تنظیم نفس در برابر مشیت خداوند، عدم غرور نسبت به خدای کریم و اظهار همیشگی فقر در برابر خداوند
السابقون برای نصرت امام (ع) در تلاش هستند نه سبقت گرفتن از یکدیگر
السابقون ، اگه می گفت المتسابقون یعنی بر وزن تفاعل این رو میگفت، یعنی اینها داشتن نسبت به هم سبقت می گرفتن. السابقون نسبت به هم نیست. السابقون یعنی سبقت الی خیر. اصلا اینها نگاهشون به خیره. سبقت دارن میگیرن به خیر. اینکه نسبت به هم سبقت میگیرن اصلا مطرح نیست. اینکه من نگاه کنم بگم فلانی جلو هست، داره جلو می افته من بدوم عقب نیفتم یه وقت. اصلا این فضاها مطرح نیست. اینها توش رذیله مطرح هست. اینها توش غل و غش هست. یک سطح رفتار اینطوری می تونه باشه غلطه. یکی هم همینطوری چند مرحله بره جلوتر می تونه بحث نجات مطرح باشه. من میدوم که نجات پیدا کنم، خودم. من میدوم که نجات پیدا کنم، خودم، اینجا هم منیت مطرح هست. البته از اینجا دیگه سطح رفتار مثبت میشه. توش منفی مطرح نیست. توش رذیله مطرح نیست. ولی سطح رفتار در اوج نیست. آدمها اینجا، یعنی اونهایی که در ارتفاعات هستن، انصار خدا اینجا دارن می دوند که امام ع رو نصرت کنن.
تمام تلاش اصحاب امام حسین (ع) در کربلا، نصرت ایشان بود
ببینید در میدان کربلا در صحنه کربلا یاران امام ع اومدن تو میدون، نگاهشون چی بود؟ نگاهشون نجات خودشون نبود. نگاهشون این نبود که اگه نیان از اون یکی عقب می افتن. نگاهشون لوجه الله بود. امام ع مهم بود. اینها اصلا در امام ع حل میشدن. به خاطر اینه ما در سلام زیارت عاشورا می خونیم، ارواح التی حلت بفنائک. اینها روحشون در روح امام ع حل میشد، گم شده. اینها رو دیگه نمی بینی.
مشیت اصحاب الحسین (ع) در راستای مشیت خداوند و امام حسین (ع)
این ماجرا برای ظهور امام ع هم هست. یاران ظهور امام ع هم همینطور هستن. یعنی باید اینطور باشن. یاران امام حسین ع اومدن تو میدون، امام ع رو نصرت کنن، چی شد آخرش؟ نصرت کردن. نتیجه چی شد؟ امام ع شهید شد. نصرت کردند امام ع شهید شد. ببینید فهم این مهمه. نصرت کردند امام ع رو ولی با چه فضایی، وَ مَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ الله . خواست خدا مشیت خدا این بود که امام ع شهید بشه، مشیت امام ع هم بر این قرار گرفت، مشیت یاران امام ع هم بر این قرار گرفت. اینها چیزی بجز مشیت خدا نخواستن.
نصرت امام (ع) برای ظهور حتی با علم به شهادت ایشان پس از ظهور، از مصادیق اصلی پذیرش مشیت خداوند است
شما میآی در میدان نصرت امام زمان ص، شما میای نصرت امام زمان ص، یاران امام زمان ص بزرگمردان نصرت کننده می آیند در میدان نصرت امام ع. ظهور امام ع رو برپا می کنن. حکومت امام ع تشکیل میشه. دقت می کنید، امام ع شهید میشه. خیلی عجیبه. در مدت کوتاهی امام ع شهید میشه. این خیلی عجیبه. یاران امام ع نصرت کنندگان امام ع همه در این مشیت هستن که پیش میریم امام ع هم شهید میشه. شما توی اون صحنه های سخت داری پیش میری، در صحنه های آخر الزمان پیش رفتی، امام ع قیام کرده و حکومت تشکیل شده، دولت امام ع تشکیل شده، امام ع شهید میشه. یاران امام ع از قبل هم این رو میدونن. مشیتشون با این تنظیمه. اینطوری تو میدون هستن. شما این مسیر رو پیش میرید برای نصرت امام ع، می دانید که امام ع شهید میشن، الان شما چی به ذهنتون میرسه؟ یک لحظه فکر می کنی می گی خوب اشکال نداره امام ع شهید شد بالاخره بهشت امام ع هست. ایراد داره. شما برای بهشت رفتی، گیر افتادی. میگی خوب حالا امام ع شهید شد دوباره رجعتها انجام میشه دوباره حکومت ادامه پیدا می کنه، دوباره هر چی؛ بالاخره فضا خوبه. آقا دنبال چی می دوی؟
صفت بارز ابرار، بریدن از طبقات مختلف دنیا و ارتفاع گرفتن است
ما خیلی کار داره که از صفات ابرار اثر بگیریم و شبیه به صفات ابرار رفتارکنیم. یعنی واقعا خشک خشک باشیم. واقعا پاک پاک باشیم. بریده باشیم از طبقات مختلف از دنیا، همینطور برو بالا. اون بالاترها یه چیزی می گذارن جلوت میگی آقا من از این هم بریدم. از این هم بریدم. از این هم بریدم. ابرار اینطور هستن. لذا بخاطر این می فرماد، كِتابَ الْأَبْرارِ لَفي عِلِّيِّينَ . اصلا برو اون بالای بالای بالا. اصلا هر چه پایینتر رو میگی، میگه من این پایین تر رو بریدم نمی بینم اینها رو. من اینجا ها رو نمی بینم.
خودمان را با مشیت خداوند و امام (ع) تنظیم کنیم
ما باید بعضی از نقاط مهم بعضی از نقاط آینده یا بعضی از صحنه هایی که در آینده پیش میاد یا در گذشته پیش اومده رو بگذاریم پیش رومون خودمون رو با اون صحنه تنظیم کنیم. درون خودمون رو، نیات خودمون رو با اون صحنه تنظیم کنیم. مثلا شهادت امام حسین ع. خوب من از دو ماه پیش امام حسین ع همراه شدم بسوی کربلا و امام حسین ع به من گفت که در صحنه کربلا من شهید می شم. من باید خودم رو تنظیم کنم. من چجوری اینجا خودم رو تنظیم کنم؟ من باید تنظیم شده اون صحنه باشم. اون یه شاخصه. اون رو نگاه کنم میتونم خودم رو تنظیم کنم.
وظیفه اصحاب امام، نصرت امام (ع) است حتی با علم بر مشیت خداوند نسبت به شهادت ایشان
بعضی ها خودشون رو نتونستن تنظیم کنن. تا روز عاشورا با امام ع مونده یعنی شب عاشورا هم موند. روز عاشورا شمشیر رو گذاشت کنار گفت آقا چه باشم چه نباشم شما کشته میشید. خوب پس چرا من باشم. من می خواستم شما کشته نشی. اومده بودم شما رو نصرت کنم کشته نشی. الان چه باشم چه نباشم شما کشته میشی.رفت، رها کرد و رفت. این درونش تنظیم نبوده. این آیا برای نصرت نیومده بود؟ اومده بود. حتی ممکن بود تا اون لحظه هایی که بود قبل از اون کشته بشه، به هر دلیلی ممکن بود کشته بشه. بالاخره صحنه جنگ تا ایامی بود که اونجاجنگ برپا شده بود. جنگ شروع شده بود. ممکن بود کشته هم بشه حالا تا اون موقع کشته نشده بود. پس برای نصرت اومده بود، از زندگیش زده بود از همه چیز زده بود اومده بود اونجا که امام ع رو نصرت کنه. مشکلش کجا بود؟ درونش تنظیم نبود. درونش لوجه الله نبود. و ما تشاؤون اِلّا ان یشاء الله نبود. تو اون صحنه شکست خورد.
تنظیم درون با مشیت، به سبب حبّ خداوند و به تبع حبّ اهل بیت (ع)
بله ما برخی از صحنه ها رو بگذاریم برای اینکه خودمون رو، درونمون رو به نسبت اون صحنه تنظیم کنیم. آقا من اومدم شما رو نصرت کنم. همه رفتن. چه اثری داره در من؟ همه اومدن چه اثری داره در من؟ امام ع اجازه داد که ملائک و جنیان بیان نصرت، چه اثری داره در من؟ گفتن که نیان برای نصرت، چه اثری داره در من؟ شب نشستیم گفتن که فردا همه مون شهید میشیم، چه اثری داره؟ فردا صبح شد حالا شب این رو گفت، گفتیم حالا شاید نشیم بعد فردا صبح شد دیدیم نه مثل اینکه جدیه. واقعا داریم شهید میشیم. امام ع داره صحنه چینی می کنه برای شهادت. میگه فلانی تو اینجوری برو تو میدون، تو اونجوری برو تو میدون، این چه اثری داره در من؟ بله تنظیم درون مهم هست. ما به این مطلب نیاز داریم و شاید یکی از مقدمات این تنظیم درون حب خدا باشه به تبع حب اهل بیت ع. حب امام ع. یعنی آدم واقعا به شدت حب داشته باشه. امام ع محبوبش باشه. آقا ما ممکنه حرف بزنیم از نصرت ولی خودمون محبوب خودمون هستیم. امام ع محبوب ما باشه و محبوب دوم هم نداشته باشیم. نه نفسمون محبوبمون باشه نه دیگران، نه شیء دیگری. قدم گذاشتن در راه ابرار اینه. در روایت هست که به حب امیر المؤمنین ع ابرار شناحته میشن. یعرف الابرار، یعنی ابرار به حب امیر المؤمنین به حب اهل بیت ع شناخته میشن. یعنی علامت ابرار حب اهل بیت ع. البته نه حب سطحی شما حب رو دست کم نگیر. یه حبی که شما می فرمایید امیر المؤمنین ع محبوب من هست.
اگر نفس و نیت تنظیم نباشد، حتّی اگر دارای قوا باشید همچون بلعم باعورا سقوط خواهید کرد
بله در بحث نصرت خداوندی یعنی در بحث انصار الله شدن ما باید حواسمون به نفسمون باشه. وقتی نفس تنظیم نباشه گاهی این مسیر خطرناک هست. آقا من دارای قوا شدم، یه مثلا قوایی دارم یه توانی پیدا کردم که میتونم خدا رو نصرت کنم. اگه نیت تنظیم نباشه میشی بلعم باعورا. بلعم باعورا یکی از مصادیق کسی است دارای توانمندی است و نفسش تنظیم نبود، شد بلعم باعورا. نفس باید تنظیم باشه.
تنظیم نفس معیار اصلی در برنامه ریزی برای نصرت خدا
ما باید برای این موضوعات برنامه بگذاریم. الان وقتی گفته میشه که بیایید برنامه بگذارید در راه خدا برای همراهی با برنامه های خدا، خوب اولین برنامه ای که می گذاریم چی باشه؟ تنظیم نفس. عنوانش میشه تنظیم نفس، تنظیم درون. بعد موضوعات مختلف رو تو زندگیمون پیدا کنیم که کدوم موضوعات هست که باعث تنظیم نبودن درون ما با مسیر خداوندی، با برنامه های خداوندی، اونها رو اصلاح کنیم. من وقتی نگاه می کنم می بینم که قریب به اتفاق برنامه های زندگیم برای نفسه. خودم محبوب خودم هستم، یه سری موضوعات پیرامونیم محبوب من هست و تلاش و سعی و کوشش و برنامه ها در راستای همان هست. باید یه کمی نگران باشم که حالا این منی، اینگونه منی در خواست کنه که خدایا من می خوام تو رو نصرت کنم. من می خوام بیام در میدان نصرت تو. می تونم دعا کنم به عنوان آمال و آرزو. ولی نباید یه جوری حرف بزنم که خود این بشه یه حجاب برای من. هر چیزی که، هر کلامی که هر رفتاری که گاهی داشتیم و از ما سر زد بلافاصله باید این رو با معیار تنظیم نفس بسنجیم اگر اینطور نیست بگذاریمش کنار.
اصلاح نیات و تنظیم نفس سپس اصلاح اعمال، دو مرحله مهم در کنار یکدیگر هستند
سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّة ، سبقت بگیرید. سبقت بگیرید باشه من باید از آقای فلانی جلو بیفتم، آقا این الان نفسه. من باید از فلانی جلو بیفتم یعنی چی. ما باید حداقل دو مرحله اصلاح داشته باشیم. اصلاح نیات. اصلاح نیات بعد اصلاح اعمال و برنامه ها. اول نیتهامون رو تنظیم کنیم. تنظیم میل کنیم. تنظیم قلب کنیم. تنظیم مشیت کنیم، دوباره تنظیم برنامه کنیم. تنظیم اعمال کنیم. شما ممکنه یه برنامه منفی داشته باشی، خوب اون برای نفس هست. ممکنه برنامه منفی رو حذف کنی بیای یه برنامه مثبت بگذاری. چه بسا این برنامه مثبت شما هم برای نفس باشه. طرف میاد مثلا یه مسجد برپا می کنه چه بسا برای نفس باشه، مثال عرض می کنیم. ببینید سوره ماعون می فرماید طرف میاد نماز برپا می کنه ولی تنظیم نیست. یه مرحله قبلش تنظیم نیست. درونش تنظیم نیست.چون تنظیم نیست میشه ویل للمصلین. ویل برای این مصلین هست. مصلی بودن یه برنامه مثبته. اهل صلات بودن یه برنامه مثبته. گیر این آدم کجاست؟ درونش تنظیم نیست. قلبش، مشیتش تنظیم نیست. پس تنظیم درون، تنظیم قلب، تنظیم مشیت خیلی الویت داره.
ضرورت تنظیم مکرر نفس برای اصلاح بیشتر نیات
این رو تنظیم کنیم باید برنامه های مثبتمون رو بر اساس این تنظیم شده، اصلاح شده نیاتمون بچینیم. همیشه در گیر این مطلب هستیم. آقا من الان یه بار چند سال پیش تنظیم کردم، نه بابا دوباره درگیر هستی. شما همیشه درگیر این تنظیمی، همیشه باید مراقبت کنی.همیشه باید مراقب باشی. من ماشینم رو پنج سال پیش یه بار بردم تنظیم موتور، خوب پنج سال پیش بردی پنج سال داری ازش استفاده میکنی یه بار دیگه باید ببری. دوباره باید ببری. بخصوص اگر جدیتت برای حرکت بیشتر میشه، میخوای مسیر طولانی تری رو بری، سریع تر می خوای بری، اتفاقا تنظیم کردن رو باید جدی تر بگیری. این چک کردن ها رو باید جدی تر بگیری. آقا من که در میدان مثبتی هستم. من که به اعمال مثبتی می پردازم، شب و روزم داره به قرآن و معارف و دین میگذره. سعی می کنم همیشه برنامه دینی داشته باشم. اتفاقا شما بیشتر نیاز داری به تنظیم نفس. شیطان میاد با اینها چجوری رفتار میکنه؟ اینها رو به انحراف میکشه. به چه شکلی؟ بالله. خیلی عجیب هست. اینها رو بالله به انحراف میکشونه. آقا ما که در مسیر برنامه های خدایی هستیم. اتفاقا شما بیشتر نیاز داری که درونت تنظیم بشه.
علم انسان به فرستاده های نفس از ماتقدّم و ما تأخّر در آینده
در سوره انفطار خداوند می فرماید که، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذَا السَّمَاءُ انفَطَرَتْ ، کجا رو داره صحبت میکنه؟ در مسائلی بسوی آینده. وَ إِذَا الْكَوَاكِبُ انتَثرَتْ.وَ إِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ. وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثرِتْ. عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَت . خوب اینجا که خداوند ما رو نمیگه که. اون آدم بدها رو میگه. نه همه رو داره میگه. همه رو داره میگه. آقا من، شما، عالم، فاضل، دانشمند، متقی، غیر متقی. همه. عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَت . این فضا رو دیدی. پس مخاطب کیه الان؟ مخاطب همه هستیم. آقا اصلا مخاطب یه جوری من باید نگاه کنم انگار مخاطب فقط من هستم. فقط منم. ما عموما معکوس نگاه می کنیم، میگیم مخاطب اصلا من که نیستم حالا بقیه خودشون ببینن کی اند. نه اینجا مخاطب اصلا انگار فقط من هستم. بله خداوند داره با همه صحبت می کنه
توجه به عدم لحظه ای غرور به کریم بودن خداوند
بله حالا اینجا صدا میزنه يَأَيهُّا الْانسَان. همه رو، شما رو هم میگه. شمایی که در فضای مثبت هستی، شمایی که در فضای معارف هستی، در فضای قرآن هستی، در فضای دینیات هستی، شمایی که در فضای منفیات هستی، شمایی که درفضای دنیا هستی، همه شماها. يَأَيهُّا الْانسَان مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيم . چی شد همچون مغرورانه راه میری؟ مغروری، یه چیزی باعث شده غرور بگیری. مَا غَرَّكَ. مَا غَرَّكَ رو شما بگذار چی؟ یعنی چه چیزی باعث شده شما غرور بگیری؟ این چه چیزی می تونه هر چیزی باشه. شما میگی دنیای من، مال من، اموال من، بچه هام، فلان ...اینجوری بگن، شما ممکنه بگی که خوب من که دیگه شب و روز قرآن می خونم، نماز می خونم، معرفت دارم، مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيم . اینجا داره در واقع این رو می فرماد که، هیچ چیزی نباید باعث بشه شما نسبت به رب کریم در فضای رب کریم در حریم رب کریم یک لحظه با غرور یعنی اینجوری شونه هات رو بدی بالا محکم راه بری. بگی من، من بالاخره من فرق دارم. آره این خطرناک هست. این رو آدم باید حواسش باشه. در فضای پیش رو آنچیز که مهم هست کریم بودن رب هست. لحظه ای انسان نباید از کریم بودن رب احساس استغنا کنه، احساس بی نیازی کنه. لحظه ای نباید به آنچه که داره دلخوش باشه و مغرور. لحظه ای نباید انسان اتکا کنه به آنچه که داره. این آنچه که داره می تونه هم منفی باشه هم مثبت.
موسی (ع) الگویی برای اظهار فقر در برابر خداوند
برخی ها در طول تاریخ به آنچه که از دنیا داشتن اتکا می کردن. قارون به ثروتش اتکا میکرد. فرعون به ثروت و خدم و حشم و سپاه و مکنتی که داشت اتکا میکرد. اینها منفی ها بودن مثبتها هم ممکن بود برخی ها به یه چیزهایی اتکا کنن. رفتار رو باید از موسی ع یاد گرفت. موسی ع وقتی مینشینه میگه خدایا من نسبت هر چیزی از جانب تو فقیر هستم. من فقیر هستم نسبت به هر چیزی از جانب تو. نمی فرماد خدایا بالاخره ما یه چیزی داریم، ما یه چیزی هستیم. بالاخره دم دستگاهی داریم. بالاخره یه معارفی داریم یک توانی داریم. نه من نسبت به هر چیزی از جانب تو فقیر هستم. حالا این در موسی ع هست که از اولوالعزم من الرسل هست و بسیار هم بالا هست. خداوند به ما توفیق داده با معرفت فراتر از موسی ع مواجه هستیم.
امیرالمؤمنین (ع) و اهل بیت (ع) الگویی شایسته در اظهار فقر نسبت به خداوند
امت پیشیان، امم پیشین مثلا با موسی ع مواجه بودن. موسی ع الگوشون بود که موسی ع بسیار رشد یافته. ولی ما یه چیز دیگه هم دیدیم. ما دیدیم که امیر المؤمنین ع که مراد مرادان موسی ع هست، او هم وقتی میشینه میگه خدایا من به تو محتاج هستم. امام سجاد ع که مراد مرادان انبیاء و رسل ع هست میگه خدایا من به اندازه طرفة العینی به خودم واگذار نکن. به خودم یعنی چی؟ به هر آنچیزی که دارم، هر آنچیزی که مثبته،هر چی هست از دنیا از آخرت از معرفت از هر چیزی و هر آنچیز که دارم، من رو به اندازه طرفة العینی به خودم نسپار.
پرداختن به ادعیه برای تنظیم نفس
این رو عرض می کنیم به خاطر تنظیم درون. اون تنظیم درون نیاز هست. ما خیلی نیاز داریم به این تنظیم درونها. چرا اینقدر از اهل بیت ع دعا نقل شده برای ما، بنشین دعا بخون چرا؟ همین تنظیم درون هست.
غرور نسبت به هر عمل مثبتی که داریم حجاب است نسبت به خداوند کریم
بله در سوره انفطار وقتی می فرماد که این صحنه های پیش رو هست چه چیزی تو رو مغرور کرده؟ هر چیزی باعث مغرور شدن بشه شما سقوط می کنی. هر چیزی باعث بشه که شما به اون اتکا کنی شما سقوط میکنی. در ادامه میرسه به اونجا که می فرماد إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِى نَعِيمٍ . ابرار در نعیم هستن. خوب این عجیب هست. یعنی کیا؟ یعنی کسانی که هیچ چیزی، هیچ چیزی نه فقط دنیا، هیچ چیزی ما سوی الله، اونها رو مغرور نکرد. به هیچ چیزی تکیه نکردن. آقا ما سی سال خداوند توفیق داده هر شب نماز شب می خونیم. مثلا شما به یک سنی از عمر مبارکتون می رسید، میگی خدایا من یه شصت سالی هست که پایبند به نماز شب هستم، اگه من رو نخوای لحاظ کنی می خوای کی رو لحاظ کنی. لحظه ای این به ذهن شما خطور کنه، شما میرید ذیل آیه ای که يَأَيهُّا الْانسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيم . چی تو رو مغرور کرد؟ ما نیاز داریم یه مدتی این مسئله رو برای خودمون پررنگ کنیم. یعنی شروع کنیم خودمون رو چک کردن. حداقل فعلا خودمون خودمون رو چک کنیم. لحظه به لحظه رفتارهامون، نوع رفتارهامون رو از اون درونمون چک کنیم که الان آیا من لوجه الله هستم یا نه؟ آیا من وَ مَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ الله هستم یا نه؟