ارتباط تعظیم شعائرالله، تقوای قلب و غَضِّ صوت عند رسول الله (ص)
انسان باید قبل از رسیدن به موقعیت قرب و عندیت خودش را با شعائر خدا تنظیم کند
بله یکی از موضوعاتی که قبل از رسیدن به موقعیتهای محضر و عندیت، پررنگ هست بحث شعائرالله است. با معرفت به شعائر خدا قرار گرفتن در موقعیت بروز شعائر خدا، انسان باید قبل از رسیدن به عندیت با این موضوع خودش را تنظیم کند. تنظیم کند برای موقعیت عندیت موقعیت محضر موقعیت قرب.
تمام موقعیت های قرب مثل حج و اتمام نعمت و ... شعائر مخصوص به خود دارند
به نظر میرسد که تمام موقعیتهایی که موقعیت قرب هستند شعائر مربوط به خودشان را دارند. شما باید قبل از آن با آن شعائر خودت را تنظیم کنی برای آن موقعیت. رسیدن به موقعیتهای عالیتر حج، آن چیزی که در مناسک حج مطرح است شعائر مربوط به خودش را دارد. رسیدن به موقعیت اتمام نعمت رسیدن به موقعیت اکمال دین شعائر مربوط به خودش را دارد. پس ببینید اگر برنامه سلوکی هست الی یک موقعیت قرب، یک موقعیت عالیتر، آنجایی که عندیت بیشتر وجود دارد آنجایی که محضریت بیشتر هست، این فرد باید متناسب سازی بشود باید تنظیم بشود. باید یک کارگاه اولیه بگذراند، باید یک دوره تست بگذراند یک دوره آزمایشی. باید یک سطح شاید پایینتر، اولیه از آن فضا را به دست بیاورد و خودش را بر اساس آن تنظیم کند.
خداوند متعال برای ورود به موقعیت های قرب نظام شعائر را قرار داده است
خدای متعال این نظام را قرار داده، نظام شعائر، نظامی که در آن نظام شعائر هست، او مشعر هست، شعر هست، شاعر هست، مشعر هست یعنی اشعار هست، مشعر هست یعنی اشعار دهنده و الشعراء هست. بله خدای متعالی نظام را قرار داده، وقتی کلاس معرفتی بیان میشود، وقتی توضیح یک ماجرایی داده میشود، وقتی معرفت به یک ماجرای طرح میشود، قبل از اینکه شما وارد در آن مقصدی بشوید که آنجا معرفتش مطرح هست، وارد یک فضایی میشوید که
عنوان های متفاوت نظام شعائر خداوند از لحاظ مختلف
آنجا فضای اشعار هست، فضای شعر هست، فضای مشعر هست.
به لحاظ موقعیت مکان: فضای مشعر هست
به لحاظ آن چیزی که آنجا جریان دارد: فضای شعار هست.
و به لحاظ کسی که این کار را انجام میدهد: مشعر هست.
و به لحاظ شما که باید آنجا قرار بگیرید: شما باید فاعل یشعرون، یشعر باشید.
در موقعیت مشعر، شاعر شعائر الله باشیم
پس به لحاظ اینکه شما چه هستید شما در آن موقعیت شاعر هستید و باید بشوید. اصلاً ما باید در موقعیتهایی قرار بگیریم که شاعر بشویم. شاعر چه چیزی؟ شاعر شعائرالله. در چه موقعیتهایی؟ در موقعیتهای مشعر شعائر الله. چه کسی آنجا هست؟ فاعل اشعار که میشود مشعر.
ورود مؤثر در هر محضر و موقعیتی بدون شعر شعائر الله امکان پذیر نخواهد بود
اگر بدون شعر، اگر بدون بفرمایید شعور، اگر بدون شاعر شدن نسبت به شعائرالله، شما در هر محضری قرار بگیرید که این مقدمه شعر، شعور و شاعر شدن و شعائر مربوط به آن موضوع را طی نکرده باشید و واجب نشده باشید و سرافراز نشده باشید و در قلب شما ننشسته باشد و قلب شما درگیر این ماجرا نشده باشد و تقوای آن را رعایت نکرده باشد و در قلب شما تعظیم نشده باشد، آن محضر آن ماجرای بزرگ که محضر خداست ولو آیه خدا باشد، از آیات خدا گرفته تا عند رسول الله وتا عندالله، شما ورود موثری به آن فضا ندارید. این یک.
درک هر محضر و موقعیتی وابسته به واجد شعور بودن آن محضر و ماجرا است
دوم اینکه درکی از آن فضا نخواهید داشت، غفلت از آن فضا خواهید داشت. اینطور نیست که بروی به محضر ولی لزوماً آن فضا را درک کنی و لزوماً محضر بودن آن فضا را درک کنی چرا؟ چون شعور آن ماجرا نیست. یعنی چه؟ یعنی شعائر آن محضر را آن موقعیت را آن مقام قرب را این فرد ندارد.
شعائر الله فضایی از جنس آن محضر و عندیتی است که پیش رو داریم
بحث شعائر الله، یک رگه از آن ماجرای جلو به عقب است. یک جریان از آن فضایی که در پیش رو هست و شما قرار است آنجا بروید. فضای عندیت هست. یک جریان از آنجا رو به عقب است. و یک فضایی درست کردن قبل از آن ماجرای محضر و عندیت هست ولی از جنس آنجا.
ویژگی های شعائرالله نسبت به محضریت و عندیت پیش رو
چه ویژگیهایی دارد: یک: از جنس آنجاست. دو: حال و هوای آنجا را دارد. سه: حس آنجا را دارد
شعائرالله همچون پوسته یک هسته می ماند که تنها مسیر رسیدن به هسته است
اگر آن موقعیتی که قرار است شما به آن برسی را به مثابه یک هسته بگیریم، بحث مشعر، بحث شعائرالله انگار رسیدن به پوسته آن ماجراست. رسیدن به تجلیات آن ماجراست. پس این پوسته به آن هسته وصل است. یک چیز جدایی نیست و مسیر رفتن به آن مرکز و آن هسته همین پوسته است.
تمثیل هایی از شعائرالله نسبت به یک محضریت، موقعیت یا عندیت
با بیانهای مختلفی میشود این مطلب را توضیح داد. با بیان هسته و پوسته: یعنی شعائر الله، پوسته یک مرکزیتی است یک هستهای است. با بیان ظاهر و باطن. با بیان ریح از یک منبعی، از یک اصلی. با بیان اسم و مسمی. با بیان علامت و آنچه که باید با این علامت به آن رسید لذا ممکن است شما در معنای شعائرالله در اقوال مختلف، این انواع بیانهایی که عرض شد را ببینید.
شعائرالله جهت درک موقعیتی است که قرار است وارد آن بشویم، مانند شعائر جاراللهی قبل از ورود به جاراللهی
در بحث شعائرالله نکته اینجاست: میگوید میخواهی سلوک داشته باشی به یک مقصد خدایی؟ اینجا شعائر خودش را دارد. آیا این شعائر را میشناسی؟ میگویید منظور شما چیست؟ آیا منظور شما این است که اینجا معارف مربوط به خودش را دارد باید علمش را پیدا بکنم؟ نه بحث این نیست. آقا ما میخواهیم سلوک پیدا بکنیم به جارالله، آیا باید علم به جارالله پیدا بکنیم؟ بله. آیا این همان شعائر جارالله هست؟ نه. آیا نظام خدا اینطور هست که یک کسی بعد از معرفت به جار الله بعد از علم پیدا کردن به جارالله، ناگهانی در جارالله قرار بگیرد؟ عرض میشود: خیر. خب چرا؟ چرا نرود در جارالله قرار بگیرد؟ به خاطر اینکه برای موقعیت جارالله تنظیم نیست. هیچ درک عملی از جارالله ندارد.
پس قبل از اینکه شما به یک موقعیتی برسی، لازم است که موضوعاتی از آن موقعیت را، درجاتی از آن موقعیت را، حس و حالی از آن موقعیت را، یک درک عملی و حسی از آن موقعیت را ولو در یک سطح پایینتر که قطعاً هم همینطور هست، به دست بیاوری و به آن توجه بکنی و وجود خودت را با آن تنظیم بکنی، بعد دعوت بشوی به آن محضر.
شعائرالله برای هر ماجرایی درک عملی و حسی قبل از ورود به آن ماجرا است
پس با بحث شعائر الله شما در موقعیتی قرار میگیرید که جریانی از آن ماجرای اصلی به وجود میآید و بر شما قرار میگیرد و شما در یک فضای درک عملی و حسی از آن ماجرا قرار میگیرید و معلوم میشود که اگر خود آن ماجرا، اصل آن ماجرا محقق بشود، شما چه کاره هستید.اگر شما در آن ماجرای اصلی قرار بگیرید آن وقت شما چه کاره هستید.
رسول الله (ص) شاعر نیستند چرا که در موقعیت اصلی و مرکزی هر ماجرا هستند نه در لایه یا پوسته آن ماجرا
بحث شاعر در قرآن: آیا شاعر، یک موضوع منفی در قرآن هست؟ نه لزوماً اینطور نیست که شاعر یک موضوع منفی در قرآن باشد. سر موضوع مربوط به رسول الله صلوات الله علیه به خاطر مقامات رسول الله صلوات الله علیه، ایشان هیچ زمانی در موقعیت شعر نیستند، در موقعیت مشعر نیستند، ایشان در موقعیتهای اصل هستند. بله به خاطر مقامات رسول الله صلوات الله علیه، ایشان در موقعیت شاعر بودن نیست. در موقعیتی که برای او شعر محقق بشود. در موقعیت اینکه کسی مشعری باشد و شعر را به وسیله ابزاری و به وسیله موضوعاتی مقولاتی که میشود شعائر، در یک موقعیتی که میشود مشعر، به او شعر بدهد . یعنی کلامی را به او منتقل کند که آن کلام، اصل نیست، دریافت در موقعیت اصلی نیست، دریافت در موقعیت هسته ماجرا نیست بلکه یک لایه با فاصله هست. رسول الله به این دلیل، شاعر نیست.
آیا دیگران میتوانند شاعر باشند؟ بله. شاعرهای منفی داریم، شاعرهای مثبت داریم. مطابق سوره شعراء
سوره شعراء سوره ای است که به صفت برخی از نسان ها یعنی شاعر بودن نامگذاری شده است
بله یک سوره داریم به اسم شعراء. شعرا یعنی شاعرها. سورهای که ۲۲۷ آیه دارد. یک اسم این سوره که اسم معروف این سوره هست و اسم اهم و مهم سوره هست، سوره شعراء است. یعنی شاعرها. پس معلوم میشود مقوله شاعرها مقوله مهمی است. مقوله شاعر بودن یا نبودن، مقوله مهمی است. پس میشود سوره ای که عنوانش هست صفتی از برخی از انسانها که آن صفت، عنوانش هست: شاعر.
شاعر کسی است که به مطلبی یا ماجرایی شعور پیدا می کند
شاعر یعنی چه؟ یعنی فاعل فعل شعر (ش ع ر) . شاعر یعنی چه؟ یا به تعبیر دقیق سوره شعرا که جمع شاعر هست یعنی چه؟ یعنی الذین یشعرون. پس شعرا کسانی هستند که شعور پیدا میکنند به یک چیزهایی.
شروع سوره شعراء با بحثی از رسول الله (ص)
جمعبندی سوره شعرا، بحث شعرا است. ابتدای سوره شعرا، بحثی از رسول الله صلوات الله علیه مطرح است. یعنی بحثی از: طسم .
رفتار باخع نفس از سوی رسول الله (ص) نسبت به عدم ایمان برخی به یک ماجرا در سوره شعراء
اینکه: تلک آیات الکتاب المبین . این مطرح است و رفتاری از رسول الله صلوات الله علیه نسبت به انسانها، نسبت به ایمان آوردن به یک ماجرایی که باید ایمان بیاورند و نمیآورند و خدای متعال میفرماید که: لعلک باخع نفسک خدای متعال در مورد رسول الله میفرماید که: و لعلک باخع نفسک . البته توجه داشته باشیم این بحث دو بار در قرآن مطرح هست: آیه سوم سوره شعراء. و آیه ششم سوره کهف.
پرداختن به ماجراهای برخی از انبیاء در سوره مبارکه شعراء
در ادامه بحث سوره شعراء، بحث یک مقدار جلو میرود و ماجرای چند تن از انبیاء و رسولان بزرگ در این سوره مطرح است، مثل موسی علیه السلام، مثل ابراهیم علیه السلام، مثل نوح علیه السلام، مثل شعیب علیه السلام، مثل لوط علیه السلام
یا خودِ روح الامین یا چیزی به وسیله ایشان بر قلب رسول الله ( ص ) نازل شده است
و پس از بیان ماجراهای مربوط به انبیا علیهم السلام، خدای متعال دوباره بحث مربوط به رسول الله صلوات الله علیه را ادامه میدهد. از چه شروع میشود؟ از آیه ۱۹۲ که میفرماید: وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلي قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ این موضوعی که برای تو هست، این تنزیل شده از جانب رب العالمین هست که روح الامین آن را نازل کرده. نزل به… اگر این را در معنای تعدی بگیریم یعنی روح الامین آن را نازل کرد. یا اگر نزل را در معنای تعدی نگیریم اینجا یعنی "نزل به" را یک ترکیب ندانیم و در معنای تعدی نگیریم، میشود: روح الامین به واسطه آن نازل شد. علی قلبک… بر قلب تو. لتکون من المنذرین یک نکته: اینجا صحبت از چیست؟ صحبت از روح الامین و صحبت از یک چیزی که قبلاً تنزیل شده. یک چیزی که تنزیل شده و صحبت از روح الامین. یا روح الامین فاعل نازل شدن است و یا روح الامین خودش نازل شده است علی قلب رسول الله.
نزول کلام به لسان عربی مبین به رسول الله (ص)
بحث میآید حول و حوش اینکه کلامی از جانب خدای متعال با رسول الله صلوات الله علیه رد و بدل شده، کلامی بر رسول الله نازل شده به لسان عربی مبین.
شیاطین حتی قدرت سمع کلام الله را ندارند، چه برسد به قدرت نزول آن
مطرح میشود که این کلامی که بر تو نازل شده از جانب خدای متعال هست، روح الامین آن را نازل کرده و این کلام، و ما تنزلت به الشیاطین شیاطین آن را نازل نکردند، شیاطین توان تنزل دادن آن را ندارند و اصلاً: وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ آنها کنار گذاشته شدند از سمع این ماجرا. آنها سمع این ماجرا را ندارند. من یک کلامی میخواهم با تو در میان بگذارم و بر تو نازل کنم که شیاطین در موقعیتی نیستند که این کلام را سمع کنند. فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
خداوند شاهد قیام و سجده رسول الله (ص) و سمیع و علیم است
تا میرسد به جایی که: الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ کسی که تو را میبیند هنگامی که تو قیام میکنی و دگرگونی تو را میبیند در حالی که سجده کنان هستی، در حالی که در زمره سجده کنندگان هستی. إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
القای سمع توسط شیاطین به هر افاکِ اثیم آغاز گر بحث شاعران منفی در سوره شعراء است
از اینجا خدای متعال بحث عنوان این سوره را جمعبندی میکند، بحث شعرا، را میفرماید: هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلي مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ آیا به تو، به شما خبر بدهم… خطاب شد چه کسانی؟ شد همه ماها، همه انسان ها آیا به شما خبر بدهم که شیاطین بر چه کسانی تنزل مییابند؟ نازل میشوند؟ تَنَزَّلُ عَلي كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ بر هر کسی که حرف میزند، حرفش بسیار کذب است، حرفش درست نیست، کسی که گوینده است ولی گویندهای که نمیتواند صدق بگوید، گویندهای که بسیار کذب میگوید. گویندهای که حرف درست نمیزند و گناهکار است و خیلی گناهکار است. شیاطین میآیند سراغ این فرد چه کار میکنند؟ يُلْقُونَ السَّمْعَ یک چیزهایی را به عنوان شنیدههای خودشان به آن فرد القاء میکنند، آن فرد هم که بستر کذب گویی دارد، بستر. بسیار کذب گویی دارد، کنترلی روی کلامش ندارد و گناهکار است و شیاطین میآیند به او القاء میکنند. اینجا بحث شعرا آغاز میشود، شعرای منفی. والشعرا… اینجاست که بحث شعراء آغاز میشود، یعنی کسانی که: میشنوند، میگویند. میشنوند و سپس میگویند. دریافت میکنند، میگویند. به آنها القا میشود، میگویند. اگر جزء کسانی بودند که افاک اثیم بودند و شیاطین بر آنها نازل شده بودند و شیاطین به آنها القا کرده بودند میشوند شعرای منفی. میشوند کسانی که: فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ میشوند جزو کسانی که: وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ
شعر و درک حسّی کلام توسط افرادی که اهل ایمان و عمل صالح و ذکر کثیر هستند از طریق سمع انجام می شود
ولی کسانی که میشنوند، کسانی که دریافت سمع میکنند، فقط این افراد نیستند. این افراد، تحت تاثیر شیاطین قرار میگیرند ولی یک افراد دیگری هستند که اینگونه نیستند آنها چه کسانی هستند؟ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ در این آیات سوره شعرا، شما این ارتباط نزدیک را در بحث شعر با درک حسی کلام، با درک حسی ای که از طریق سمع باید انجام بشود میبینید.
درک محضریت و رفتار نسبت به آن در جمله غَضِّ صوت، عند رسول الله (ص)
یکی از مقاصدی که پیش رو داریم رسیدن به موقعیتی است، رفتاری است صفتی است که آن صفت عنوانش هست: غض صوت. غض صوت عند رسول الله. اینجا دو تا مطلب مطرح هست: یکی: عند رسول الله، عندیت مطرح است و مطلب دیگر و آن صفتی که شما باید داشته باشید و آن: غض صوت هست.
تقوای قلب سر نخ ورود به غضِّ صوت عند رسول الله (ص) است
برای اینکه درک کنیم این رفتار چیست، یک مطلب پرداختن به خود این رفتار است، یک مطلب این است که ما جایگاه این رفتار را پیدا کنیم. جایگاه این رفتار کجاست؟ در سوره حجرات میفرماید که: کسانی که غض صوت میکنند عند رسول الله اینها کی هستند؟ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوي خدا قلب اینها را برای تقوا امتحان کرده. اینها قلبشان تقوا دارد و امتحان پس داده به تقوای قلب هستم. پس موقعیت اینها کجاست؟ کسانی که امتحان پس دادند در خصوص تقوای قلبشان همین جا یک سرنخ ورود هست. بحث چی مطرح هست؟ تقوای قلب.
نشانه تقوای قلب تعظیم شعائر الله است و نشانه امتحان پس دادن تقوای قلب، غَضِّ صوت است
جای دیگری در قرآن داریم که خدای متعال میفرماید که: آنهایی که تقوای قلب دارند چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که یعظم شعائرالله شعائر الله را تعظیم کردند. نشانه تقوای قلب چه هست؟ تعظیم شعائرالله یعنی در واقع نتیجه تقوای قلب چیست؟ نشانه تقوای قلب چیست؟ تعظیم شعائراللهنشانه امتحان پس دادن تقوای قلب چیست؟ غض صوت عند رسول اللهپس این دو تا این دو موضوع، متناظر هم و نزدیک به هم اند: تعظیم شعائر الله ، غض صوت عند رسول الله
تعظیم شعائر الله آغاز گر ورود تقوی به قلب است
کسی که اهل تقواست اهل تقوای قلب است از سر تقوای قلب، به دلیل تقوای قلب و آغاز تقوای قلب او این است که: تعظیم کند شعائر الله را. یکی از معانی مهم و اصلی در این بحث من تقوی القلوب این است، سرآغاز تقوای قلب او این است: تعظیم شعائرالله. اگر تعظیم کرد شعائر الله را، آن موقع است که تقوا در قلب او وارد شده. آغاز ورود تقوا به قلب اوست.
غَضِّ صوت عند رسول الله نشانه سرافرازی در امتحان تقوای قلب است
حالا این تقوا باید وارد بشود، قلب او مملو از تقوا بشود، بشود متقی القلب، بعد از آن خدای متعال او را مورد امتحان قرار میدهد، به تقوای قلبی که دارد مورد امتحان قرار میدهد. از این امتحان سرافراز بیرون بیاید، وقتی سرافراز شد، نشانه این فرد سرافراز در امتحان قلب، در امتحان تقوای قلب چیست؟ اهل غض صوت است عند رسول الله. جایگاه غزه صوت اینجاست. یک مقدمه برایش یافتیم: شعائر الله. مسیرش را یافتیم. آن چیزی که باید در وجودمان قرار بگیرد را یافتیم: آن تقواست. تقوای چه چیزی را یافتیم. تقوای قلب. تقوا به قلب. تقوایی که باید درون قلب باشد.
جایگاه تعظیم شعائرالله
پس انسان باید متقی القلب باشد. سرآغاز این تقوای قلب به تعظیم شعائر الله هست. این آغاز راه است. از اینجا باید راه را شروع کند به موقعیتی برسد عند رسول الله که در آن موقعیت، اهل غض صوت هم باشد. جایگاه شعائرالله اینجاست. جایگاه شعائرالله الی موقعیتی که آن موقعیت، عند رسول الله هست. آن موقعیت، جارالله هست. در آن موقعیت سمع وجود دارد، در آن موقعیت کلام وجود دارد، و البته بصر هم وجود دارد، جایگاه شعائرالله اینجاست. این شعائر خودش را میخواهد.
واجد بودن شعور یک مشعر، یعنی درک حسی سمعی و کلامی یک ماجرا
این فرد باید قبل از آن مقام عندیت، در موقعیتهایی که خدای متعال رقم میزند، اسم آن موقعیتها هست مشعر، قرار بگیرد، با شعائری که خدای متعال در آن موقعیتها جاری میکند و قرار میدهد مواجه بشود، با مشعر این ماجرا، تحت اثر از مشعر این ماجرا، یعنی شعور دهنده این صحنه قرار بگیرد، شعور آن ماجرا را پیدا کند. یعنی چه؟ یعنی یک درک حسی سمعی و کلامی داشته باشد. یک عمل نزدیک، یک حس نزدیک، سمعی و کلامی از آن موقعیت عند رسول الله که قرار است آنجا، دارای صفت غض صوت باشد، از آن موقعیت این درک را پیدا بکند، این حس را پیدا بکند و تمرین بکند و آگاه بشود.
اعمال مومنین با عدم درک و شَعر نسبت به محضریت رسول الله (ص) و رفع صوت و جهر قول نسبت به ایشان حبط خواهد شد
در سوره حجرات در انتهای آیه دوم میفرماید که: و انتم لاتشعرون. این افراد که یک رفتار درستی را نسبت به رسول الله صلوات الله علیه نداشتند، رفع صوت داشتند فوق صوت نبی، جهر قول داشته اند، جهر به قول داشتند برای او کجهر بعضکم لبعض اینها اعمالشان حبط میشود در حالی که شعور این ماجرا را ندارند، در حالی که هیچ درک حسی ندارند که به خاطر عدم توجه به این ماجرا به خاطر عدم توجه به این شعائر، اعمالشان دارد حبط میشود و از بین هم میرود و هیچ چیز برایشان باقی نمیماند.
وارد کردن تقوی درون قلب، رفتار انسان ها است
در بحث شعائرالله، یک بحث تقوای قلب داریم که در دو سطح این تقوای قلب مورد توجه است: یک تقوای قلب داشتن، آغاز به تقوای قلب داشتن، یک بحث این است. یک بحث: امتحان تقوای قلب است. این قسمت مربوط به انسان هست. شما تقوای قلب دارید آغاز میکنید تقوای قلب را و آنقدر در تقوای قلب پیش میروید که در امتحانات مربوط به تقوای قلب هم سرافراز میشوید، خدا شما را امتحان میکند، امتحن الله قلوبهم للتقوی قلب شما میشود قلب ممتحن للتقوی. قلب امتحان شده به تقوا. در مورد تقوا. این قسمت مربوط به شماست.
جلوه شعائرالله از سوی خداوند متعال است
چرا تقوای قلب داشته باشیم؟ چرا باید تقوا را وارد قلب کنیم؟ چرا باید در تقوای قلب رشد کنیم؟ و چرا باید قلبمان آنقدر متقی بشود که امتحان تقوا را هم پس بدهد و در امتحان تقوا هم سرافراز بشود؟ در قدم اول تقوا را وارد قلب کنید تا یک موضوعاتی که از جانب خدا هست آن موضوعات چیست؟ شعائرالله.
شعائرالله برای کسی که قلبش را درگیر تقوی کرده است بزرگ جلوه داده می شود
تا آن موضوعات را درک کنید و تعظیم کنید و بزرگ بشمارید و برایتان آنها مهم باشد. تعظیم کنید یعنی چه؟ یعنی آنها برایتان عظمت داشته باشد. در مقابلش چه هست؟ یعنی بقیه موضوعات برای شما حقیر باشد. آن چیزی که برای شما مهم هست، آن موضوعاتی است که از جانب خدای متعال جریان پیدا کرده است، بقیه چیزها برای شما مهم نیست درجه اعتبارش پایین است درجه اهمیتش پایین است. وقتی شما با شعائر مواجه میشوید یعنی: آن چیزی که یک حسی به شما از جانب خدا یا از جانب آن مقصدی که میخواهی بروی میدهد. با این مواجه شدی بقیه چیزها دیگر برایت مهم نیست. این برای شما با عظمت است. برای چه کسانی این گونه میشود؟ آنهایی که قلبشان را درگیر تقوا کردهاند. یعنی آغاز کردهاند تقوای قلب را. ببینید یک ماجرایی جایی برپا شده، یک شیئی جایی هست، اگر من بروم سراغ آن شئ، حسی از خدا، حسی از کلام خدا دریافت خواهم کرد. یک حس واقعی، یک حس عملی. آیا میروی سراغش؟ آیا به چشمت میآید؟ آیا برایت مهم هست؟ پاسخ این به چه مربوط است؟ به اینکه آیا شما بحث تقوای قلب را در خودت قرار دادهای یا نه؟ قلب متقی داری یا نداری؟ اصلاً بحث تقوای قلب برای تو مهم هست یا نه؟ اگر یک ماجرایی هست، اگر یک علمی جایی هست که آنجا حول آن علم، کلامی از امام هست، کلامی از رسول الله صلوات الله علیه هست و جریان دارد و شما آن را حس میکنی. اگر علمی جایی هست که شما کنار آن علم بروی، وارد آن ماجرا بشوی، درجهای از عندیت امام، محضر امام علیه السلام را حس میکنی. محضر خدا را حس میکنی.
آیا این علم برای شما با عظمت است؟ اینجا میشود اینکه شما این شعائر را با عظمت کنید و با عظمت بدانید.
مقابلش یعنی اینکه کوچک نشمرید و تبعهاش یعنی اینکه باقی این موضوعات را در قبال این شعائر، کوچک بدانید.
خوب از اینجا آغاز میشود تا میرود جلو.
واجد تقوا شدن قلب، جلوه شعائرالله، تعظیم شعائرالله، امتحان تقوای قلب و در نهایت غَضِّ صوت عند رسول الله (ص)
شما در آن بحث رفتاری مربوط به تقوای قلب پیش میروید تا میرسید به اینجایی که دارای قلب امتحان شده للتقوی میشوید. آنجا چه اتفاقی میافتد؟ آنجا هم باید یک موضوعی از جانب خدا بیاید. قلبت را به تقوا آغاز کن تقوا را در قلبت آغاز کن تا شعائر الله برایت جلوه کند و با عظمت شمرده بشود. با شعائرالله تعامل درست داشته باشی و با عظمت جلوه کند. این قلب تو رشد کند تا موضوعی که از جانب خدای متعال جریان پیدا میکند در مقابل آن موضوع بتوانی رفتار درست انجام بدهی. یعنی وقتی کسی که میرسد به موقعیت قلب امتحان شده برای تقوا، همینطور که در قبل از اینکه قلبش را به تقوا آغاز کرده بود، مواجه شد با شعائر الله، در آن موقعیت هم مواجه میشود با موضوعاتی از جانب خدا، موضوعاتی که اصل ماجرای این شعائر هست. اگر شعائر اگر آن شعر اگر آن حس، در زمان آغاز تقوای قلب هست، پس از امتحان قلب به تقوا، اصل آن ماجرا هست. در آن موقعیتی که اصل آن ماجرا که شعائرش پیش از آن است، جاری میشود، رفتار این انسانها آنجا چیست؟ غض صوت. رفتار این انسانها اینجا چیست؟ در آغاز راه چه بود؟ تعظیم. رفتار خدا چه بود؟ جریان دادن شعائر. یک مشعری، یک کسی که مشعر بود، شعائر را، به شعائر الله، شعائر را جریان داد برای این فرد. این فرد باید چه میکرد؟ ضمن شعور این ماجرا باید آن را تعظیم میکرد. آنجا خدای متعال ماجرایی را جریان میدهد این فرد باید غض صوت کند عند رسول الله.