آیات مربوط به نفسُ الله در قرآن کریم

تحذیر خداوند از نفسُ الله

در بحث نفس ذیل بحث أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ در آیه ۶۱ سوره آل عمران، یک بحثی داریم با عنوان نفس الله، خدای متعال در چند جای قرآن این بحث نفس را به خودش اختصاص میده، این عنوان مهم است، این عنوان رو باید بهش توجه کنیم، نفس الله، نفس الله چی هست؟ در کجا هست؟ در چند آیه قرآن، در آیه ۲۸ سوره آل عمران خدای متعال می‌فرماید که وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ خدای متعال شما رو تحذیر میکنه از نفس خودش، دوباره در همین سوره آل عمران در آیه ۳۰ می‌فرماید که همین جمله وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ خدای متعال شما رو تحذیر میکنه از نفسش،

عدم احاطه علم حضرت عیسی (ع) و علم انبیاء (علیهم السلام) به نفس الله

یا در آیه ۱۱۶ مائده مطرح است که در این آیه خدای متعال مورد خطاب رو عیسی ع داره، احتمالا هم بحثش در قیامت است، نقل قول از قیامت است که وَ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَاعِيسىَ ابْنَ مَرْيَمَ ءَ أَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونىِ وَ أُمِّىَ إِلَهَينِ مِن دُونِ الله آیا تو گفتی به مردم که من رو و مادرم رو دو اله بگیرید مادون خدا؟ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لىِ أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لىِ بِحَقٍ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فىِ نَفْسىِ وَ لَا أَعْلَمُ مَا فىِ نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوب نه من چنین حرفی نزدم، سُبْحَانَكَ من چنین حرفی نزدم. اگر من این حرف رو گفته بودم، اینطور بود که قطعاً تو می‌دانستی آنچه که در نفس من هست و من نمی‌دانم آنچه که در نفس توست،

کتابتِ رحمة بر نفسُ الله

یا در آیه ۱۲ سوره انعام می‌فرماید که قُل لِّمَن مَّا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض بگو برای چه کسی است آنچه در آسمانها و زمین است؟ قُل جواب بده، بهشون بگو ِلله برای خداست، كَتَبَ رَبُّكُم عَلىَ‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَة او کتابت کرده است بر نفس خودش الرَّحْمَة را، لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلىَ‏ يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُون ، یا در آیه ۵۴ سوره انعام می‌فرماید که وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِايَاتِنَا و آن هنگامی که الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِايَاتِنَا می آیند، می آیند سراغ تو، آن زمانی که کسانی که ایمان می‌آوردند، ایمان آورندگان هستند به آیات ما، اون موقعی که می‌آیند پیش تو، توی رسول، توی رسول خدا بهشون بگو قُل بهشون بگو سَلَامٌ عَلَيْكُمْ نه آنهایی که می‌آیند پیش تو به تو سلام می‌کنند جواب سلام‌شون رو بده، واجب هست که جواب سلام‌شون را بدهی، نه این آدم‌های اینجوری وقتی می‌آیند سراغت، تو بهشون بگو سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ، این جمله من رو بهشون برسون، این رو بهشون بگو سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ، خدا به رسول الله گفته یک آدم‌هایی وقتی می‌آیند سراغ تو بهشون بگو سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ، بهشون سلام برسون، بهشون بگو سَلَامٌ عَلَيْكُمْ . سَلَامٌ عَلَيْكُمْ یک دعا است، درسته؟ یعنی سلام الله علیکم، شما وقتی دعا می‌کنید، مستجاب کننده کی هست؟ خداست، حالا خود خدایی که مستجاب کننده هست گفته برو اونجا اینها آمدند سراغ تو، براشون این دعا رو بکن، مگه میشه پس مستجاب کننده استجابت نکنه؟ این دعای مستجاب است، دعایی است، رفتاری است، از رسول الله صلوات الله علیه نسبت به مومنین که قطعاً مستجاب است. در ادامه می‌فرماید که كَتَبَ رَبُّكُم عَلىَ‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَة بهشون دوتا مطلب بگو، یعنی احتمالاً ما باید تا انتهای بحث كَتَبَ رَبُّكُم عَلىَ‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَة رو مقول قول همون قُل بدانیم، بهشون بگو که قُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلىَ‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةأَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوءَ ا بجِهَلَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيم اینجا هم یک بحث از نفس خداست، یک موضوعی در مورد نفس خدا مطرح است.

موسی (ع)، لِنفسِ الله است

یک آیه دیگر که بحث نفس الله مطرح است آیه ۴۱ سوره طه است، خدای متعال به موسی علیه السلام می‌فرماید وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسى‏ من تو رو صناعت کردم، اختیار کردم صنع تو را برای نفس خودم، تو رو ساختم برای نفس خودم. این جالبه ما یک بحث داریم در قرآن به اسم نفس الله، نفس خدا، خدای متعال اختصاصاً نفس رو به خودش نسبت داده، ترکیبش میشه ترکیب اضافه، میگه نفس من، نفس خدا، میگه موسی ع تو رو ساختم برای نفس خودم، می‌تونست بگه اصْطَنَعْتُكَ لی من تو رو ساختم برای خودم،

هر چیزی لِله است ولی لزوماً لِنفس الله نیست

خیلی موضوعات ِلله است، ولی هر موضوعی لِنفس الله نیست، آسمانها و زمین ِلله است ولی لِنفس الله نیست، اینها فرق دارند. اشیای مختلفی ِلله هستند ولی لِنفس الله نیستند. اشیای مختلفی ساخته می‌شوند، پرورانده می‌شوند، رشد می‌کنند که ِلله باشند ولی لزوما جهت‌شون لِنفس الله نیست. می‌فرماید لَهُ ما فِي السَّماواتِ‏ وَ الْأَرْض‏ آنچه در آسمانها و زمین هست ِلله هست، این هست ولی لِنفس الله نیست. این افتخار موسی علیه السلام هست که می‌فرماید من، من خودم تو رو صنع کردم ِلنفسی، این خیلی مهم هست. این جمله را اگر ما بخواهیم از حالت متکلم وحدت خارج کنیم، بصورت غایب مطرح کنیم باید بگوییم که الله موسی را صنع کرد لِنفس الله، نباید بگوییم موسی را صنع کرد ِلله، این نیست، موسی ع را صنع کرد ِلنفس الله، چی هست نفس الله؟

خداوندِ علّام الغیوب در یوم یجمعُ اللهُ الرُّسُل از رسولان الهی گزارش می خواهد

عیسی علیه السلام در موقعیت قیامت، قیامت خودش، موقعی که رسولان رو خدای متعال جمع کرده و یک مسئله بسیار مهم رو مطرح میکنه که این خیلی جای بحث داره ما ذا أُجِبْتُمْ‏ این جمله یک دنیا درش معرفت و حرف هست، وقتی رسولان رو جمع کرد، خب مسئله خیلی مهم هست دیگه، قیامت شده، تعداد زیادی از رسولان آمدند دنیا، رفتند، در دنیا مسیر خدا را دنبال کردند، خودشون شخصی رشد کردند، برای قوم رفتارهای مختلف انجام دادند، این همه رسالتها در دنیا انجام دادند، حالا خدای متعال آنها را جمع کرده چه حرفی باید با اینها بزنه؟ یک جمله است، یک جمله است، ما ذا أُجِبْتُمْ‏ ، شما چندین نفر نماینده فرستادی، رفتند در سرزمین‌های مختلف، کارهای مختلفی انجام دادند، بعد از مدت‌ها برگشتند، آمدند، اینها را همه رو جمع کردی در یک سالن کنفرانس، حالا میخواهی باهاشون حرف بزنی، میخواهی گزارش بگیری؟ میخواهی در مورد خودشون حرف بزنی؟ میخواهی بهشون بگی خسته نباشید؟ خدای متعال یک جمله مطرح میکنهما ذا أُجِبْتُمْ‏ این جمله چی هست؟ معنایش چی هست؟ رسولان در پاسخ یک جمله مطرح می‌کنند، قَالُواْ رسولان می‌گویند کهلَا عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوب مگه خدای متعال سوال غیبی پرسیده؟ مگه خدای متعال چه سوالی پرسیده که رسولان باید اینگونه پاسخ بدهند؟ آیا رسولان ع اینطور پاسخ میدادند کافی نبود؟ مثلاً می‌گفتند قَالُواْ لَا عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ علیم، یا لَا عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عالم الغیب، إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوب یعنی شما بخواهید خدای متعال رو، علم خدای متعال رو در بحث غیب، در عالی‌ترین وجه مطرح کنید و بسیار به علم خدای متعال در غیب فضل بدهی باید اینطوری صحبت کنی إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوب .

رابطه الهیت و نفسُ الله در پرسش و پاسخ خداوند و حضرت عیسی (ع) در یوم یجمعُ الله الرُّسُل چیست؟

بله در این شرایط، خدای متعال موضوع عیسی علیه السلام را مطرح می‌کنه و می‌فرماید که ما از عیسی ع آنجا، در قیامت می‌پرسیم، در اون دوره‌ای که رسولان را جمع کردیم، می‌پرسیم که ای عیسی آیا تو گفتی که تو، توی عیسی و مادر تو را اله‌هایی بگیرند، دو اله بگیرند مِن دون الله؟ عیسی علیه السلام پاسخ میدهقَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لىِ أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لىِ بِحَقّ ‏ این مطلب این که من اله باشم اصلا موضوع به حقی نیست که من گفته باشم، من اگر حرفی زدم بر مدار حق حرف زدم، این اصلاً موضوع به حقی نیست که من گفته باشم. اگر هم گفته باشم که تو میدانی، این جمله عیسی علیه السلام درسته، اگر گفته باشم تو میدانی؟ پس برای چی دیگه می‌پرسی؟ تو که عالم هستی و اگر من گفته بودم، تو آن را خبر داشتی، عیسی ع اینگونه استدلال می‌آورد، استدلال می‌آورد که اگر من گفته بودم که تو علم داشتی بهش، چرا که تو عالم به آنچه که در نفس من هستی و من عالم به آنچه که در نفس تو هست نیستم، این حرفها چی هست؟ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوب ، اینجا چه صحنه‌ای است؟ چرا عیسی علیه السلام باید مطرح کنه که من عالم به آنچه که در نفس تو هست نیستم؟ چه ربطی داره؟ چه ربطی به بحث داشت؟ خدای متعال به عیسی ع می‌فرماید آیا تو رفتی این حرفها رو زدی؟ عیسی ع گفته بوده نه من نزدم، آنها خودشان زدند، آیا تو زدی؟ پاسخ داده میگه قالَ لا انهم مثلاً یقولُ من عندهم، آنها از نزد خودشان آن حرف را زدند، انهم قالو من عندهم، آنها از نزد خودشان این حرف را زدند، تمام، این نوع پاسخ چی هست؟قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لىِ نسزد برای من که حرفی بزنم که به حق نیست، تازه اگر هم گفته بودم تو علم داشتی چرا؟ چون تو به نفس من علم داری من به نفس تو علم ندارم. چرا اینجا خدای متعال باید از عیسی علیه السلام این سوال رو بپرسه؟ و چرا عیسی علیه السلام اینگونه پاسخ میده؟ این حرفها چی هست؟ چرا پاسخ عیسی علیه السلام این نیست که نه من بهشون نگفتم؟ چرا عیسی علیه السلام فقط پاسخ خودش رو میده، پاسخ مادرش رو نمیده؟ خدای متعال ازش می‌پرسه آیا تو اینو گفتی که من و مادرت الهین بگیرید؟ عیسی علیه السلام اینگونه پاسخ میده و میگه که نه من این حرف رو، حرفی که به حق نیست رو نزدم، و در نهایت میرسه به اینجا که لا أَعْلَمُ ما في‏ نَفْسِكَ‏ آنچه که در نفس تو هست رو من نمیدونم،إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوب تو عمیق‌ترین علم رو به غیبها داری، به تمام لایه‌های غیب علم داری و علم عمیقی هم داری. بله عیسی ع می‌فرماید لا أَعْلَمُ ما في‏ نَفْسِكَ‏ من علم ندارم به آن چیزی که در نفس توست. این جمله رو چرا اینجا می‌فرماید؟ چرا عیسی علیه السلام می‌فرماید من عالم نیستم به آنچه که در نفس توست؟ سر بحث کجاست؟ آنجاست که تو رو اله گرفتند، توی عیسی و مادر تو رو اله گرفتند، عیسی ع میخواهد تبرئه کند که من چنین راهی را برای آنها نگذاشتم و چنین حرفی را به آنها نزدم، چرا؟ چون اصلاً من حرف ناحقی نمیزنم، این اصلا حق من نیست، اگر گفته بودم تو میدونستی، چرا این حق من نیست و اگر گفته بودم تو میدونستی؟ چون تو میدانی آنچه که در نفس من هست، این نفس اصلاً موقعیت اله بودن نداره، نفس عیسی، نفس عیسایی که تو می‌شناسی‌اش اصلاً جایگاه اله نداره و تو جایگاه اله داری به خاطر آنچه که در نفس توست، و من هیچی از اون اصلاً نمیدانم، تو جایگاه اله داری به خاطر ما في‏ نَفْسِك . تو اله آسمانها و زمین هستی، تو اله هستی به خاطرما في‏ نَفْسِك ، آنچه که در نفس توست. این جمله لا أَعْلَمُ ما في‏ نَفْسِكَ‏ رو باید بررسی کنیم چرا اینجا گفته شده؟ عیسی علیه السلام میفرماید تعلم ما فی نفسی، تو میدانی چه چیزی در نفس من هست و من نمیدانم چه چیزی در نفس توست. از این لا أَعْلَمُ ما في‏ نَفْسِكَ‏ ما چند تا مطلب می‌توانیم برداشت کنیم، یکی این که من نمیدونم چه چیزی در نفس توست، یعنی اینکه چرا این سوال و جواب را از من پرسیدی؟ منظورت چی هست؟ یکی دیگر اینکه در پاسخ به اون بحث اله بودن، تو میدانی چه چیزی در نفس من هست و به خاطر اون میدانی من اصلاً صلاحیت این را ندارم که خودم رو به عنوان اله معرفی کنم و من نمی‌دانم چه چیزی در نفس تو هست، یک چیزی در نفس تو هست که من نمی‌دانم و تو به واسطه اون اله هستی و به خاطر آنچه که در نفس توست اله هستی.