تقابل توحید و شرک ریشه همه دعواهای بشر با جنّیان و بشر با بشر است
دعوای انسان با جنیان کافر به رهبری ابلیس و دعوای هابیل و قابیل دو دعوای ابتدای خلقت است
بشریت در ابتدا دو تا دعوا داشته، یک دعوای انسان بوده با جنیان کافر، به سرکردگی ابلیس، اولین اختلاف اینجا بود و این ادامه پیدا کرد و در مرحلهای ابلیس توفیقاتی به دست آورد در ضربهای که توانست به بشر بزند. دعوای دوم دعوای بشر با بشر بوده، دعوای هابیل و قابیل، و به ظاهر قابیل توفیق پیدا کرد و زد و هابیل ضربه خورد. بله به ظاهر در ابتدا برای آدم علیه السلام مشقت ایجاد شد، برای آدم علیه السلام سختی ایجاد شد به واسطه رفتاری که از جانب ابلیس بود. در ابتدا به ظاهر برای هابیل به عنوان یک بشر موحد مشقت ایجاد شد، نه تنها مشقت ایجاد شد بلکه قتل ایجاد شد.
تفاوت هابیل و قابیل در توحید و شرک بود
اولین قتل در بشر توسط قابیل انجام شد، قتل هابیل بود. قابیل غیر موحد، قابیل غیر خدایی، قابیل مشرک، قابیلی که خدا محور نیست، قابیلی که رضایت خدا برایش مهم نیست. هابیلی که خدا محور است، رضایت خدای متعال برایش مهم است، قرب به خدای متعال برایش قیمت دارد.
لزوم بررسی بیشتر ماجرای آدم (ع) و ابلیس در کنار ماجرای هابیل و قابیل
این دو ماجرا را در ابتدای خلقت بشر خوبه که بیشتر بهش تأمل کنیم. تا حدودی به ماجرای آدم و ابلیس توجه داشتیم، بحث کردیم، موضوعاتی را دیدیم. این موضوع را بیاوریم در کنار موضوع قابیل و هابیل، این موضوع را هم بررسی کنیم و این دوتا را در کنار هم ببینیم، تفاوتهایشان چی است؟ شباهتهایشان چی است؟
ریشه و نطفه همه دعواهای بشر در دو دعوای ابتدای خلقت
در ماجرای آدم علیه السلام طرف مقابل ابلیس است، یک شیطان جنی. در ماجرای هابیل، طرف مقابل قابیل است، یک انسان شیطان صفت، یک شیطان انسی. شاید بتوانیم عرض کنیم که پایه و اساس و ریشه و نطفه همه دعواهای تاریخ بشر در همین دو دعوا خلاصه است، در همین دو دعوا نهفته است.
جبهه دشمنان جنّی و انسی علیه بشریت بر محور تقابل شرک و توحید شکل گرفته است
ماجرای هابیل و قابیل، ماجرای عجیبی است. صفتی که یک انسان میتواند پیدا کند و میتواند داشته باشد و او را به مرز شیطان بودن برساند و او را به نقطهای برساند که به قتل عظیمی دست بزند. بله توجه به این دو ماجرا مهم است. ماجرای اول که در تعامل بین ابلیس و آدم انجام شد و یک مخاطراتی را ایجاد کرد برای بشر و آثاری داشت. در ماجرای اول، جبهه بندی شیاطین جنی با خدم و حشمشان، با ویژگیهایشان، با ابزارهایی که دستشان قرار گرفت، با اهدافشان، با برنامههایشان، روشن شد. یعنی در اون ماجرای اول، جبهه دشمنان جنی بشریت شکل گرفت. در ماجرای دوم، جبهه دشمنان شیاطین انسی بشریت شکل گرفت. محور هر دو داستان، تقابل توحید و شرک است، تقابل توحید و غیرتوحید است، تقابل خدامحوری و غیرخدایی بودن است.
ریشه دشمنی ابلیس با بشریت، سرپیچی از فرمان خداوند و استکبار است
ریشه داستان اینجاست و صفاتی که از این موضوع نشئت میگیرد. ببینید شیطان چرا آن رفتار را میکند؟ اَبی وَ استَکبَرَ، یک چیزی درش هست، من، من، برای چی؟ اَنَا خَیرٌ مِنه، من، استکبار.