قیامت روز حسرت در برابر الکتاب و کارگزارن الکتاب
طوری زندگی کنیم که روز قیامت حسرت کارگزار نبودن الکتاب را نداشته باشیم
یکی از اسامی قیامت، دوران حسرت هست. زمانی که ما حسرت می خوریم، چه موضوعاتی کنارمون بود و استفاده نکردیم، چه عمرها به بطالت گذروندیم، چه وقت ها صرف موضوعات هیچ، کردیم و چه توجهاتی که نکردیم. زندگی ما باید این می بود، حسرت می خوریم که چرا این نشد. زندگی ما باید چه می بود؟ الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى أَنزَلَ عَلىَ عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَ لَمْ يجْعَل لَّهُ عِوَجَا، قَيِّمًا این باید زندگی ما بود. به قیامت می رسیم میگیم این جوری نبود. ما به الکتاب توجه نداشتیم. ما زندگی مون این نبود. اصلاً برمدار این شکل نگرفته بود. اون موقع نگاه می کنی میگی من تو دنیا چی کارکردم؟! این میشه حسرت. نگاه میکنیم میبینی شما رسیدی به قیامت، الان به فضای الکتاب آشنا شدی به خاطر افرادی که در قیامت، در جایگاه های بهره های عالی از الکتاب مستقر هستند، آنها را می بینی میگی خب این ها که اینجا رشد نکردند، اینها تو دنیا رشد کردند، کجا بوده این فضا دست پیدا کردند؟! میخوای بگی خدایا این نبود ها، این فضا تو دنیا نبود، خدای متعال میفرماید من الکتاب را نازل کردم علی عبدم، علی عبد خودم، نازل کرده بیاید دم دست تون. افرادی که این را دیدند، توجه کردند، وارد شدند، رها نکردند، این فضا در کل زندگی بر اونها حاکم بود. الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى أَنزَلَ عَلىَ عَبْدِهِ الْكِتَابَ ، این رو رها نکردند. در کل زندگی بر اونها حاکم بود. الکتاب را دیدند و چشیدند و رها نکردند و زندگی شون رو قرار دادند به سوی الکتاب. تمام زندگی شون رفت برای الکتاب. برای آن کتابی که خدای متعال به رسول الله ص نازل کرد. الکتاب رو برای خودشون نخواستند، خودشون رو برای الکتاب خواستند. قرآن رو برای خودشون نخواستند، خودشون رو برای قرآن خواستند. این مهمه. ما گاهی اوقات میاییم به قرآن می پردازیم، قرآن رو برای خودمون میخوایم، که خب قران رو استفاده کنیم، بیاریم زندگی مون بهتر بشه، موضوعات مون، یه ذره کارهامون. قرآن رو برای خودمون میخوایم، یه راهی داریم، میگیم حالا از قران در این راهمون چه استفاده ای می تونیم ببریم. نه، خودشون رو برای کتاب الله خواستند. خودشون رو برای کتاب الله قرار دادند. ایمان آوردند، ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمْ ، بر ایمانشون محکم موندند، مردانه پای ایمان ایستادند و خدای متعال هدایتها رو از کتاب بر اونها اضافه کرد. نگفتند خب خدا رو شکر هدایت گرفتیم، بر اساس هدایت زندگی کنیم، بریم بر اساس هدایت زندگی کنیم، این حرف خیلی حرف متعالی است، بر اساس هدایت های گرفته از کتاب بریم زندگی کنیم، نه، نریم. هدایت گرفتند، قَامُواْ ، قیام کردند. این قیام به این معنا که، ما میخواهیم برای کتاب، باشیم. خدای متعال آنها را به سمت الکهف کشوند، وارد شدند الکهف تا رشد کنند. رشد کنند که چی بشه؟ ببینید این مطلب اصلا برامون مهم هست؟ خدایا، ما بعضی آدمها اینجوری فکر می کنیم، خدایا ما به قرآن می پردازیم، خوب هم پرداختیم، الحمدالله ازش هم استفاده کردیم، دستورالعمل های خوبی در زندگی به دست آوردیم. از اون موقعی که من به قران پرداختم، اصلاً کاسبیم بهتر شده، خدایا شکرت، احترامم در مردم بیشتر شده، یه سری اخلاقیات یادگرفتم، احترامم بیشتر شده. عرضمون این نیست که اینها نیست، اینها نباید باشه. اینها سرریز شما باید باشه، نه اون چیزی که درون ظرف تون هست. سر ریز ظرف وجود من و شما باید دیگران رو مدهوش کنه. آنچیزی که درون ظرف مون هست یه چیزی دیگری هست، زندگی برای الکتاب، زندگی در خدمت الکتاب، زندگی به خاطر نظام کتاب خدا، زندگی به سوی کارگزاری نظام کتاب خدا، اینها باید در وجود ما باشند. ممکنه دوستی، رفیقی شما رو ببینه بگه از اون موقعی که جلسه قران رفتید، یا این سری از جلسات قرآن شما برگزار شد، تغییر کردی، آدم خوبی شدی، نمازت بهتر شده، اخلاقت بهتر شده، اینها باید بشه ها. اینها نمای وجود شماست. شما دیگه تغییر کردی. شما در وجود خودت نگاه می کنی میگی من تغییر کردم، من می خواهم کارگزار نظام کتاب خدا باشم. من دیگه نمی خوام برای خودم زندگی کنم. زندگی برای خودم، برام بی معنی شده. اینو یاد بگیر که بهتر زندگی کنی، این حرف برام بی معنی شده. من می خواهم کارگزار نظام کتاب خدا باشم، کارگزاری از این کارگزاران.
کهف گام مهمّ برای رسیدن به کارگزاری الکتاب
یک گام تا این کارگزاری فاصله هست، یک گام مهم، یک فضای مهم، یک کلاس مهم، یک جایگاه مهم، یک تلمّذ در یک کلاس مهم و اون کلاس الکهف است. کلاس الکهف رو وارد می شوم که بعد از اون، اگر خدای متعال توفیق داد، کارگزار الرقیم باشم. لذا باید مراقب باشیم، ماها باید مراقب باشیم. عمرمون میگذره و در انتهای عمر در حسرت میگذرونیم. میگیم خدایا کتاب را نازل کرده بودی بر رسول الله ص و اون کتاب به ما رسیده بود. افراد چند پله حسرت میخورند، از این کتاب استفاده نکردیم در زندگی، از این کتاب کم استفاده کردیم در زندگی، آنهایی که زیاد استفاده کردند، خدایا از این کتاب خیلی استفاده کردیم در زندگیمون، هدایت های زیادی از این کتاب دریافت کردیم، مثلا آمدند در موقعیت زِدْنَاهُمْ هُدًى ، افرادی که در این موقعیت هم بمانند در قیامت حسرت می خورند. چرا این جا موندیم؟ دوستان مسیر پیش رو را ببینیم، مسیر پیش رو باید بزرگ دید. یکی از ضعف هایی که گاهی در تبیین راه خدا وجود دارد، کوچک نشان دادن راه خداست، یک جوری توصیف می کنیم که طرف مقابل در همان لحظه فکر میکنه دیگه الان یا خیلی خوبه یا دیگه تقریبا آخرای خط هست. راه خدا خیلی طول و دراز است، موقعیت خودمون رو پیدا کنیم. این طریق، طریق طولانی هست. شما در همین بحث اصحابکهف ببینید، جای ما کجاست؟ الان شما کجا هستید؟ من کجا هستم.