیی است، پس او مردگان را زنده می‌کند. یک فرد کافر یک فرد غیرمتذکر یک فرد غیر متقی چه نتیجه‌ای می‌گیرد؟ نتیجه می‌گیرد که این سحر است

ترسیم پلکانی خداوند از ارض تا ملکوت در سوره مومنون

خدای متعال در بحث آیه ۸۸ سوره مومنون، یک پلکان را ترسیم می‌کند. آن پلکان از کجا شروع می‌شود؟ از ارض و رابطه مالکیت خدا بر ارض و سپس هفت آسمان و سپس عرش عظیم و سپس ملکوت کل شی.

ملکوت در قرآن با عنوان ( بیدالله ) مطرح شده است

بله در مورد رابطه ملکوت با خدای متعال مطرح شده که بیدالله، مطرح نشده که ملکوت ِلله، مطرح نشده که الله رب ملکوت، بلکه مطرح شده است که ملکوت بیدالله.

الخیر، الفضل، ملک و ملکوت چهار موضوعی هستند که نسبت مستقیم با یدالله دارند

در بحث یدالله در آیات قرآن ما چند مطلب داریم: چهار آیه داریم که چهار موضوع و چهار شیء را به یدالله نسبت می‌دهند: الفضل بیدالله. بیدالله الخیر. بیدالله ملکوت. بیدالله ملک. پس در چهار آیه این گونه نسبت، نسبت این چهار موضوع به یدالله هست.

مفعول فعل بسط بودنِ یدالله در آیه قرآن به صورت مثنی مطرح شده

در یک آیه دیگر خدای متعال مفعول بودن یدالله را مطرح می‌کند. اینکه یدالله مفعول فعل بسط است. اینجا که می‌رسد بحث یدالله نیست بحث دو یدالله است، بحث یدالله به شکل مثنی مطرح است: بل یداه مبسوطتان

خلقت حضرت آدم (ع) به یدالله به صورت مثنی مطرح شده است

در آیه دیگری خدای متعال فاعل فعلی هست البته به یدالله در بحث خلقت حضرت آدم علیه السلام می‌فرماید که: قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ . در مورد خلقت آدم علیه السلام آنچه که من خلق کردم به ید خودم، پس آدم را خلق کردم به یدالله البته وقتی به یدالله مطرح هست مثنی مطرح است: به دو ید الله

خداوند متعال از نتیجه عمل یدالله که به صورت جمع آمده انعام را خلق می کند

در آیه دیگری یدالله فاعل هست آنجا که در آیه ۷۱ سوره یاسین می‌فرماید که‌: أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ بحث یدالله به صورت جمع مطرح هست و اینکه فاعل عملی هستند و عملشان نتیجه‌ای دارد، خدای متعال از نتیجه عمل یدالله، انعام را خلق می‌کند. نمی‌فرماید انا خلقنا لهم انعاما بایدینا . نه این بحث مطرح نیست، انا خلقنا لهم مما عملت ایدینا . این مما عملت ایدینا عملی است، فعلی است که یدالله به صورت جمع انجام می‌دهد، یک نتیجه‌ای دارد، خدای متعال در خلق کردن انعام از این نتیجه استفاده می‌کند این نتیجه را به کار می‌گیرد.

توصیه خداوند به عدم تقدّم نسبت به بینَ یَدَیِ الله و رسوله مربوط به تقدّم کلام، قول، صوت و یا ندا؟

در آیه 1 سوره حجرات مطرح است که: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ به نظر می‌آید که با توجه به سیاق آیات و استدلال‌هایی که در این آیه هست مثل ان الله سمیع علیم خدای متعال می‌فرماید که این کار را نکنید تقوا داشته باشید چرا؟ بدانید حواستان جمع باشد خدا سمیع هست و سیاق آیات که در یکی دو آیه بعد مربوط به اصوات هست مربوط به قول هست و اینکه می‌فرماید کسانی که ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله کسانی که غض صوت می‌کنند نزد رسول الله این‌ها کسانی هستند که خدا قلوب آنها را به تقوا امتحان کرده است. بالا در آیه ۱ چه فرمود؟ و اتقوالله . تقوا داشته باشید. خوب در آیه ۱ می‌فرماید که یک عملی را انجام ندهید یک کاری را انجام ندهید آن کار چیست؟ لا تقدموا انجام ندهید مقدم نشوید بین یدین الله و رسوله چه چیزی را؟ لا تقدموا به چه چیزی؟ تقدم نگیرید به فعل؟ تقدم نگیرید به جهاد؟ تقدم نگیرید به حرب؟ تقدم نگیرید به صلاه؟ تقدم نگیرید به چه چیزی؟ عرض شد به احتمال زیاد به نظر می‌آید که اینجا بحث اینطور باشد که لا تقدموا بین یدی الله و رسوله موضوعی در مورد کلام، موضوعی بر محور قول، بر محور صوت، بر محور ندا. در آیه چهارم می‌فرماید: ان الذین ینادونک من وراء الحجرات

لزوم توجه به ارتباط یدینِ الله و یَدینِ الرسول (ص) با یکدیگر

پس یک بحث وجود دارد یک: مطابق آیات ابتدایی سوره حجرات ما چند تا بحث داریم. مطابق آیات ابتدایی سوره حجرات ما چند تا بحث داریم. یک: یدین الله و رسول الله با هم ارتباط دارند. یک بحثی داریم به عنوان یدین الله یک بحثی داریم با عنوان یدین رسول الله این دوتا با هم ارتباط دارند.

لزوم توجه به معنای بین یَدَینِ الله

دو: بحثی داریم با عنوان بین یدَینِ الله فضایی که خلف یدین الله نیست بلکه بین یدین الله است. این باید معنا بشود.

لزوم توجه به عدم تقدّم نسبت به بین یدینِ الله و بین یدینِ الرسول (ص)

سوم: یک رفتاری را مومنین نباید انجام بدهند و آن تقدم است تقدم در فضای بین یدین الله. و اینکه این رفتار احتمالاً مربوط به فضایی از قول و کلام و صوت و ندا و این موضوعات است.

عدم تقدم در مورد کلام، قول، صوت یا نداست؟

مطابق آیات ابتدایی سوره حجرات بحث لا تقدموا بین یدی الله احتمالاً به بحثی از کلام مربوط هست به چه بحثی از کلام مربوط هست؟ در آیه دوم بحث صوت مطرح است در مورد بحث صوت نمی‌فرماید که یا ایها الذین آمنو لا تقدموا اصواتکم بین یدی الله یا بین یدی الرسول(ص) . فرمود لا ترفعوا اصواتکم ، پس بحث لاتقدموا بین یدی الله بحث کلام هست ولی نه بحث صوت. لا تقدموا بین یدی الله مربوط به کلام هست ولی نه مربوطه قول، چون فرمود لا تجهروا له بالقول . مربوط به کلام هست ولی احتمالاً نه مربوط به ندا چون فرمود: ان الذین ینادونک من وراء الحجرات ممکن است به همه این‌ها ارتباط داشته باشد ولی لزوماً یکی از این‌ها نیست. این یک بحث اصلی‌تر هست.

رفع صوت و رفع قول نسبت به صوت و قول رسول الله (ص) سبب حبط اعمال می شود

لا تقدم بین یدی الله و رسوله یک فعلی یک تقدمی را در کلام نسبت به یدین الله و یدین رسول الله(ص) انجام ندهید در ادامه سه بحث مطرح است ولی در مورد رسول الله: یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی صوتتان را فوق صوت نبی نبرید. برای او قولتان را به گونه‌ای جهر نکنید انگار بعضی‌هایتان برای بعضی دیگر جهر می‌کنید این باعث چه می‌شود؟ ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون اصلاً باعث می‌شود اعمال شما از بین برود حبط بشود! خیلی مهم است. در بحث صوت اینکه صوتتان را فوق صوت نبی ببرید یا اینکه جهری داشته باشید به رسول الله در قول، همانطوری که بعضی‌هایتان نسبت به بعضی دیگر دارید باعث چه می‌شود؟ حبط اعمال؟! شما که هستید؟ الذین آمنوا. چه کار می‌کنید؟ نماز روزه جهاد اعمال مختلف دارید. می‌فرماید صوتت را رفع دادی فوق صوت نبی، اعمالت حبط شد اصلا انگار دیگر عمل نداری انگار دیگر عمل مثبت نداری. معلوم می‌شود مهم است

کسانی که به تقوای قلب امتحان شده اند نزد رسول الله (ص) غَضِّ صوت می کنند و این بیانگر اهمیت عدم تقدّم در کلام است

اینکه عرض می‌کنیم لا تقدموا بین یدی الله و رسوله به کلام برمی‌گردد، نگویید خوب کلام که مهم نیست که، نه اتفاقاً خیلی مهم است. بین یدین الله و رسوله، لا تقدموا به چه چیزی؟ به یک موضوعی مربوط به کلام. مگر مهم است؟ خیلی مهم است. مگر مهم است؟ بله خیلی مهم است، بگذارید برایتان بگویم: سه تا آیه:صوتتان را ببرید بالای صوت نبی اعمالتان حبط می‌شود. جهر قول داشته باشید نسبت به نبی همانطوری که بعضی‌هایتان نسبت به همدیگر دارید اعمال تان حبط می‌شود. اصلاً می‌دانید کسی که قلبش تقوا دارد چه کسی است؟ می‌گوییم بله یک کسانی هستند قلبشان دارای تقوا است آنهایی که شعائر الله را رعایت می‌کنند در آیات دیگری مطرح است می‌فرماید بله آنها تقوای قلب دارند آیا به تقوای قلب امتحان هم شده‌اند؟ یک درجه بالاتر از تقوای قلب، تقوای قلب دارد به تقوای قلب امتحان هم شده. می‌دانید امتحانشان چگونه است؟ آنهایی است که یغضون اصواتهم عند رسول الله . صوتشان را عند رسول الله غض می‌کنند. این‌ها کسانی هستند که نه تنها قلبشان تقوا دارد بلکه به تقوای قلب امتحان شده‌اند امتحانشان را پس داده‌اند. آقا ببخشید مثل اینکه بحث کلام عند رسول الله بحث صوت عند رسول الله خیلی مهم است! صوت من فوق صوت نبی برود اعمالم حبط می‌شود. اگر جهر کنم برای او بالقول کجهر بعضکم لبعض اعمالم حبط می‌شود. کسانی که تقوای قلب دارند و امتحان پس داده‌اند در تقوای قلب کسانی هستند که غض صوت می‌کنند عند رسول الله. معلوم می‌شود که بحث کلامی خیلی مهم است. ان الذین ینادونک من وراء الحجاب، یک کسانی هستند که تو را ندا میدهند از پشت حجرات، اکثرشان بی‌عقل هستند.

لزوم بررسی یدالله به عنوان ابزار تکلّم خداوند و توصیه به عدم تقدّم مومنان نسبت به آن

بحث بین یدالله به چه مربوط است که می‌فرماید: لا تقدمو بین الله، لا تقدمو بین ید الله چه چیزی را؟ به چه چیزی؟ به چه چیزی تقدم نگیریم بین یدی الله؟ مطابق سیاق آیات چند تا پاسخ در می‌آید، موضوع این است: به بحث کلام. کدام کلام ها؟ به صوت، به قول، به ندا، به موضوعاتی از این دست، هر چه که هست باید به این فضا مربوط باشد. خوب به این‌ها تقدم نگیریم، مثلاً به کلام تقدم نگیریم بین یدالله؟ یدی الله چی هست؟ بین یدی الله چی هست؟ لا تقدمو به یک چیزی نسبت به چی؟ نسبت به بین یدی الله. نسبت به آن چیزی که بین یدی الله هست نسبت به بین یدی الله. این دوتا باید سنخیت داشته باشند. لذا می‌فرماید: لا تقدموا بین یدی الله… لا تقدمو چه چیزی را؟ لا تقدموا ما قدمت ایدیکم بین یدی الله. لا تقدموا ما فعلت ایدیکم، آنچه که ایدی شما فعل انجام میدهد، بین یدی الله. این دوتا باید یک جنس باشند. نمی‌شود بگوییم لا تقدموا مثلا شندیدن را، تقدم نگیرید به شنیدن از انجام یک فعل دیگری از خدا. نه این نمی‌تواند باشد. بین یدی الله باید همجنس باشد با آن فعلی که شما ممکن است انجام بدهید و با آن فعل تقدم بگیرید. باید این دوتا با هم همجنس باشند. آیا یدالله به ابزار تکلم خدا مربوط است؟ آنچه که خدای متعال با آن تکلم می‌کند. آنچه که خدای متعال با آن قول دارد. یعنی مسیر و ابزار قول الله، کلام الله وقتی فرمود بین یدی الله در آیه ۱ سوره حجرات شاید بتوان گفت که: نسبت به آنچه که از ابزار قول الله و کلام الله آشکار شده و در پیش رو قرار گرفته تقدم نگیرید.

ید در قرآن تنها به معنای دست به کار نرفته است

باید بحث ید را معناشناسی کنیم. ید در آیات قرآن لزوماً به بحث دست انسان برنمی‌گردد. دست، یکی از معانی ید هست. چرا این را عرض می‌کنیم؟ آنجا که می‌فرماید: ما قدمت یداه یا آنجایی که می‌فرماید: بما قدمت ایدیهم مثلاً در سوره جمعه آیه ۷ می‌فرماید که: وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ این آیه در مورد چه کسانی است؟ در مورد یهودی‌ها هست قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ اگر شما فکر می‌کنید که اولیا هستید برای الله، خوب تمنای مرگ کنید اگر راست می‌گویید. می‌فرماید که: وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً آنها هرگز این تمنا را نمی‌کنند، چرا؟ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ به خاطر آن چیزی که از پیش فرستاده اند، به خاطر آن اعمالی که از پیش انجام دادند به خاطر ما قدمت ایدیهم. آیا اینجا منظور این است که فقط به خاطر آن کارهایی که با دستشان انجام دادند؟ با پایشان حساب نیست؟ با کلامشان حساب نیست؟ با چهره‌شان حساب نیست؟ با سایر رفتارهایشان حساب نیست؟ فقط آن رفتارهایی که با دستشان انجام دادند؟ پس معلوم می‌شود که معنای ایدیهم فقط به معنای دست نیست، هر آن فعلی که به وسیله هر آن ابزاری که می‌توانستند و داشتند، انجام دادند. هر آن فعلی که انجام دادند به وسیله هر آن ابزاری که می توانستند، چی؟ دو دست، پا، بدن، صورت، زبان، هرشکلی، با هر شکلی، با فکر، با نیت، به هر وسیله‌ای که عملی انجام داده‌اند و آن را پیش فرستاده‌اند. قدمت می‌شود: پیش فرستادنایدیهم می‌شود: به وسیله هر آن ابزاری که توانستند عملی انجام بدهند. [ معناشناسی: ید]

منظور از ید در برخی آیات قرآن همین دستی است که به بدن انسان وصل شده است

در آیات قرآن ید به معنای همین دست انسان هست ولی نه فقط به معنای دست انسان. چرا؟ آنجایی که می‌فرماید مثلاً در وضو دستتان را بشویید الی المرافق. معلوم شد اینجا این دست را دارد مطرح می‌کند. آنجایی که می‌فرماید دست سارق را قطع کنید، معلوم می‌شود که این دست دارد مطرح می‌کند. پس در معنای ایدی یکی از معانی اصلی و مصداقی، این دست انسان هست، ید انسان که بحث الی المرافق در آن مطرح است بحث عضد در آن مطرح است بحث ذراع در آن مطرح است بحث اصابع انگشتان در آن مطرح است ولی هرجا که بحث موضوع ایدی، یا ید، مطرح هست به معنای این دست نیست،

منظور از هلاکت بِاَیدِی، هلکت با دست نیست

آنجایی که می‌فرماید: وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَي التَّهْلُكَةِ منظور این نیست که خودتان را به وسیله این دو دستی که دارید به وسیله این دستانی که به بدنتان وصل است به مهلکه نیندازید، به هلاکت نیندازید،

منظور از ید در عقد نکاح

یا آیه‌ 237 سوره بقره که در مورد طلاق می‌فرماید که: وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ یا کسی که به ید اوست عقده النکاح، این عقد نکاحی که انجام شده است به دست اوست. به دست اوست، منظور این نیست که یک عقد نکاحی هست و او این عقد نکاح را در دو دست خودش گرفته، نه. منظور این است که در اختیار اوست، منظور ولی اوست، انجام این عقد با اختیار او بوده، او در این عقد ولایت دارد او در این عقد اختیار دارد، اصلاً این عقد چگونه اتفاق افتاد؟ به اختیار او بود، به ولایت او بود، یا به وکالت او بود لذا وقتی کسی این موضوع عقده النکاح را در اختیار دارد به ولایت یا به وکالت، ما به او می‌گوییم که: بیده عقده النکاح . این عقد نکاح به ید او است. یا به ولایت اختیار دارد، یعنی در سلسله مراتب مافوق این ماجرا است و این عقد ذیل او انجام می‌شود با اذن او انجام می‌شود، مثلاً ولی آن زن هست یا به وکالت انجام می‌شود، آن زن اختیار این عقد را به وکالت به او داده است.

منظور از یدالله چیست؟

وقتی می‌گوییم موضوعی به یدالله هست، نه به این معنا که خدای متعال دست دارد و در دو دست خدا است، بلکه یا به ولایت در اختیار خدا است، به خلقت در اختیار خدا است به ایجاد در اختیار خدا است به کلام در اختیار خدا است، به تسلط خدا است.

عدم معنای وکالت در مورد یدالله

در مورد بحث به یدالله دیگر بحث به وکالت مطرح نیست یعنی شما اعتباری به او چیزی را ایتا نمی‌کنی، حقیقی است آنچه به یدالله هست هست، اینطور نیست که شما بخواهید چیزی به یدالله باشد یا کسی بخواهد چیزی به یدالله نباشد، آن موضوع نباشد.

یدالله به معنای ابزار تحقق و بروز فعل خداوند است

در مورد خدای متعال وقتی از ید صحبت می‌کنیم باید برویم به سمت این فضا که در واقع داریم از ابزار تحقق فعل خدا صحبت می‌کنیم، ابزار بروز فعل. ابزار بروز یک فعل از خدا. ابزار به فعلیت رسیدن فعلی از خدا. از چه فضایی؟ ابزار به فعلیت رسیدن کلام خدا. آنچه که کلام خدا را به فعل می‌رساند آنچه که کلام الله را به فعل الله می‌رساند، تحقق فعل می‌دهد. آنچه که کلام الله را آنچه که مشیت اراده و قول خدا را به فعل می‌رساند و آن فعل به نمایش گذاشته می‌شود، آشکار می‌شود و به این واسطه خدای متعال بر آنچه که انجام می‌شود اختیار کامل دارد، تسلط کامل دارد، قدرت کامل دارد، ملکیت کامل دارد.

بحث ایدی الله به معنای احتمالی جهت دار بودن افعال خداوند

یک معنای دیگر در ید: جهت است. جهت معنا دارد. وقتی از ید کسی وقتی از ایدی کسی صحبت می‌کنیم رو به جهتی داریم صحبت می‌کنیم، خلاف آن ایدی نیست. غیر از آن جهت، ایدی نیست. لذا ایدی می‌شود ابزار انجام و تحقق یک فعل در یک جهتی که وجود دارد. در یک مابعدی که وجود دارد در یک سمت و سویی که وجود دارد. یک ابتدایی هست این ابتدا باید پیش برود و تحققاتی پیدا کند، بروز فعلیاتی پیدا کند، ابزار شکل دهی این مسیر می‌شود: ایدی وقتی که خدای متعال رو به عالم رو به خلق حرکت می‌کند وقتی در واقع جهت رو به خلق دارد وقتی خدای متعال جهت رو به آفریدن دارد، وقتی خدای متعال مشیت می‌کند اراده می‌کند قول می کند و جهت دارد به سمت آفریدن، اینجا بحث ایدی الله مطرح هست اینجا بحث یدالله مطرح است. پس یدالله، ابزار فعلیت بخشیدن است، فعلیت بخشیدن‌های مختلف با جهت از آنچه که فعل نیست، هنوز فعلیت ندارد به سمت آنچه که فعل می‌شود و فعلیت می‌یابد.

یدالله ابزار انجام افعال خداوند است

ظاهرا بحث یدالله به فعل الله مربوط است. یعنی آنجایی که می‌خواهد فعلی از خدای متعال انجام بشود، توسط خدای متعال انجام بشود، ابزار انجام این فعل، یدالله هست.

لزوم بررسی افعالی که بیدالله انجام میشود

سوالی که می‌ماند این است: کدام افعال خدا؟ آیا همه افعال خدا به یدالله هست؟ آیا هر آن فعلی که خدای متعال می‌خواهد انجام بدهد، به یدالله انجام می‌دهد؟ آیا افعالی که به ابداع یک ماجرا مربوط است به یدالله انجام می‌شود؟

وقتی می‌فرماید بیده ملکوت کل شئ، یعنی آن فعلیت بخشیدن که ایجاد هست که ابداع هست برای همه اشیا، این ابداع همه اشیا به یدالله هست پس ملکوت آن یعنی مالکیت ایجادی آن هم به یدالله هست؟

آنچه مسلم است خَیر، مُلک، ملَکوت و فضل، بیدالله انجام می شوند

خوب در همین راستا داریم بیده الملک، ملک آسمان‌ها و زمین هم به یدالله است، یعنی پادشاهی یعنی سلطنت یعنی اختیار یعنی اداره، یعنی اداره کردن آسمان‌ها و زمین بیدالله هست. آیا وقتی از ملک صحبت می‌کنیم از ایجاد هم صحبت می‌کنیم؟ از ابداع هم صحبت می‌کنیم؟ این ماجرا هم به یدالله هست؟ می‌فرماید: الفضل بیدالله. فضل هم بیدالله است. اینکه کسی نسبت به کسی، شیئی نسبت به شیئی فضیلت پیدا کند این بیدالله است. الخیر بیدالله. اینکه شیئی خیر باشد یا نباشد این هم به یدالله است. وقتی صحبت از یدالله می‌کنیم صحبت از چه افعالی از جانب خداست؟ همه فعل‌ها؟ حداقل مطابق آیات قرآن، ملکوت و ملک هست، خیر و فضل هست و خلق هم هست. لااقل بخشی از خلق هست. آنجایی که به آدم علیه السلام اشاره می‌کند.

وقتی انسان رابطه خود را با یدالله به عنوان ابزار قول و کلام خداوند مشخص کند از سحر رهایی یافته و راه به سوی جاراللهی باز خواهد شد

می‌فرماید: فانی تسحرون چرا گیج می‌خورید؟ چرا سحر شده هستید؟ چرا فکر می‌کنید که سحر شدید؟ چرا سحر شده هستید؟ سحر شده نباشید، اینقدر سردرگم نباشید، اینقدر گیج نخورید. یک کسی هست که، خدا کسی است که به ید او است ملکوت کل شئ، یدی دارد می‌شود: یدالله، ملکوت کل شیء به ید اوست و این خدا است که مجیر است. پس چرا گیج می‌خورید؟ چرا این ور و آن ور می‌خورید؟ چرا خودت را مدام این ور و آن ور می‌زنی؟ چرا مثل مسحور شده‌هایی؟ چرا مثل سحر شدگان هستی؟ خدای متعال یدی دارد: یدالله، ملکوت کل شی دست اوست و خدایی که یدالله دارد و ملکوت کل شیء دست اوست، مجیر هست. خدا راه جار خودش را نبسته، خدا نگفته من مجیر هستم بعد ما بگوییم که خوب تو که مجیر هستی ما چگونه از مجیر بودن تو استفاده کنیم؟ ما چگونه بیاییم به سمت جارالله؟ می‌گوید گیج نخورید. می‌فرماید گیج نخورید. مثل سحر شدگان نباشید، من یک یدالله دارم، ملکوت کل شی به دست اوست، رابطه‌ات را با یدالله معلوم کن. رابطه‌ات را با ابزار قول خدا معلوم کن. رابطه‌ات را با فضای بین یدی لله و رسوله معلوم کن. در قبال کلام الله رفتار درست داشته باش.

با رفتار درست در برابر کلام الله ارتقا خواهیم یافت چرا که ملکوت کلّ شیء بیدالله است و یدالله ابزار کلام الله

از آن آیه اول سوره حجرات میخواهیم استفاده کنیم: در قبال کلام الله رفتار درست داشته باش. از کلام الله پیشی نگیر. زانو بزن مقابل کلام الله. همراه شو با کلام الله. همراه شو با کلام اللهی که از ابزار کلام الله به دست می‌آید از یدین الله حاصل می‌شود. از یدین الله آشکار می‌شود. این یداللهی که به واسطه او است و به سبب اوست ملکوت کل شی و خدای متعال این فضا را پیش روی شما قرار داده و شما با این فضا مواجه هستید، رابطه درست ایجاد کنیم. با یک کلام جای شما عوض می‌شود. با یک کلام از جانب یدالله جای شما عوض می‌شود جای شما ارتقا پیدا می‌کند.

در سلوک الی جارالله باید ادب کلام را در محضر خداوند و رسول الله رعایت کرد

در بحث بیده ملکوت کل شی به دنبال بحث جارالله هستیم. از مجموع صحبت‌هایی که شد چند تا درس بگیریم که الان یکیش را مطرح خواهیم کرد و آن آداب کلام هست. در سلوک الی جارالله یکی از موضوعاتی که به آن توجه داشته باشیم، ادب کلام هست. احساس عندیت رسول الله. محضر کلام، محضر کلام داشتن با خدای متعال و رسول الله صلوات الله علیه. این فضا را یک ترسیمی برای خودمان داشته باشیم. صوت ما نباید فوق صوت نبی باشد. کسانی که به سوی جارالله می‌روند، چنان باید در کلام و آداب کلام رشد کرده باشند، که قرار است آنجا حسیس بشنوند. این فرد نمی‌تواند صوت داشته باشد کالحمار و در جارالله به دنبال شنیدن حسیس باشد. مراقب کلاممان باشیم. مراقب صدایمان باشیم. مراقب اقوالمان باشیم. برویم به سمت نزدیک شدن به محضر خدای متعال و رسول الله صلوات الله علیه و کلام در محضر. توجه کنیم کلام ما اگر در محضر باشیم باید چگونه باشد؟

قدم اول در سلوک جاراللهی این است که در کلام با خداوند و رسول الله(ص) احساس نزدیکی و عندیت داشته باشیم

اولاً باید فاصله را کم کنیم. جزو کسانی نباشیم که ینادونک من وراء الحجرات، از پس صخره‌های سنگ از پس جدارها از پس موانع بسیار سخت دارند تو را صدا می‌کنند. نه. آن حجرات برای شما حجرات است نه برای رسول خدا. پس رسول الله را مورد ندا قرار بدهیم نه از موقعیت پشت بسیاری از موانع سخت، بلکه او عالم است و آگاه هست به صدای شما به کلام شما. بله احساس عنیت داشته باشیم. احساس نزدیکی داشته باشیم در کلام. در رد و بدل شدن کلاممان. در اینکه کلامی می‌گوییم او می‌شنود این احساس را داشته باشیم پس در سلوک جاراللهی، آداب کلام داشته باشیم. آداب کلام چیست؟ قدم اول این است: کلامی که تو می‌گویی در محضر اوست، عند او است برای او آشکار است. پس قدم اول می‌شود این.

سمع حسیسی از کلام الله قدم بعدی در سلوک جاراللهی است

تا برسی به یک جایی که در موقعیت قریب جاراللهی حالا شما می‌شنوی، حالا شما حسیس را می‌شنوی، حالا شما سمع می‌کنی کلام الله را. یکی از موضوعات مهم که در جارالله مطرح است همین رد و بدل شدن کلام است آیا تو آدابش را داری؟ آیا تو می‌توانی آدابش را رعایت کنی؟ فرض کنید به امید خدا می‌خواهی بروی مدتی دیگر در موقعیت جار قرار بگیریم همسایه بشوی آیا می‌شود کسی در جارالله باشد صوتش فوق صوت نبی باشد؟ آیا می‌شود آداب قول را رعایت نکند؟ آیا می‌شود اهل غض صوت نباشد؟

در سلوک جاراللهی سمع به کلام الله ارتباط دارد و بصر به نورالله

الی جارالله ما دو تا بحث داریم: در بحث به سوی جارالله یک بحث کلام هست می‌شود: سمع، یک بحث بصر هست برای تعامل با نورالله

اهمیت غضّ صوت در محضر رسول الله (ص) در شنیدن حسیس

در بحث ارتباط با کلام الله و رسیدن به موقعیت حسیس و شنیدن حسیس و کلام الله، در آیه سوم سوره حجرات مطرح است که: یغضون اصواتهم، غض صوت میکنند. در بحث به سوی نورالله در سوره نور مطرح هست که: یغضون اصواتهم. این بحث غض صوت به خاطر محضر رسول الله بحث مهمی است.

آنکه در محضر رسول الله (ص) غضّ صوت میکند تقوای قلب داشته و آداب کلام را می داند

شما ممکن است تعظیم کنید شعائر الله را، این می‌شود تقوای قلب ولی تقوای قلب شما باید امتحان بشود امتحان تقوای قلب یعنی امتحان پس داده تقوای قلب کسی است که غض صوت می کند، آداب کلام دارد.

با الگو گرفتن از امیرالمومنین (ع) حس حضور در محضر خداوند و رسول الله (ص) و آداب کلام در موقعیت جاراللهی را تمرین کنیم

پس آداب کلام داشته باشیم. این فضا را برای خودمان ترسیم کنیم. تمرین کنیم. اگر من در جارالله باشم چگونه باید حرف بزنم؟ چگونه باید کلام داشته باشم؟ چگونه باید خدای متعال را مورد خطاب قرار بدهم؟ خدای متعال این فضا را برای مومنین قرار داده و به این فضا تذکر داده و یک الگو هم قرار داده: لا تقدموا بین یدی الله و رسوله .یک ماجرایی بین یدی الله و رسول هست او را الگو قرار بدهید. از او پیشی نگیرید. یک مثال عرض کنیم تصور کنید به سوی جارالله که می‌روید محضری است در قرب به خدا و آنجا باید رفتاری داشته باشید در قبال رسول الله، باید نوع کلامتان و سخنتان و صوتتان و جهر قولتان و غض صوتتان نسبت به رسول الله صلوات الله علیه تنظیم باشد، لذا باید پشت سر یک کسی بایستید باید یک الگو داشته باشید. الگوی شما چه کسی باشد؟ کسی که بین یدی الله و رسول هست. از او جلو نیفتید. این را در قالب یک تمثیل عرض می‌کنیم: از امیرالمومنین علیه السلام جلو نیفتید. این حس را داشته باشید. می‌خواهید با خدا مناجات کنید، حرف بزنید، ندا داشته باشید، کلام داشته باشید، با رسول الله حرف بزنید، کجا بایستید و حرف بزنید؟ پشت امیرالمومنین علیه السلام. او الگوی شما باشد. این حس را بگیرید. حس کلام در محضرخدا، پشت سر امیرالمومنین علیه السلام. این حس را داشته باشیم. با الگو گرفتن از امیرالمومنین علیه السلام. می‌خواهید مناجات کنید؟ نصف شبی شده می‌خواهید مناجات کنید؟ با این ترسیم که من پشت سر مولا هستم مناجات کن. می‌خواهید دعا بخوانید؟ با این ترسیم که من پشت سر مولا هستم دعا کن. می‌خواهی درخواست داشته باشی از خدای متعال؟ با این ترسیم که من پشت سر مولا امیرالمومنین علیه السلام هستم درخواست داشته باش. بگذار اول درخواست از زبان ایشان باشد و بعد تو درخواست کنالگو بگیریم از مولا امیرالمومنین علیه السلام در آداب کلام. آیا می‌شود ما دعا کنیم؟ آیا می‌شود ما ندا کنیم رسول الله صلوات الله علیه را؟ آیا می‌شود ما قول داشته باشیم. اشبه به امیرالمومنین علیه السلام؟ متاثر از ایشان؟ دنباله رو ایشان؟ دنبال کنیم ایشان را به سوی جارالله، فعلاً در چه چیزی؟ در کلام. در آداب کلام. از مولایمان یاد بگیریم حرف زدن را. شیعه مولا باشیم اینجا. بله دوستان در به سوی جارالله با مجموع مطالب و معارفی که مطرح هست ضمن اینکه به همه شرعیات باید پایبند باشیم، شرعیات پایه کار هست و توجه به آنها به حداکثر وجه مطلوب است و هر کسی که هر چقدر که می‌تواند باید به آن بپردازد این نکته را باید توجه داشته باشیم: آداب کلام. انشالله که مورد توجه خدای متعال و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و رسول الله صلوات الله علیه و به ویژه امیرالمومنین علیه السلام قرار بگیریم.