در طول تاریخ افراد بسیاری در عین آگاهی از جبهه مقابل به جبهه شرک پیوستند و به مقابله با توحید پرداختند و کربلا نمونه بارز این تقابل است

توحید و شرک ریشه همه دعواهای بشریت است

اگر از یک نگاه توحید بین به عالم نگاه کنیم، به مسیر بشر نگاه کنیم، به تحولاتی که در بشر وجود داشته تا به امروز و در آینده نگاه کنیم، ریشه موضوعات حول توحید است، توحید و عدم توحید. وقتی با عینک توحید و خداشناسی و معرفت الله و صفات برگرفته از توحید، به ابتدا تا انتهای بشر نگاه کنیم، همه دعواها ریشه در توحید دارد.

عدم همراهی ابلیس با رضایت و مشیت خداوند در عین آگاهی و اطلاع از آن

دعوای ابلیس با آدم ریشه در توحید دارد، ریشه در این دارد که ابلیس از یک جایی به بعد در درونش و در صفات درونیش برای خودش ایجاد کرده، با خدای متعال نمی‌تواند همراهی کند، با رضای خدای متعال نمی‌تواند همراهی کند، با قضا و قدر خدای متعال نمی‌تواند همراهی کند، با مشیت نمی‌تواند همراهی کند، به صورت کلی عرض کنیم با برنامه‌های خدای متعال نمی‌تواند همراهی کند، ولو اینکه نظر خدا را می‌داند. این ماجرای ابلیس خیلی درس دارد‌، ابلیس نظر خدا را می‌داند نمی‌تواند همراهی کند.

سران ماجرای سقیفه رضای خداوند را می دانستند و به آن عمل نکردند

در صدر اسلام هم همینطور بود، حرف ما چیه؟ اون آقایونی که مجلسی با عنوان سقیفه یا غیرهم، قبل از اون بعد از اون، برگزار کردند، نظر خدا را می‌دانستند، قبول نکردند، رضای خدا را می‌دانستند. اگر کسی رضای خدا را نداند، نظر خدا را نداند و تلاش هم کرده باشد که بداند و ندانسته و هدایت به او نرسیده، حرجی درش نیست.

حجّت بر قاتلین امام حسین (ع) تمام شد، با این وجود امام (ع) را به قتل رساندند

امام حسین علیه السلام در ایام قبل از کربلا و در روز عاشورا و تا روز عاشورا، حجت را تمام کرد بر همه، همه کسانی که بودند، همه دیگر نظر خدا را می‌دانند، آنهایی که دست به قتل دارند می‌زنند. آن کسی هم که ندانست و نفهمید، بار مسئولیتش کمتر از آن کسی است که نظر خدا را می‌دانست.

با عینک توحید بین می توان فلسفه بافی، توجیهات و استدلالات غلط جبهه شرک را تشخیص داد

بله دعوای تاریخ، زاویه‌ها در تاریخ، بر سر توحید است، ریشه در توحید دارد و این توحید و عدم توحید هست، به خصوص در جبهه مقابل توحید، این عدم توحید هست که صفاتی را برای یاران خودش درست می‌کند و ریشه تحولاتی که آن جبهه ایجاد می‌کنند بر مبنای این صفات هست، حتی این افراد ممکنه دست به تولید فلسفه بزنند که زدند، به توجیهات مختلف، به استدلالات مختلف روی بیاورند، آن استدلالات، آن توجیهات قیمت ندارد، با چشم و عینک توحید بین باید نگاه کرد. وقتی نگاه می‌کنی می‌بینی این فرد، این جبهه، این قماش، این صفت غیر توحیدی را دارند، همه این استدلالات برگرفته از این صفت غیر توحیدی است، بر مبنای این صفت غیر توحیدی است، ممکنه خودشان را توجیه کند، دیگرانی را هم توجیه کند، افراد زیادی را هم توجیه کند ولی قیمت ندارد، مسیر غلط است.

سمع و بصر و فؤاد توحید بین را از خداوند متعال خواستار باشیم

خدای متعال توفیق بدهد انسان بصیرت توحیدی داشته باشد، بصیرتی داشته باشد، بصری داشته باشد که با آن توحید ببیند. ما باید سمع و بصر و فؤادمان درک توحید کند. کلام یک فرد را می‌شنوید، رفتار یک فرد را می‌بینید، توحیدش را درک کنیم یا عدم توحیدش را درک کنیم. رفتارهای خودمان، کردار خودمان، صفات خودمان، توحید و عدم توحیدش را درک کنیم.

آثار و تبعات خطرناک شرک در وجود انسان و جنّ

ببینید دوستان اگر انسان به این موضوع توجه نکند گاهی ممکنه گرفتار صفاتی بشود، صفاتی که ریشه در شرک دارد، ریشه در غیر توحید دارد و گاهی یک فرد، جن و انس، به نقطه‌ای می‌رسد، به مسیری می‌رسد که تمام دینشان، تمام اعمال خوبشان، آن درخت شرکی که در سرزمین وجودشان هست را دارد آبیاری می‌کند و درخت شرکشان تنومند می‌شود. ما نیاز هَرَس داریم، هَرَس کردن، پیوسته هرس کردن سرزمین وجودمان از علف‌های هرز شرک، از بوته‌های هرز شرک و گاهی هم از نهال‌های شرک، درختچه‌های شرک که در وجود ما پرورش پیدا می‌کند. گرفتاری عجیبی است این شرک، مصیبت اصلی این شرک است. شرک در یک سری از درجاتش به شکلی است که اثر وضعیش حدی است که خدای متعال میفرماید می‌تواند آسمان‌ها و زمین را نابود کند، خدا جلویش را می‌گیرد. مصیبت بزرگی است شرک و انسان و موجودات، انسان‌ها، جنیان و غیرهم گرفتارش هستند. این حیطه گام اول توحید، حیطه ریزش‌هاست، ریزش‌های زیاد. بله وقتی با عینک توحید بین به مسیر بشر نگاه می‌کنیم، ریشه موضوعات، توحید و غیرتوحید است.

کربلا مهمترین الگوی تاریخ برای تقابل بین توحید و شرک است

ممکن است در برخی از وقایع و اتفاقات ما نتوانیم این را خوب تحلیل بکنیم به دلایل مختلف، به دلیل نقص معرفتمان در توحید یا نقص دانش و اطلاعاتمان از آن واقعه مد نظری که در تاریخ بوده، لکن یکی از مهم‌ترین الگوها در تاریخ برای تقابل بین توحید و غیر توحید، ماجرای کربلاست.