با حذف تکبّر اولین اثر مواجهه با آیات قرآن، خشوع خواهد بود

خشوع، اولین اثر از آیات قرآن است

نزول قرآن، مواجه شدن با آیات قرآن باید در ما اثر بگذارد. وقتی با قرآن مواجه می‌شوی اولین اثری که باید بگیری، خشوع است، یکی از اولین اثرها خشوع است. باید یک جوری اثر بگیری که تمام پستی بلندیهای وجود شما، تمام آنچه که در وجود ما یک شاخی شده، پودر بشه، همه بشکنند، نه تنها بشکنند بلکه پودر بشوند. مواجهه با قرآن، همین که مواجه شدی، باید تبدیل بشوی به یک سرزمین هموار، سرزمینی که هیچی ازش بیرون نزده، هموار هموار، آماده کِشت، سرزمین صافِ هموارِ آماده کشت. اینقدر شیب و پستی و بلندی در وجود ما هست که نور قرآن کجا بتابه؟! تابید، چی دربیاید؟!

عدم اثر گیری از آیات قرآن به دلیل کِبر

از جمله مصادیق این پستی بلندیها در وجود ما، کبر است، اینکه خودت رو حساب می‌کنی، اینکه برای خودت جایگاه قائل هستی، برای آنچه که در وجودت هست، جایگاهی قائل هستی، برای علم نداشته‌ات جایگاه قائل هستی، برای تقوای نداشته‌ات جایگاه قائل هستی، برای ایمان نداشته‌ات جایگاهی قائل هستی. اینکه در وجودت یک مَنَمی هست، یک منی هست. مواجهه با قرآن، اولین اثرش باید صاف کردن وجود، باشد، سرزمین وجود شما باید صاف و هموار بشه. برخی‌ها با منم منم، مسیر را می‌روند، با اتکا به خود، یا اتصال و اتکا به چیزی، شیئی غیر الله، مسیر خدایی را حرکت می‌کنند، ولو شاید به درجات اولیه‌ای از ایمان برسند، در معرض خطر هستند، در معرض کفر هستند، در معرض سقوط هستند، در معرض خروج از نور به سمت ظلمات هستند، این خطر براشون هست.

خروج از ظلمات به سمت نور باید همراه با صفت درونی خشوع باشد، در غیر این صورت همچون ابلیس در معرض سقوط خواهی بود

آنچه که انسان رو محکم نگه میداره در همه مسیر، آنچه که پایه هست، آن چیزی که خیلی مهمه، یک صفت درونی خیلی مهم است، نه تنها موضوع خیلی مهم، ها، ولی یک موضوع بسیار مهم هست، اون چی هست؟ خشوع، خاشع بودن. چرا؟ چون شما با خاشع بودن هست که به ولایت متصل می‌شوی. کسانی که از ظلمات به سمت نور خارج می‌شوند، کسانی که ایمان آورده‌اند و از ظلمات به سمت نور خارج می‌شوند، یکی از صفات مهم که در آنها باید وجود داشته باشه، خشوع است. اونی که از ظلمات به سمت نور خارج میشه، مقداری، ولیکن خاشع نیست و درجات خشوعش اضافه نمیشه و متناسب نمیشه، در معرض سقوط است. از مصادیقش چه کسی هست؟ ابلیس، پله پله بالا رفت ولی در معرض سقوط بود، موقعیتش که پیش آمد، صحنه‌اش که پیش آمد، سقوط کرد، شد جزء يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلىَ الظُّلُمَات اینطور شد. چرا؟ چون به ولایت وصل نشده بود. چرا به ولایت وصل نشده بود؟ چون زمینه‌اش در وجودش نبود، زمینه‌اش رو ایجاد نکرده بود، چون وجود او خاشع نشده بود، چون کبر در وجود او بود، چون منم در وجود او بود. آنجایی که کبر هست، ولایت نیست. آنجایی که استکبار هست، ولایت نیست. آنجایی که استکبار هست، آنجایی که خشوع نیست، بهره از ولایت نیست، یعنی چی نیست؟ یعنی مسیری که شما از ولایت بهره ببری براتون محقق نمیشه، از مهم‌ترین مسیرهای بهره‌ از ولایت، اصلی‌ترین عنوان بهره‌ از ولایت، چی هست؟ اقامه نماز، آنجایی که خشوع نیست، بهره‌ از مسیر ولایت نیست، ابزار بهره‌ از ولایت محقق نمیشه.