رابطه مفاهیم با علم اسماء و غیب

مفهوم غیبی در مورد مفاهیم با مفهوم مد نظر خداوند منطبق تر است

بله در بحث اسم ما به دنبال ارتباط مفاهیم در محدوده ی آسمانها و زمین با غیب آسمانها و زمین هستیم. یعنی در واقع مفهوم غیبی مفاهیم درون آسمانها و زمین رو میخوایم دنبال کنیم. چرا مفهوم غیبی؟ مفهوم غیبی نزدیک تر یا دقیقتر منطبق هست به مفهومی که مد نظر خداوند هست. شما وقتی در قرآن بحث رو دنبال میکنی میفرمایی خداوند از این موضوع یا از این واژه یا در این مقوله چه مفهومی رو مد نظر داره؟ مد نظر خداوند رو کجا میخوای دنبال کنی؟ به نشانه ها و آثار در آسمانها و زمین. خب این نشانه ها و آثار رو در محسوسات می بینی ، چجوری میخوای به مفهوم پی ببری؟ با اسماء با منطق اسماء.

انسان ها از طریق محسوسات به دنبال مفهوم یابی هستند

ببینید در مفهوم یابی بسیاری از افراد یا اون روش مرسوم انطباق مفهوم با آن چیزی هست که در محسوس دیده میشه. یعنی در واقع انسانها از محسوسات، مفهوم به دست میارند در واقع محسوسات رو مفهوم میکنند یعنی همون محسوس برای اونها تلقی مفهوم میشه. مثلاً شما میفرمایید کتاب. خب کتاب در بین ما انسانها یه شیئی هست که ما میتونیم ببینیمش بر اساس این شیء مفهوم ایجاد میکنیم آیا این درست هست؟ مثال کتابی میزنیم ها. انواع مثالها همه ی اسمهایی که مربوط به مفاهیم مختلف هست این چگونه میتونه درست باشه؟ وقتی ما همین شیئی که داریم می بینیم در بیرون اون شیء رو با منطق اسمائی دنبال کنیم، وجه اسمائی اون شیء رو دنبال کنیم، اون موقع اون مفهوم مد نظر خداوند هست.

ملائکه با توجه به آنچه که می دیدند یا آنچه که میدانستن ماجرای آدم (ع) را تحلیل کردند و تحلیل غیبی نداشتند

ببینید در ماجرای ملائکه در دوران آدم علیه السلام، ملائکه با یک مقوله ای مواجه شدند خلافت آدم علیه السلام. از این مقوله یه مفهومی رو مد نظر داشتند بر اساس آن چیزی که از اون مقوله درک می کردند در محدوده ی آسمانها و زمین. یه پیش بینی کردند یا یک دیده هایی داستند یا یک آثاری تلقی میکردند در آینده، اینکه این فساد هست اینکه این خونریزی هست. مفهومی که میفهمیدند یعنی در واقع فهم شون این بود. آیا این فهم مد نظر خداوند بود؟ این فهم مد نظر خداوند نبود؟ اینها در این ماجرا آن چیز که دیدن رو فهم کردند ولی بر اساس چه منطقی؟ بر اساس ارتباط در همان محدوده نه بر اساس ارتباط با غیب آسمانها و زمین. چرا ملائک اعتراض میکنند آیا اعتراض ملائک بجاست؟ آیا اعتراض ملائک بر مبنای یک فهم صحیح هست؟ شما میفرمایی نه حتماً اعتراض ملائک بر اساس یک فهم صحیح نبوده یعنی چی؟ یعنی از این ماجرا آن چیز که مد نظر خداوند بود رو درک نمیکردند فهم نکردند فهم شون چیز دیگری بود. حل مسئله از کجا انجام شد این ضعف از کجا جبران شد چه چیزی کم بود که ملائکه از یه مقوله ی در محدوده ی آسمانها و زمین فهمی که مد نظر خداوند بود رو نمی فهمیدند؟ شما می فرمایید علمُ الاسماء، علمُ الاسماء کم بود. اینها اون فهم رو نداشتند.

اهمیت یافتن وجه اسمائی اشیاء یا مفاهیم در مفهوم یابی

پس وقتی برای فهم واژه های قرآنی و مفاهیم قرآنی اگر مراجعه به اشیاء بیرون بشه، مراجعه به وقایع بیرون بشه، که ایرادی هم نداره، ولی باید توجه داشت این بخشی از کار هست. این قدم اول کار هست. قدم بعدی کار، یافتن ارتباط اسمائی در اون ماجرا و شیء هست. یعنی در واقع با توجه به علمُ الاسماء به اشیاء و مقولات پرداختن. اگر اینگونه شد شما می تونید از اشیاء و محسوسات بیرون در فهم مفاهیمی قرآن استفاده کنی این انطباق رو پیدا میکنی اگر نه این انطباق وجود نداره مفاهیم در قرآن مفاهیم بر اساس علمُ الاسماء هست وقتی مطرح هست که مفاهیم در قرآن یعنی مفاهیمی در ترازی که مد نظر خداوند هست نه مفاهیمی که برای عرب صدر اسلام هست نه مفاهیم که در حد فهم عرب صدر اسلام، پس این به یه عبارت دیگر یعنی این مفاهیم مفاهیمی در تراز علمُ الاسماء هست گاهی این اشتباه انجام شده و ممکنه ما هم دچار این اشتباه بشیم که وقتی قرآن رو میخوایم فهم کنیم بر اساس آنچه در محدوده ی آسمانها و زمین هست فهم کنی این غلط هست این کامل نیست ما گرفتار آن چیزی میشیم که ملائکه در ابتدای ماجرای انسان در دوران آدم علیه السلام گرفتارش شدند. کج فهمی در ما سرایت میکنه کم فهمی در ما سرایت میکنه برای فهم نیاز به علمُ الاسماء هست، یا شما با علمُ الاسماء آشنا هستید وارد میشید یا باید از درون قرآن اشیاء رو بفهمید موضوعات بیرون رو بفهمید. پس نتیجه اینطور میشه موضوعات، اشیاء و مقولات بیرونی بدون علمُ الاسماء، برای فهم قرآن کارایی ندارند بلکه کج فهمی به دنبال دارند.

علم اسماء مربوط به همه اشیاء محدوده آسمان ها و زمین است و همه اشیاء وجه غیبی دارند.

پس تمام اشیاء دارای اسماء هستند که این اسماء بر اساس علم غیب هست طبق آیات مربوط به آدم علیه السلام عَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا. طبق روایات این کُلَّها به همه ی اشیاء بر میگرده. پس همه ی اشیاء دارای اسمائی هستند که این اسماء بر اساس علم غیبی به غیب متصل هست. یعنی در واقع وجه غیبی مربوط به اشیاء هست یا اتصال اشیاء به غیب آسمانها و زمین هست یا اتصال غیب به اشیاء درون آسمانها و زمین هست اگه از غیب میخوای بیای سراغ اشیاء سراغ این شیء با اسمی میای با یه اسم میای سراغ این شیء از یه طریقی به یه وجهی سراغ یک شیئی درون محدوده ی آسمانها و زمین میای که اون عنوانش هست اسم. با یه اسم میای سراغ این شیء هر آن چیز که از غیب بخواد بیاد سراغ شیئی، بیانی، تبیینی، کلامی، توضیحی، اثری در شیئی در محدوده ی آسمانها و زمین داشته باشه عنوان این کار هست اسم. علم این کار نزد خداوند هست علم غیب آسمانها و زمین هست. قابل تعلیم هست چون به آدم علیه السلام تعلیم شد. آدم علیه السلام چه کسی هست؟ قبل از اینکه این علم به او تعلیم بشه عنوان آدم علیه السلام هست خلیفه ی خدا. پس علم این ماجرا نزد خلیفه ی خداست.

علم اسماء در نزد خلفای خداوندی در بین انسانها هست

علم اسماء نزد خلیفه ی خداست، هر کسی که خلیفه ی خداست. پس خلفای خداوندی در بین انسانها صاحب علم اسماء هستند وقتی با اشیاء مواجه هستند تبیین غیبی آن شیء رو میدانند با تبیین غیبی آن شیء آشنا هستند نه تنها اینکه مطرح کنیم با تبیین مادّی اون شیء آشنا نیستند بالاتر از مادّی نه با تبیین مادّی که آشنا هستند هیچ با تبیین آسمانی هم نه بلکه بالاتر از آسمان آسمانها بلکه بالاتر از آسمانها باتبیین غیبی آن شیء آشنا هستند با خط ارتباط غیب با اون شیء آشنا هستند با مسیری که غیب با اون شیء درون آسمانها و زمین ارتباط میگیره آشنا هستند با نحوه ی ارتباط گیری غیب از غیب با اون شیء درون آسمانها و زمین آشنا هستند با نحوه ی ارتباط گرفتن ارتباط اون شیء با غیب آسمانها و زمین آشنا هستند علم این ماجرا رو دارند خلفای خداوند در میان بشر اینطور هستند عالم برای خلفای خداوند وجه اسمائی داره.

قرآن وجه اسمائی اشیاء عالم است و خلفای خداوند با این وجه آشنا هستند

قرآن چی هست؟ قرآن تبیین وجه اسمائی اشیاء عالم هست اینکه مطرح میشه عالم ظهور قرآن هست برای چه کسی؟ برای خلفای خدا برای عالمان به اسماء خدا نه برای هر کسی این جمله رو ما زیاد شنیدیم که عالم تصویر همین قرآن هست ظهور همین قرآن هست، انطباق بین عالم اشیاء موجود در عالم و قرآن در نزد عالمان به اسماء خداوندی هست نه در نزد هر کسی، اگر انسان بخواد به اشیاء در محدوده ی آسمانها و زمین بپردازه یا باید خودش خلیفه ی خداوند باشه و دارای علمُ الاسماء باشه که بتونه به این اشیاء بپردازه طوری بپردازه که این پرداختن بر اساس منطق غیب باشه یا باید از درون قرآن بپرداز، قرآن چی هست؟ یه نگاه از قرآن مطرح کنیم قرآن انباء اسماء به ما انسانهاست توسط خلیفه خدا که رسول الله صلوات الله علیه هست کسی که عالم به اسماء شد کُلَّها ، انباء کرد به ما، بسیار دقیق تر وسیع تر و عظیم تر از اون انبائی که آدم علیه السلام به ملائکه انجام دادند، محدوده ی اسماء در علم حضرت رسول صلوات الله علیه ارتفاع پیدا کرد محدوده ی علم اسماء در آدم علیه السلام اسماء اشیائی هست که اون اشیاء قابل عرضه به ملائکه هستند، محدوده ی علم اسماء رسول الله صلوات الله علیه اسمُ الله هم اسماء هَؤُلاء هم اسماء اشیاء قابل عرضه به ملائکه و انسانها هم اسماء اشیائی که در محدوده ی آسمانها و زمین قابل عرضه نیست در ماجرای آدم علیه السلام وقتی مطرح هست عَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا کُلَّها در چه محدوده ای؟ محدوده ی آسمانها و زمین محدوده ی اشیائی که قابل عرضه به ملائکه هست همین عنوان رو شما اگر برای رسول الله صلوات الله علیه مطرح کنی بفرمایید عَلَّمَ رسول الله صلوات الله علیه الأَسْمَاء كُلَّهَا کُلَّها محدوده اش کجاست؟ بسیار فراتر از این محدوده ای که مربوط به آدم علیه السلام بود محدوده ی اسماءالحسنی محدوده ی اسماء لِله.

قرآن انباء دهنده علم اسماء و وجه اسمائی اشیاء به بشر است

پس ما در مواجه ی با اشیاء قابل عرضه و حتی اشیاء غیر قابل عرضه برای فهم صحیح از اون اشیاء باید با علم اسماء به سراغ اون اشیاء بریم یا عالم به علم اسماء میشیم با اون اشیاء مواجه میشیم یا انباء میشیم علم اسماء رو، قرآن انباء علم اسماء به بشر هست. این خودش اثبات این هست که قرآن برای این هست که به ما بفهماند که تمام اشیاء و مقولات و موضوعات و مفاهیمی که به شما عرضه میشه همه وجه غیبی دارند شما باید اون وجه غیبی رو بفهمی شما باید وجه اسمائیش رو دنبال کنید قرآن اومده وجه اسمائی رو به ما یاد بده قرآن اومده انباء کنه ما رو از وجه اسمائی اشیاء، شاید در روزگار اخیر مطرح هست خب بشر خودش پیشرفت میکنه خیلی از اشیاء رو کشف میکنه شناخت پیدا میکنه پیش میره خب بله اگر برای شناخت این موضوعات بود فقط مسئله این بود بله شاید قرآن لازم نبود قرآن علم اسماء همه ی اشیاء رو در همه ی زمانها و همه ی مکانها در برداره. در ماجرای آدم علیه السلام خداوند به آدم علیه السلام علم اسماء رو تعلیم داد الأَسْمَاء كُلَّهَا. سپس کل اشیاء به ملائکه عرضه شد کل اشیاء در معرض دید ملائکه قرار گرفت. بعد از اون از ملائکه خواسته شد که أَسْمَاء هَؤُلاء رو بگید هَؤُلاء کی هستند؟ عالی ترین کل اشیاء در محدوده ی آسمانها و زمین. چرا این گفته شد؟ چرا سایر اسماء از ملائکه خواسته نشد؟ خب ملائکه سایر اسماء رو هم نمی دونستند چرا گفته شد قَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء چرا این گفته شد؟ چون ملائکه اعتراض شون اون موردی که مطرح کردند در فهم ناصحیح از ماجرای هَؤُلاء بود چون ماجرایی از هَؤُلاء رو که در محدوده ی آسمانها و زمین اتفاق میافتاد اون ماجرا رو صحیح فهم نمی کردند و صحیح فهم نکرده بودند به خاطر این خداوند وقتی بحث علم اسماء مطرح میشه و اشیاء مختلف در معرض ملائکه قرار میگیره خداوند میفرماید که خب اسماء هَؤُلاء رو بگید همون هَؤُلاء ای شما ماجرایی ازشون میبینید ماجرایی ازشون سراغ دارید که اون ماجرا رو فساد و خونریزی می دونید اون مارجا رو صحیح متوجه نمیشید اسماء هَؤُلاء رو بگید، نمی تونستند بگند از اسماء هَؤُلاء که دارای اون ماجرا بودند اطلاعی نداشتند لذا اسماء به اونها تعلیم داده شد اسماء کی؟ اسماء هَؤُلاء، اسماء هَؤُلاء به اونها انباء داده شد اونها متوجه شدند که این ماجرایی که از هَؤُلاء میدیدند و فهم میکردند فهم شون دقیق نبود. فهم شون مربوط به محدوده ی آسمانها و زمین بود.

قرآن سوق دهنده نگاه ما به نگاهی بر اساس غیب است

با یک نگاه، قرآن اومده نگاه ما رو نگاهی غیبی کنه. نگاهی بر اساس غیب. در واقع بگه آن چیز که شما دارید در محدوده ی شهود می بینید در زمین در آسمان در آسمانها وقتی باهاش مواجه هستید نگاه تون، منظرتون، برداشت تون، فهم تون یک فهمی بر اساس غیب باشه، قرآن کتابیست که به ما انسانها نگاه غیبی بده به کلیه اشیاء در عالم، نه تنها نگاه غیبی بلکه در غیب نگاه اسمائی، بلکه از غیب نگاه اسمائی، با نگاه اسمائی به اشیاء در عالم که از قرآن گرفته میشه میشه بر اساس منطق غیب رفتار کرد در آیات ابتدایی سوره ی بقره یعنی از ابتدای آیه مطرح کنیم مطرح هست که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الم ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ چه کسانی؟ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ یعنی چی؟ ایمان به غیب کسانی که به غیب ایمان می آورند به غیب ایمان می آورند یعنی چی کار میکنند؟ یعنی آقا قبول دارند که یه غیبی هست... خب خیلی ها قبول دارند یه غیبی هست، اصلاً اونی که میاد سراغ قرآن قبول داره یه غیبی هست اگه قبول نداشته باشه یه غیبی هست که سراغ قرآن نمیاد هر مومن به خدایی قبول داره که غیبی هست ایمان به غیب به معنای قبول داشتن غیب نیست این یک، ایمان به غیب حاکی از یک فهم نسبت به غیب هست یک فهم صحیح خب این فهم صحیح رو داشتن چیکار میکنند؟

ایمان به غیب و عمل به آن در کنار یکدیگر اثر دارند

ایمان به تنهایی کافی هست؟ ما از منطق قرآن این رو فهمیدیم از منطق اهل بیت علیهم السلام این رو فهمیدیم که ایمان در کنارش عمل هست عمل مهم هست عمل بر اساس چی؟ عمل بر اساس ایمان، ایمانی که عمل نداشته باشه بدرد نمیخوره عملی هم که ایمان نداشته باشه بدرد نمیخوره، ایمان عمل در خور خودش رو داره، عمل مبتنی بر ایمانی هست که در خور همان عمل هست ایمان به غیب اگر این افراد افراد خوبی باشند باید بر اساس این ایمان به غیب عمل کنند رفتار کنند ازشون رفتار سر میزنه بر اساس ایمان به غیب نه بر اساس باور به غیب اینکه غیبی هست

ایمان به غیب یعنی فهم غیب و تعامل رفتاری با غیب

خب شما چون اصلاً باور داری غیبی هست به خدا ایمان آوردی یا همین که به خداوند ایمان آوردی باور کردی یه غیبی هست برخی رفتارهایی که داری انجام میدی بر اساس این هست که باور داری غیبی هست همین که به رسول الله صلوات الله علیه ایمان میاری همون جا باور میکنی که یه غیبی هست اسم این ایمان به غیب نیست ایمان به غیب یعنی نوعی فهم از غیب و نوعی تعامل با غیب که بر اساس اون شما عمل انجام میدی شما رفتار انجام میدی رفتارهای مبتنی بر ایمان به غیب یعنی شما این افراد رو می بینی رفتاری انجام میدند رفتارشون چی هست؟ مبتنی بر غیب، بله در این آیات ابتدایی سوره ی بقره بحث ایمان به غیب مطرح هست یعنی منطقی غیبی، و بر اساس اون منطق غیب رفتار کردن که احتمالاً اون بحث يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ رفتار بر اساس منطق غیبی هست.