آیه 171 سوره نساء، داشتن ولد را برای اله واحد نفی می کند، و در عین حال هر آنچه در آسمان و زمین است را، فقط برای او می داند

در بحث ولد برای خدای متعال خب چند آیه در این زمینه داریم از جمله آیاتش، آیه ۱۷۱ سوره نساء است می‌فرماید إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ الله اله واحد است، یک اله بیشتر نیست و آن الله است، یعنی چی؟ یعنی مع الله اله دیگری اتخاذ نکنید، سُبْحَانَهُ خدا رو از اله‌های دیگر تنزیه کنید و تسبیح کنید خدا رو، أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ خدا را تسبیح کنید و تنزیه کنید از اله‌های دیگر و از اینکه برای او ولدی باشد، برای خدا ولدی نیست،لَهُ وَلَدٌ غلط است، این را نفی کنید از او، این را تنزیه کنید از او، لَهُ وَلَدٌ غلط است، چی درست است؟ لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْض این درست است، عجب، شما می‌فرمایید چه ارتباطی اینجا هست؟ خدا ولد ندارد، آنچه در آسمانها و زمین است را دارد، ولد برای خدا نیست، آنچه در آسمانها و زمین است برای خداست، این ارتباطش چی هست؟ آیا بین این دو جمله ارتباط است؟ چه معنایی از ولد باید داشته باشیم که این دو جمله سلبی و ایجابی کنار همدیگر آمدنشان حکیمانه باشد و دارای معنا باشه؟ چه درکی ما باید از مَا فىِ السَّمَاوَاتِ داشته باشید و چه معنایی باید از ولد داشته باشیم که وقتی گفته میشه لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْض ما این نتیجه رو بگیریم پس لَهُ وَلَدٌ نمی‌تواند باشد. این رو باید نتیجه بگیریم. نفی لَهُ وَلَدٌ بین دو گزاره مثبت هست، اولین گزاره مثبت چی هست؟ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ او اله واحد است، یک اله بیشتر نیست و اوست و خداست. دومین گزاره مثبت چی هست؟ لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْض هر آنچه در آسمانها هست و هر آنچه در زمین است برای اوست، برای خداست، برای الله است. این وسط چه رفتاری هست؟ حالا شما باید چه کنید؟سُبْحَنَهُ تسبیح کن خدا رو، تنزیه کن خدا رو،أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ از این که برای او ولدی باشد. با دو گزارهإِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ و گزاره لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْض تنزیه کن خدای متعال را از اینکه برای او ولدی باشد. این جملهلَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْض باید ما را به یک معرفتی نسبت به الله برساند، یک معرفت توحیدی. یک موقع شما می‌گویید آقا همه این مِلک و املاک برای فلانی است، این یک اطلاع معمولی است، آیا این شما را نسبت به فلانی به یک معرفتی می‌رساند؟ بعضی افراد از چنین جملاتی یک معرفتی می‌گیرند، گفته میشه آقا همه مثلاً این ملک و املاک برای فلانی است، خب این را فهمیدیم، در ادامه می‌گوید فلانی چه آدمی است که توانسته این همه ملک و املاک داشته باشه، چطور اینها را دارد؟! به علمش پی می‌بری، آیا اینطور است؟ آیا به قدرتش پی می‌بری؟ آیا به حکمتش پی می‌بری؟ آیا به قدرت‌های دیگر در کنار او پی می‌بری؟ وقتی گفته شدلَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْض لَهُ مقدم شده، نگفته مَا فىِ السَّمَاوَاتِ لَهُ، وقتی این ترکیب جار و مجرور لَهُ مقدم شد یعنی یک تاکیدی روی آن است. تازه اگر برخی‌ها ممکنه اینجا قائل باشند اینجا حصر هست. اگر حصر باشه یعنی فقط برای اوست آنچه در آسمانها و زمین است. پس شما نمی‌توانید چیزی قائل بشوید، شیء دیگری قائل بشوید که ممکنه بتواند بخشی از آنچه در آسمانها و زمین است برای او باشد، برای آن شیء باشد. اگر ولد باشد یک بخشی از مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْض لِولدٍ، میشه برای اون ولد. اگر اله دیگری باشد بخشی از آنچه در آسمانها و زمین هست برای آن اله آخر می‌شود، برای آن اله دیگر می‌شود. هر آنچه در آسمانها و زمین هست، هر آنچه در آسمانهاست و هر آنچه در زمین است، فقط برای خداست، فقط تحت ملکیت خداست. هیچ کسی نسبت به آنچه در آسمانها و زمین هست، اختیاردار نیست، مالک نیست. اگر یک کسی آمد، به عنوان مثال عرض می‌کنیم، اگر یک کسی آمد به شما گفت آقا فلانی مالک ملک همه این شهر است، شما یک نتیجه میگیری پس کس دیگری اینجا مالک نیست، فلانی از الان، از گذشته تا آینده‌های دور، الی الابد مالک این ملک است، شما می‌گویی فلانی، پس کس دیگری اینجا وجود ندارد برای اینکه مالک باشد و وجود نخواهد داشت و کسی وجود ندارد که از فلانی ارث ببرد، کسی در تراز او وجود ندارد، کسی وجود ندارد و نخواهد داشت که از فلانی ارث ببرد و مالک بشود. بله جملهلَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْض چندین بار در قرآن آمده، در آن معرفت وجود دارد.