استفاده از بار معنایی مثبت واژه فرهنگ حتی در زمینه های منفی
چرا به یک واژه ای مانند واژه فرهنگ ابداع شده و اختراع شده و معنای روشنی نداره، ما اون رو داریم توسعه میدیم، اون رو داریم بسیار در جامعه مسلمین و مومنین تکرار میکنیم؟ این واژه به همراه بار معنایی مربوط به خودش، متاسفانه تبدیل به معیار شده، تبدیل به معیار میشه، معیار سنجش انسان ها، انسانهای با فرهنگ، انسان های بی فرهنگ. منطقه فلان در شهر، منطقه بی فرهنگی است، چرا؟ این حرف از کجا آمد؟ فلان منطقه، منطقه با فرهنگی است چرا؟ این کدوم معیار هست که داره این رو تقسیم میکنه؟ معیار ما شده معیار واژه فرهنگ با بار معنایی متضمنی که درش هست. ما با اختراع واژه فرهنگ در کلام ابزاری، یک واژه ای را ساختیم که با هر تعریفی این واژه بار معنایی مثبت دارد، در همه تعریفهایی که برای فرهنگ هست، این واژه بار معنایی مثبت دارد. هیچکس فرهنگ رو بار معنایی منفی تعریف نمی کند و این واژه در کلام ابزاری با بار معنایی که داره، به همه قشر ها، گروهها با اهداف مختلف، این ابزار را در اختیارشان قرار داده که بتوانند مقاصد خودشون رو دنبال کنند، مقاصد خودشون رو ذیل پرچم این واژه قرار بدهند. امروز مثلاً فلان قشر، فلان رسانه بیگانه، اون موضوع بی دینی که در جامعه انجام میشه، مثلاً نگهداری سگ در خانه ها، هیچ وقت نمیتونه از واژه ایمان برای این استفاده کنه، هیچ وقت نمیتونه از واژه طهارت، انسان های مطهر، برای این نوع از رفتار استفاده کنه ولی می توانند از واژه فرهنگ استفاده کنه و استفاده میکنه و میگه اونی که داره در خونه اش سگ نگه میداره با فرهنگ است.