ضرورت کشف روشی برای ایجاد ارتباط بین معناشناسیِ لغت نامه ها و معناشناسی در بستر صرف و نحو

در معناشناسی واژگان قرآن باید چه بکنیم؟ از اون سه روش معناشناسی، ما باید ببینیم که چه استفاده‌ای می‌توانیم بکنیم؟ 1- روش معناشناسی بر اساس اشتقاق و یافتن حروف اصلی و معانی حروف اصلی و ارتباط دادن به واژه‌هایی که بر اساس حروف اصلی، دارند ایجاد می‌شوند، یعنی صرف و اشتقاق، این یک روش هست. روش دیگر یافتن روابط مفهومی و معنایی که در ساختار کلام قرآن بین مفاهیم ایجاد شده و میشه، این را توسعه بدهیم و بحث کنیم، در واقع گراف این روابط رو کشف بکنیم و بر اساس گراف این روابط، در دل این گراف روابط، روش‌های مختلف را به کار بگیریم که روابط مفاهیم را بفهمیم. در گام اول، اینجا روابط مفاهیم به دست می‌آید، این هم یک بحثه. یک بحث دیگر هم استفاده از لغت‌نامه‌ها و تطبیق به جهان واقع است که این تطبیق به جهان واقع هم عمدتاً در بستر لغت‌نامه‌ها ما باید بهش توجه بکنیم. باید ببینیم که چگونه می‌توانیم این روش سوم رو با روش دوم ترکیب بکنیم؟ چگونه می‌توانیم روابطی که بین چند مفهوم در لغتنامه مطرح شده رو به روابطی که بین همون چند مفهوم یا اون مفهوم محوری که مد نظرمون هست، در ساختار کلام قرآن وجود داره و از اونجا استنباط میشه، این دو نوع از رابطه که کشف میشه رو چگونه در کنار هم ببینیم؟ روابط در لغت‌نامه‌ها را چگونه به روابطی که از مثلاً علم نحو به دست می‌آید تطبیق بدهیم؟ خود لغت‌نامه‌ها به دو شکل کار کردند، یه موقعی که روابط مفاهیم را مشخص کردند، یعنی اون مولفه و اون واژه‌ای که به دنبال معناش بودند، براش دو مولفه معنایی تعریف کردند، در واقع به شکلی روابط مفاهیم رو با هم مشخص کردند. یه موقعی هم سوق دادند به سمت مصداق، یعنی معنای مصداقی براش تعریف کردند. از این دو شکل از معانی که در لغت‌نامه‌ها وجود داره، ما به چه شکل باید در معانی و روابط مفاهیمی که در قرآن می‌تونیم کشف بکنیم، استفاده بکنیم؟ ما تا الان دوتا گراف روابط مفاهیم داریم، یکی گراف روابط مفاهیم که از لغت‌نامه‌ها به دست می‌آید، در واقع به معنای همه ریشه کلمات رو ما می‌تونیم درقالب یک گراف، چیدمان کنیم که یال‌ها و روابط این ریشه کلمات به هم مشخص هستند، بر اساس لغت‌نامه‌ها و یک بار دیگه هم می‌تونیم این کار را بکنیم بر اساس ساختار کلامی که در قرآن است، بر اساس نحو. کدام یک از ضوابط نحوی باید بیاید این گراف رو برای ما بسازه؟ و اگر این گراف رو ساختیم چگونه باید ارتباطش رو با این گراف معنایی که در لغت‌نامه‌ها هست به دست بیاوریم؟ یه موقعی باید فرض رو بگذاریم بر درستی روابطی که در لغت‌نامه‌ها مطرح هست ببینیم آیا در گرافی که از ساختار کلام قرآن به دست می‌آوریم، می‌تونیم چنین رابطه‌ای رو بین این مولفه‌ها، بین اون دو مولفه‌ای که در لغت‌نامه به هم ارتباط داده شدند، پیدا بکنیم؟ با چه روشی می‌تونیم اون رابطه رو پیدا بکنیم؟ این کار ممکنه بر اساس مثلاً برخی از روابط متعارف نحوی باشد، مثلاً مبتدا به خطر بودن، ممکنه بر اساس روابط مثلاً بدل بودن، به دست بیاید، یا ممکنه یه ذره جلوتر بر اساس جانشینی به دست بیاید، بر اساس همنشینی به دست بیاید و یا ممکنه بر اساس روش‌هایی به دست بیاید که ما نمی‌شناسیم و برویم و این رو کشف کنیم و بگیم چنین روشی وجود دارد، مثلاً در لغت‌نامه بین رَحِمَ و رَئَفَ ارتباط قائل شده آیا می‌تونیم در قرآن ارتباطی بین رَحِمَ و رَئَفَ در ساختار کلام قرآن پیدا کنیم؟ ممکنه شما بگید بر اساس روابط اولیه نحوی، چنین ارتباطی وجود ندارد، میگیم خب برویم ببینیم آیا بر اساس رابطه جانشینی وجود داره؟ آیا بر اساس رابطه هم نشینی وجود داره؟ آیا بر اساس روابط چند لایه نحوی، رابطه غیر مستقیم نحوی، چنین رابطه‌ای وجود داره؟ برویم اینها را ببینیم و بررسی کنیم، ممکنه اینها بشه یک شیوه، ما را به استخراج یک سری شیوه‌ها در معناشناسی از ساختار کلام برسونه.