عظمت و بی انتها بودن مسیر توحید، شخص موحّد را به خشوع تواضع می کشاند

معرفت الله حد یقف نداشته و بی نهایت است

توحید، راه بی پایان هست. مسیری است که انتها ندارد و ندارد. نه یک مسیر طولانی است ها، بلکه مسیری است که اصلا انتها ندارد و انتهایش قابل تصور نیست، در تصور هیچ کسی نمی‌گنجد. مفاهیم در توحید همیشه دارای درجات است. هیچ حد یقفی در توحید وجود ندارد، درمعرفت الله وجود ندارد. معرفت الله تنها معرفتی است که نهایت ندارد.

معرفت امام (ع) هم به دلیل اتصال به معرفت الله حد یقف نداشته و بی‌نهایت است

مادون معرفت الله، معرفت اولیاء خدا، متاثر از معرفت الله، چنین ویژگی ای را برای اهالی معرفت دارد. آن هم بخاطر معرفت الله است. یعنی شما اگر معرفت امام را از ذیل معرفت الله خارج کنی، امام برای شما تمام می‌شود. شما از امام عبور میکنی. اگر معرفت امام نهایت ندارد بخاطر این است که امام، ولیّ خدا درون نظام خدا جا دارد و این جایگاه، بلند مرتبه و ادامه دار هست.

حضرت موسی (ع) با وجود سالها رشد در مسیر توحید، به دلیل گشوده شدن مسیری جدیدی از توحید در وادی ایمن و ب انتها بودن راه توحید، گویی که در ابتدای راه معرفت الله است

بله معرفتی که نهایت ندارد معرفت الله است. لذا هیچ زمانی کلاس توحید تمام نمیشود. آنقدر این مسیر، بزرگ، آنقدر این مسیر، وسیع و بلندمرتبه هست که اگر ده پله هم مسیر توحید را جلو بروی باز در اول راه هستی. ببینید موسی ع وقتی به وادی ایمن میرسد، چه کسی است؟ کسی است که سالها رشد کرده. سالها صنع شده توسط خدای متعال. خدای متعال در وادی ایمن به موسی ع میفرماید: اصطنعتک لنفسی ، من خودم تو را ساختم، من خودم تو را صنع کردم، این را چه زمانی میفرماید؟ در وادی ایمن خب پس چه زمانی این کار را انجام داده؟ قبل از این. موسی ع صنع خداست برای نفس الله. پس باید یک شخص بزرگی باشد. درسته؟ باید خیلی رشد کرده باشد. سالها در محضر ولیّ خدا شعیب صلوات الله علیه بوده. کلاس های توحیدی بسیار گذرانده، بارها و بارها در کلاس حج و بیت الله الحرام ورود کرده، تحت ولایت و امارت خدای متعال رشد کرده رسیده تا به وادی ایمن. پس این فرد، فرد بی معرفتی نیست نسبت به الله. همین قبل از وادی ایمن اش را نگاه بکنیم او دارای معرفت الله هست. معرفت الله بزرگ. شاید قبل از وادی ایمن او، ما به راحتی نتوانیم کسی را پیدا کنیم معادل او قرار بدهیم. قبل از ورود به وادی ایمن. وارد در کلاس وادی ایمن میشود خدای متعال برای او یک کلاس توحیدی قرار میدهد. چی؟ میفرماید که: اننی انا الله لا اله الا انا ، کلاس لا اله الا الله؟! مگر موسی ع با این آشنا نیست؟ خدای متعال، یک جوری صحبت میکند انگار اصلا موسی ع با این آشنا نیست. اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی ، مگر کس دیگری را دارد عبادت میکند؟ یک جوری خدای متعال دارد مکالمه میکند انگار که کسی آمده به محضر او که تا الآن نمیشناخت خدا را و داشت کس دیگری را عبادت میکرد! میفرماید: فاعبدنی، پس منو عبادت کن! ببخشید مگر ایشان داشت کس دیگری را عبادت میکرد؟ نه اینطور نیست. به گواه کلام خود خدای متعال در همین صحنه میفرماید که من قبل از این، اصطنعتک لنفسی ، من اصلا تو را صنع کردم برای نفس الله. برای نفس خودم. آقا اینکه آمده اینجا صنع تو هست. بعد شما اینگونه ایشان را مورد خطاب قرار میدهی! یا موسی! ای موسی! خوب گوش کن! اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی ، پس من را عبادت کن. در توحید، در هر نقطه که هستی، اینگونه مورد خطاب هستی از جانب خدای متعال. پس اول بریز. اول پیاده شو. بدان با چه فضایی طرف هستی. بشکن. بیا پایین. خدای متعال در توحید، در هر نقطه که باشی، شما را ضرب در صفر میکند. برای خدا شما ضربدر صفر هستی. اینهمه رشد کردم، اینهمه زحمت کشیدم از دربار فرعون بخاطر تو گذشتم. اینجوری آمدم جلو. سالها مسیر را جلو آمدم. معرفت موسی ع را ببینید. در مسیر میفرماید و به این معرفت رسیده که: من به هر چیزی از جانب تو فقیر هستم. چقدر آمده پایین! چقدر معرفت داره به خدای متعال! با این معرفت آمده باز در کلاس رشدی که در محضر شعیب ع بوده و شعیب ع آن حبی که در وجود موسی ع القا شده بود توسط خدای متعال و آن حب مقداری رشد کرده بود و موسی را داشت حرکت میداد، آن حب را پروار کرد، بزرگ کرد. موسی ای که از نزد شعیب خارج میشود موسی ای است که در شدیدترین حالت حب نسبت به خدای متعال هست. این موسی! موسی ای که عاشق خداست. موسی ای که در زمان خروج او از محضر شعیب، اگر همراه او باشید این را حس میکنید. این مرد چقدر عشق به خدا دارد. حب به خدا از تمام تک تک سلول های وجود او دارد بیرون میزند. این موسی آمد آمد رسید به وادی ایمن، خدای متعال میفرماید که: یا موسی اننی انا الله لا اله الا انا . معرفت در توحید در عمل: فاعبدنی. پس من را عبادت کن ببخشید من داشتم چه کسی رو عبادت میکردم؟ از اول ضربدر صفر! یعنی فکر نکنید که اگر یک روزی تشریف بردید بعد از مرگ و حتی در قیامت در دوره لقاء خدا، لقاء رب آنجا عرضه کنید که خدایا من چندین سال، در دنیا در کلاس توحید تو نشستم بعد از کلاس هم میرفتم زحمت میکشیدم مطالعه میکردم مجاهدت میکردم، بعد از مرگ هم توفیق پیدا کردم باز در فضای کلاس های توحیدی بودم امروز که در محضر تو هستم من کسی هستم، من توحید میدانم. میدانی پاسخ خدای متعال به شما چی هست؟ فلانی! لا اله الا انا فاعبدنی. من را عبادت کن. تازه اگر ما را تحویل بگیرد و تحویل گرفته بشویم اینجوری به ما گفته میشود.

حرکت صحیح در مسیر توحید، عظمت این راه را برای شخص موحد بیشتر نمایان می کند و و او را به گفتن تکبیر می کشاند

بله پس به این مطلب توجه داشته باشیم که راه توحید یک راه بینهایت است. مسیری که شما چند قدمی ممکن است به لطف خدای متعال در آن مسیر پیش بروید و شکر کنید از اینکه پیش میروید. لیکن باید یک مطلب اتفاق بیفتد: اگر یک قدم پیش میروی باید هزاران قدم راه نرفته جلوی پای شما برای شما باز بشود به این معنا که بدانی که راه نرفته طولانی تر شد. اگر جوری جلو رفتی که، اگر به شکلی پیش رفتی که راه نرفته کوتاه تر شد و کوتاه تر به نظر شما آمد، اینجا این مسیری که داری میری، درش یک خطایی وجود داره. این مطلب، منفی نیست. این مطلب کیف داره. این مطلب لذت دارد اینکه شما پیش بروی و به شکلی حرکت کنی که عظمت راه پیش رو بیشتر روشن بشه، عظمت خدای متعال بیشتر روشن بشه. ببینید از مرتفع ترین دستاوردهای توحید چی هست؟ الله اکبر، این الله اکبر، همیشه هست و آن کسی که در مسیر توحید دقیق تر و صحیح تر حرکت میکند و پیش میرود، تکبیر خدای متعال در او بیشتر میشود. این عظمت، بیشتر میشود.

معرفت الله یعنی، در برابر مسیر بسیار اندک طی شده از توحید مسیر عظیم پیش رو و طی نشده را دید، و این نگاه سبب اهل خشوع شدن شخص موحد می شود

لذا باید توجه داشت از ابتدای مسیر در مسیر توحید باید اهل چه بود؟ اهل خشوع. اهل تواضع. باید اهل خشوع بود. نباید اهل استکبار بود.

لذا باید توجه داشت از ابتدای مسیر در مسیر توحید باید اهل چه بود؟ اهل خشوع. اهل تواضع. باید اهل خشوع بود. نباید اهل استکبار بود. نباید فقط آنچه که به تو رسیده، آن توفیقی که به تو رسیده، نباید فقط آن را دید، باید آن را دید، باید دید، باید شکر کرد، باید حمد کرد، باید ذوق کرد، باید کیف کرد، باید از آن دستاوردها و از آن توفیقات بهره برد، ولی نباید فقط آن را دید. این ماجرا دو سر دارد. آن علمی که شما پیدا کردی، دانشی که شما پیدا کردی نسبت به خدای متعال وقتی معرفت الله است که راه نرفته الی الله را ببینی و عظمت راه نرفته برای تو بیشتر بشود و بزرگتر بشود. علم توحید دو سر دارد: علم به الله، جهل به الله. علم به الله، زمانی درست است که جهل به الله شما را بیشتر کند. اگر علم اینگونه شد، این علم برای شما معرفت میشود. عنوانش میشود معرفت الله. اگر علم، اینگونه نشد، ممکن است موجب طغیان بشود، موجب سرکشی بشود، موجب بشود که فرد اهل استکبار بشود. بله اینگونه باید به مسیر توحید توجه کنیم. بدانیم که توحید مسیری است طولانی، بی پایان و تمام مفاهیم در توحید دارای درجات هست و انسان در این درجات پیشرفت میکند، رشد میکند. لیکن با همین رشد، معرفتش به این راه نرفته بیشتر میشود. و اینجاست که اهل خشوع میشوی. اهل تواضع میشوی. اهل هبوط میشوی.