تفاوت بارز امر به ابلیس در سجده به حضرت آدم ع و نهی حضرت آدم ع در نزدیکی به شجره ممنوعه
اهمیت چرایی نزدیک شدن حضرت آدم علیه السلام به شجره
در ماجرای آدم علیه السلام، در اون موضوعی که برای نهی از شجره ممنوعه است، چند تا مطلب باید بررسی بشه و مورد توجه قرار بدهیم، 1- این توجه بشه که بحث به ابلیس، امر هست، امر به ابلیس. در ماجرای آدم علیه السلام نهی هست. این دوتا با هم یه فرق ظریفی دارند. خدای متعال به ابلیس امر کرد به ماجرایی، آدم را نهی کرده از ماجرایی. این دوتا با هم فرق دارند. ابلیس امر خدا رو توجه نکرد و سرپیچی کرد. موضوعی که باید مورد توجه قرار بگیره علت ماجرا هست، چرا؟ ابلیس اَبی کرد. ابلیس استکبار داشت. ابلیس دچار فسق شد. هدف ابلیس انحراف انسان از صراط بود. هدف ابلیس مقابله با خلافت خدا بود. ابلیس این طور بود. آدم علیه السلام به نهی خدای متعال بیتوجهی کرد، باید یک سوال را پاسخ داد، چرا؟ پاسخ این سوال مهمه. چون العیاذبالله ایشون شکم پرست بود؟ خدای متعال گفته بود از بقیه محصولات جنت بخور، از این یک دونه نخور، آدم علیه السلام نتونست جلوی شکمش را بگیره؟، رفت سراغ این ماجرا، چرا؟ چرا آدم به نهی خدای متعال بی توجه شد؟ این چرا مهمه.
مفاد امر خداوند به ابلیس و نهیِ حضرت آدم علیه اسلام
مطلب بعدی که باید بررسی بشه، مفاد اون امر هست، امری که به ابلیس شد و مفاد این نهیی که برای آدم ع بود. مفاد امر به ابلیس، امر همراهی با خلیفه خداست، امر اطاعت از ولی خدا و خلیفه خداست. مفاد نهی آدم علیه السلام چیه؟ در آیه قرآن مطرح هست که، وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَة، این یعنی چی؟ مفاد امر به ابلیس کاملاً روشن هست، به آدم سجده کن. آدم کیه؟ خلیفه خدا، عالم به اسماء الله، عالم به اسماء كُلَّها، عالم به اسماء هؤُلاء، به این آدم که خلیفه من هست، سجده کن، مطیع او باش. این جا این مفاد معلومه، روشنه. اونجا اون مفاد چی هست؟ از این درخت نخور، یعنی چی؟ این درخت چیه؟ چرا نباید از این درخت بخوره؟ این روشن نیست. مقدمهی امر به ملائکه و ابلیس برای سجده به آدم، روشن هست، معارفش روشن هست. خدای متعال بنا داره خلیفه ای قرار بده، او خلیفه رو هم در درجات علم، بسیار بالا میبره، به معارف عمیق دست پیدا می کنه، یعنی تعلیم میشه. خب معلومه باید از این فرد تبعیت داشت، باید از این فرد اطاعت داشت، باید سجده کرد. معارف مربوط به مفاد نهی آدم، روشن نیست. خدای متعال این داستان رو پیش میاد، میفرماید آدم در بهشت ساکن شو، كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما ، از هر چی که، از هر جایی که، از هر شکلی که فکر می کنی استفاده کن، به این درخت نزدیک نشو. این چی هست؟ مقدمه ای برای این چیده نشده بود، چیده شده بود؟ آدم علیه السلام نسبت به این ماجرا گنگ بود؟ آیا اینطور بود؟ آیا اونجا یک درخت سربسته بود؟ هیچ کس نمیدونست این فضا چی هست؟ اگه اینطور بود چرا آدم نپرسید این درخت چیه؟ چرا نباید سراغ این درخت برم؟ ملائکه از خدای متعال می پرسند چرا می خواهی این خلیفه رو قرار بدهی؟ چرا میخواهی او رو خلیفه قرار بدهی؟ خدای متعال پاسخشان رو میده، توجیه می شوند، براشون ماجرا روشن میشه، صحنه برپا میکنه، صحنه تعلیم اسماء رو برپا میکنه، ملائکه روشن می شوند، آگاه می شوند، همراه می شوند. خدای متعال آدم رو در بهشت قرار میده میفرماید به این درخت، به این شجره نزدیک نشو. آیا ماجرا برای آدم ع مبهم هست؟ آیا گنگ هست؟ آیا نمیدونه این ماجرا چیه؟ خب چرا سوال نپرسید؟ کسی که عالم به اسماء كُلَّهاست، عالم به اسماء اون شجره نبود؟ کسی که پیش از ورود به بهشت، عالم به همه ذریهی خودش هست، به همه ابنا بشر، شاهد خلقت همه بشر هست، تو این سطح از علم و بینش پیش میاد، در این صحنه عالِم به این شجره نبود؟ آیا در یک فضای مبهمی بود؟ بله این بخش هم باید روشن بشه، مفاد نهی آدم که اون شجره مربوط هست، باید روشن بشه.