بررسی ارتباط ماجرای اصحاب کهف و آیةالکرسی از نظر سلوک در الهیت
وجود الدّین به دلیل دستیابی به الرشد است و در سلوک الهیت، دائم باید به دنبال ازدیاد فاصله الرشد و الغیّ باشیم
بله عرض شد که بین آیه 256 و آیه ۱۶ سوره کهف ارتباط هست. در آیه ۲۵۶ اول سرفصل موضوع مطرح هست یعنی مطلب، چرا وجود داره؟ چرا این سلوک وجود داره؟ چرا الدین هست؟ میفرماید لَا إِكْرَاهَ فىِ الدِّينِ در اجزاء دین کراهت دادنی وجود نداره، خب اصلا چرا الدین است؟ به خاطر این مطلب، الرشد، قَد تَّبَينَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَى بین الرشد و الغی تفکیک وجود داره، اینا دوتا مطلب هستند و باید شما به سمت الرشد بروی و خدای متعال این دو موضوع را از هم کاملاً جدا کرده و شما باید سلوکی کنید که پله پله این تفکیک الرشد نسبت به الغی، برای شما محقق بشه، تبیین بشه،قَد تَّبَينَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَى مدام باید فاصله بین الرشد و الغی در سلوک به سمت رشدی که شما دارید، این فاصله زیاد بشه. یه جوری باید بروید و سلوک کنید که، یک جوری باید سلوک کنید به سوی الرشد که بین الرشد و الغی، برای شما خیلی فرق ایجاد بشه، مدام نزدیکتر به سلوک به الرشد و فاصله از الغی، باید اینطور بشه، چرا؟ این چرایش در آیه قبل هست لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّوم به خاطر سلوک در الهیت. خب این سرفصل این سلوک هست، بحث الرشد عنوان این سلوک هست، بحث الرشد.
کافر به طاغوت و مومن به الله، در واقع طالب عروةالوثقی از خداوند است و خداوند شنوای دانا است
در ادامه میفرماید چی؟ خب برای این سلوک باید چه بکنیم؟ میفرماید فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوت اونی که به طاغوت کفر میورزد، طاغوت رو میگذاره کنار، کافر به طاغوت بشه، وَ يُؤْمِن بِالله فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انفِصَامَ لَهَا پس اینطور شده که مستمسک شده، طلب مسک کرده به الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى عُرْوَة الوثقایی که لَا انفِصَامَ لَهَا است و خدا اینجا شنوا هست، خدا اینجا سمیع هست و علیم هست، خدا اینجا علیم هست، خدا میدونه پیش روی تو چی هست، خدا میدونه پشت سر چی هست، میفرماید که وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيم خدا میشنوه، اگه شما طلب مسک کنید به الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى خدا میشنوه.
کهف، عنوان اختصاصی ترِ عروةالوثقی محسوب می شود
خب این آیه عرض شد که مرتبط هست به آیه ۱۶ سوره کهف، در آیه ۱۶ سوره کهف میفرماید که إِذِ اعْتزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ پس حالا که شما از اونها کناره گرفتید، اونها رو و آنچه که غیر از الله رو میپرستیدند، عبادت میکردند، کناره گرفتید، فَأْوُواْ إِلىَ الْكَهْف پس بروید به سمت کهف، پس مأوا بگیرید به سوی کهف، حالا که شما کافر شدید به طاغوت و مومنی به الله، پس باید مسک داشته باشید به الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى پس باید یه جوری به الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وصل بشوید که از بقیه چیزها کلاً جدا شده باشید، پس بیایید این رو طلب کنید، پس این رو بخواهید که به الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى یه جوری وصل بشوید، یه جوری اتصال پیدا کنید به الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى که از بقیه موضوعات، از هر آن چیز که شما را به سمت الغی میبره، از هر آن چیز که شما رو از توحید در الهیت الله دور میکنه، جدا بشوید و به عُرْوَة الْوُثْقَایى وصل بشوید که شما رو سلوک میدهد در توحید الهیت الله. این یه عنوان کلی برای همه انسانهاست،فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى کافر بشو به طاغوت، ایمان بیاور به الله، این دوتا رو داشته باش، پس در واقع تو باید این بشوی، حالا بیا این رو بخواه، مسک داشتن به الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى این رو بخواه. این یک عنوان کلی برای همه انسانهاست، ذیل این مطلب یک عنوان اختصاصیتر، یک شاخه از این مطلب، یک لایه از این عنوان کلی، چی هست؟ فَأْوُاْ إِلىَ الْكَهْف حالا که شما اعتزال کردید از کسانی که موحد به الهیت الله نیستند، حالا که شما از این طاغوت جدا شدید و مومن به الله هستید، فَأْوُواْ إِلىَ الْكَهْف بروید به سمت کهف.
إِذِ اعْتزَلْتُمُوهُم، در واقع همان طلب مِسکِ اصحاب کهف به عروةالوثقی است
الان فَأْوُواْ إِلىَ الْكَهْف رو که اجازه ورود خدای متعال، حرکت به سمت خدای متعال هست، کجا معنا کنیم؟ قبلش یک چیز وجود داره، طلب مسکی که توسط این افراد هست، این افراد در واقع طلب مسک کردند، مسک به الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى .إِذِ اعْتزَلْتُمُوهُم یعنی چی؟ یعنی من نشان دادم که خدایا من رو، ما رو جدا کن از بقیه چیزها، از هر آن چیزی که غیر از الهیت الله هست و وصل کن به سلوکی که در آن الهیت الله وجود داره، یعنی من طالب این موضوع هستم، اِستمسک بالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى . من مستمسک بهالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى هستم، من طالب مسک هستم بهالْعُرْوَةِ به یک فضایی که من رو به الهیت الله میرسونه، فقط اونجا الهیت الله جریان داره.