شفاعت رسول الله (ص) جهت طی کردن مسیر توحید ضروری است، و ولایت الله برای کسانی که در این مسیر به عروةالوثقی متصل شده اند، عاشقانه است
نیاز به شفاعت رسول الله (ص) جهت نجات از گرفتاری های شرک و سلوک توحیدی
در آیه ۲۵۵ سوره بقره، آیة الکرسی، مطرح است که لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْض تا اینجا توصیف خداست، توصیف خدا ذیل الهیت خدا، خدا اینطور هست، الهیت خدا اینطور هست، اِ؟ خب من میخواهم بیایم در این مسیر، من میخواهم بیایم در مسیر الهیت خدا، من میخواهم بیایم موحد بشوم به توحید خدای متعال، به توحید الهیت. میخواهی بیایی؟ نمیشه، شفیع میخواهی، لذا میفرماید مَن ذَا الَّذِى يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ اینجا این بحث شفاعت رو مثل اون شفاعت در مثلا مسائل منفی و جهنم و نار و گرفتاری و اینها معنا نکنید، شفاعت در سلوک توحید است، شفاعت در نجات از گرفتاریهای شرک است، نجات از جهنم شرک است، از النار شرک، از النارِ، از جهنم الههای غیر از الله. این مطلب مهمه. میگه میشه بیایی ما رو شفاعت کنی؟ چیه، همهاش خودخواهی بابا، چه خبره؟ میشه بیایی ما رو شفاعت کنی، من گرفتار شدم اینجا، این چیزم کم شده، پایم یه ذره زخم شده، الان اینجا یک مَلَکی هست میخواهد با گرزش بزند تو سر من، بیا من رو شفاعت کن این نزنه تو سر من، آقا شفاعت اینجاست، تو باید متوجه باشی که جهنم تو، اون جهنم شرکی است که در اون هستی، النار تو، اون نار شرکی است که در اون هستی، اون جهنم و نار الههای غیر از الله هست که در اون هستی، اینجا شفیع میخواهی، برای سلوک در این راه، برای سلوک و پرداختن به الهیت الله است که شما شفیع نیاز داری و خدای متعال بلافاصله میفرماید مَن ذَا الَّذِى يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ فقط با اذن او شفیع میآید، تو شفیع خواهی داشت.
احاطه به علم خداوند جز به مشیت او امکان پذیر نیست، به همین دلیل خداوند شفیع قرار داده است تا سلوک توحید امکان پذیر باشد
چرا خدای متعال شفیع قرار میده؟ چون این راه باید با این شفاعت پیش بره، وسعت معنای شفاعت رو ببینید و بعد چرا اینطور هست؟ چون يَعْلَمُ مَا بَينَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ خداست که میداند، علم دارد به آنچه که در پیش رو و پشت سر همه اشیای آسمانها و زمین هست و هیچ شیئی و هیچ چیزی از این اشیای آسمانها و زمین به چیزی از علم خدا، به جزئی از علم خدا احاطه ندارند، الا به آن چیزی که مشیت خدا باشه. پس چطوری میخواهند راه توحید رو حرکت کنند؟ بنیان راه توحید رو ببینید، سلوک در راه توحید را ببینید، دو تا چیز میخواهد، دو تا موضوع میخواهد، موضوع اول شفیع، چرا شفیع؟ چون علم نیاز هست و این افراد به این شکل باید سلوک داشته باشند.
کفر به طاغوت و ایمان به الله مساوی است با درخواست عروةالوثقی برای اتصال صحیح به الله
این افرادی که این فضا را میبینند، انسان وقتی این فضا رو در پیش رویش میبیند باید این سلوک را ابتدائاً بخواهد، این خواستن ابتدا باید در قلب و روحش اتفاق بیفته، يَكْفُرْ بِالطَّغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّهِ خدایا من طاغوت را نمیخواهم، من مومن به تو هستم، اگر اینجا اصرار بورزه، این میشه این درخواست، به این درخواست میرسد، خدایا یک راهی قرار بده، یک شیئی قرار بده، یک مسیری قرار بده که من از طاغوت، واقعاً از طاغوت جدا بشوم و واقعاً در سلوک توحید تو قرار بگیرم. این رو میخواهد شاید عنوانش رو نمیدونه. خدای متعال میفرماید در واقع اینطور این رو خواسته، شما با اون بیان خواستی، ولی میفرماید در واقع اینطور خواسته، فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انفِصَامَ لَهَا در واقع این رو خواستی تو، تو خواستی که، طالب شدی که، مسک کنی به الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى یک جوری بیایی در یک فضایی که آن فضا اسمش هستالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى من قرار دادم آن فضا رو، یک جوری به این فضا وصل بشوی، به مسیر و موقعیتالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وصل بشوی که واقعاً از همه چیز، از همه غیر الله جدا بشوی، تو در واقع این رو خواستی، باشه منِ خدا هم سمیع و علیم هستم، من هم میشنوم، تو در واقع این رو خواستی که بیایی درالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى منِ خدا شنوا هستم، علیم هستم ،حرف تو رو میشنوم، درخواست تو رو میشنوم و عالم هستم بهمَا بَينَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُم و این مسیر رو تدبیر میکنم،
ولایت خداوند برای خروج از ظلمات به سوی نور، کشش عاشقانه اوست برای مومنانی که طالبِ عروةالوثقی بودند و درخواستشان مستجاب شده است
حالا چه میکنم؟ تو درخواست مسک به الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى داشتی، من چه میکنم؟ من ولیّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ هستم، من این الَّذِينَ ءَامَنُواْ رو خیلی میخواهم، خیلی قبولشون دارم، خیلی به سمت آنها میل دارم، عاشقانه میخواهمشون، لذا این ولایت من به سمت آنها جریان پیدا میکنه، آنها را نشانه میگیره، این آهنربای، این مغناطیسی ولایت من آنها را نشانه میگیره و آنها گام به گام از ظلمات به سمت نور خارج میشوند، که چه بشه؟ که آنها را بیاورم بالا بالا، در النور و در النور آنها را ببرم به سمت الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى ببرم درون الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى در اتصال محض به الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى و به واسطه الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى در اتصال محض به الهیت الله، این اتصال محض کجاست؟ لَا انفِصَامَ لَهَا در موقعیت الَّذِينَ ءَامَنُواْ ، شما چه کسی هستی؟ همون فردی که مَن يَكْفُرْ بِالطَّغُوتِ وَ يُؤْمِن بِالله چنان ایمانی دارند که این ایمانشان، فریاد است، فریادی پر از درخواست از خدای متعال که ما رو به موقعیتی برسان که اونجا اتصال محض به الهیت توست. خدای متعال این فریاد رو دوست داره، این صدا رو دوست داره، این دعا رو دوست داره و ولیّ این افراد هست، این افرادی که اینطور صدا دارند، این الذین آمنوایی که اینطور درخواست دارند، خدای متعال ولیّ این افراد هست، عاشقانه این افراد رو میخواهد، این الَّذِينَ ءَامَنُواْ که اینطور خدای متعال، عاشقانه آنها را میخواهد، مغناطیس ولایت خدای متعال در ارتفاعات نسبت به آنها فعال میشه، این افراد شروع میکنند به واسطه این درخواست و این ایمان، خدای متعال شروع میکنه و آنها رو پله پله از ظلمات به سمت نور خارج میکنه تا بیایند در النور، بیایند در موقعیت نور، در موقعیت نور قرار بگیرند که تحقق اون، اجابت اون درخواستشون، اون فریادی که داشتند، اون فریادشون به تعبیر خدای متعال چی هست؟ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انفِصَامَ لَهَا اون درخواست و فریادشون به تعبیر خدای متعال این هست تا این درخواست اجابت بشه و محقق بشه، تا اجابت این درخواست محقق بشه.