الحدید نصرتی بود از غیب برای اینکه ذوالقرنین (ع) مانعی در برابر یأجوج و مأجوج ایجاد کند
در ماجرای ذوالقرنین راه نفوذ یأجوج و مأجوج بوسیله بهره از جنس هایی متصل به الحدید که نصرتی از غیب بود مسدود شد
از جمله جاهایی که بحث الحدید استفاده شد ماجرای ذوالقرنین بود برای مواجهه با یأجوج و مأجوج.بخاطر استفاده از الحدید در ماجرای یأجوج و مأجوج، ماجرای یأجوج و مأجوج یک ماجرای غیبی است. یه ماجرای معمولی نیست. یه نصرت به غیب انجام شده.تنها راه نفوذ یأجوج و مأجوج مسدود شد بوسیله بهره از الحدید. دیگه راهی ندارن. بوسیله جنسهایی که، موضوعاتی که از الحدید گرفته شدند. وابسته به الحدید هستند زُبَرَ الْحَديد . اینجا خود الحدید نیست ها. اینجا اشیائی است شیئی است که از الحدید گرفته شده. زُبَرَ الْحَديد یعنی زُبَرَ مِن الْحَديد. زبری از جنس الحدید. شیئی از جنس الحدید، گرفته شده از الحدید.
یأجوج و مأجوج پشت مانعی که ذوالقرنین (ع) ایجاد کرده است تا زمان وعده ربّ و دکّا شدن آن مانع باقی مانده اند
از این شئ از زُبَرَ الْحَديد[الکهف18: ] ، ذوالقرنین استفاده کرد و راه رو بست. یأجوج و مأجوج آنطرف ماندند. یعنی از نگاه یأجوج و مأجوج، یأجوج و مأجوج نمی توانند أَن يَظْهَرُوه ، برن پشت این مانعی که ذوالقرنین ایجاد کرده. چرا پشت؟ از دید یأجوج و مأجوج اون قوم و انسانها موندند پشت این مانع. آیه 97 در سوره کهف از نگاه یأجوج و مأجوج هست. یأجوج و مأجوج نمیتونن بیان پشتش. پشتش چرا باید بیان؟ چون اون قوم و انسانها پشت این مانع هستند. نمی تونن دیگه از این مانع عبور کنن و این تنها راه بوده. بقیه محیط صدف هست و از این محیط نمی تونن خارج بشن. کل صدف، جنس صدف مانع عبور یأجوج و مأجوج است. بَينَ الصَّدَفَين مسیری بوده که یأجوج و مأجوج عبور می کردن و این مسیر با جنسی از الحدید مسدود شد توسط ذوالقرنین. این نصرتی است بالغیب. این ماجرا می مونه تا زمان وعده رب و وعده رب جَعَلَهُ دَكاَّءَ .