نا مشخص بودن مبدأ و مبنای واژه فرهنگ

یک سوال اول که در بحث فرهنگ وجود دارد اینه که این واژه از کجا اومده؟ ما چرا درگیر این واژه هستیم؟ چرا باید بهش بپردازیم؟ چرا یک ریسمان بی معنا، یک واژه بی‌هویت، آویخته شده و ما به اون می پردازیم؟ و حالا مجبوریم تعریفش کنیم. گرفتار شدیم در تعریفش. افراد متعدد، به اشکال مختلف این رو تعریف می کنند. چرا؟ و یک دستاویز عمیق و دقیق نداریم که بریم اینجا تعریفش کنیم. شما یک موقعی مثلاً مطرح می کنی آقا واژۀ ملت، میگیم واژه ملت از کجاست؟ میگی واژه ملت به معنایی که در قرآن هست، پس دستاویزت معلوم شد. میگیم آقا ملت، معناش اونجا وجود داره، در قرآن معناش اونجا وجود داره. حالا دیگه کنکاش میکنیم تا اون معنا را کشف کنیم. هرکسی ساز خودش رو نمیزنه. اینکه یک واژه از کجا اختراع شده و بر چه مبنایی اختراع شده، این خودش مهمه و به نظر در بحث فرهنگ، این اختراع بی هویت و بی مبنا برای این واژه وجود داره.