امام حسین (ع) در کربلا گام اول توحید را محقق کرده و برای مبارزه با شرک قیام کرده اند

به تمام جَهات ماجرای عاشورا از منظر توحید نگاه کنیم

گام اول توحید در عاشورا. بیاییم به ماجرای امام حسین علیه السلام با منظر توحید نگاه کنیم، از منظر گام‌های مختلف توحید، درجات مختلف توحید به ماجرای امام حسین علیه السلام نگاه کنیم و سعی کنیم از این جهات ورود کنیم به این ماجرا و بهره ببریم از این ماجرا، معارف توحید رو در ماجرای امام حسین ببینیم، رفتارهایی مبتنی بر توحید رو در ماجرای امام حسین ببینیم. کل ماجرا رو از نقطه آغاز تا روز عاشورا و بعد از عاشورا تا امروز از منظر توحید نگاه کنیم، جایگاه ماجرا رو در توحید ببینیم، نظامات حاکم بر این ماجرا رو بر اساس نظام توحید بفهمیم، رابطه یاران با وجود مبارک امام حسین علیه السلام رو بر مدار توحید بفهمیم، رابطه وجود مبارک امام حسین علیه السلام رو با خدای متعال در مدار توحید ببینیم و بفهمیم.

جنگ روز عاشورا، جنگ توحید و شرک است

بله از این منظر نگاه کنیم، آیا ماجرای امام حسین علیه السلام توحیدی است؟ دعوا در روز عاشورا بر سر چیست؟ آیا کسانی که مقابل امام حسین علیه السلام هستند موحد هستند و کسانی که در سپاه امام هستند موحد هستند و دعوا بین کسانی است که موحد هستند و مومنان به خدا هستند و دور از شرک هستند، آیا اینطور است؟ وقتی از این منظر به ماجرای امام حسین علیه السلام نگاه کنیم، جنگ و دعوای روز عاشورا جنگ و دعوای توحید و شرک است و آنان که مقابل امام هستند، مشرکان هستند و آنانی که همراه امام هستند موحدان.

توحیدی که تنها به گفتار و زبان باشد به شرک منتهی می شود

توحید فقط یک گفتار نیست، توحید فقط یک لقلقه زبان نیست، آنگونه که امام علیه السلام گفت دین شما لقلقه زبان شماست، الناس عبید الدنیا و الدین لعقه علی السنتهم، دین یک لقلقه زبان شده برای آنها در حالی که آنها بنده دنیا هستند، به شدت هم بنده دنیا هستند. این ناسی که مقابل امام هستند شاید به زبان، کلام توحید دارند ولی این زبان، این کلام توحید فقط یک لقلقه زبان است، آنها در واقع مشرک هستند.

عاشورائیان گام اول توحید را گذرانده و احدی را برای خداوند کفو قرار نداده بودند

اگر کسی گام اول توحید رو در عمل می‌داشت، گام اول توحید رو به واقع می‌داشت، یعنی وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَد مقابل امام نمی‌ایستاد، مقابل امام نبود بلکه همراه امام بود. هر کسی که مقابل امام بود، احدی را کفو خدا قرار داده بود در موضوعی، در یک امری. مسیر امام یک مسیر توحید خالص بود، حتی آنانی که همراه امام بودند و مدتی همراه امام حرکت کردند و حتی به روز عاشورا رسیدند، ذره‌ای در وجودشون ناخالصی بود، ذره‌ای در وجودشون کفوی برای خدا بود، ذره‌ای در وجودشون عِدلی برای خدا بود، ذره‌ای در وجودشون اینگونه بودند که مثل آیه اول سوره انعام الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُون ، برای موضوعی جایگاهی قائل بودند، برای موضوع غیر خدایی جایگاهی قائل بودند، ارزش قائل بودند، حتی این افراد در روز عاشورا از امام جدا شدند، نتوانستند همراه امام بمانند و نباید می‌ماندند و نمی‌شد که بمانند.

راه کربلا راه توحید، راه تسبیح و حمد است

این راه، راه توحید محض است، راه دین خالص است، راه همه چیز برای خداست، راهی است که در آن راه کفوی برای خدا وجود ندارد، شریکی برای خدا وجود ندارد، وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِ‏ برای خدا وجود ندارد، راهی است که در آن راه لَهُ الْمُلْكِ، ملک برای خداست. راهی است که در آن راه باید همه آلودگی‌های غیر خدایی زدوده بشود. راهی است که در آن راه باید ساحت مسیر خدا از هرچه غیر خدا است زدوده بشود، تسبیح باید در اوج باشد. راهی است که در آن راه دیدن نظام خدا و جهاتی که در این نظام به سوی خدا است، مهم است، راه حمد خداست. چرا آن فرد مقابل امام است؟ اگر به زندگی‌اش نگاه کنی، شاید بارها و بارها سوره توحید رو قرائت کرده و خوانده ولی هیچ وقت عامل نبوده. از این منظر، در او ضعف‌های زیاد است. در وجود او تحقق این آیهوَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَد رو نمی‌بینی.

تنها آن کس که نفسش در لقاءالله وطن یافته است به کربلا و ماجرای عاشورا ملحق خواهد شد

کنار امام حسین هستی فقط خدا مطرح است، کنار یزید هستی خیلی چیزهای دیگر هم مطرح است، نفس خودت هم مطرح است، دنیا هم مطرح است. کنار امام حسین هستی و باشی و با او همراه بشوی، در آن محضر، مُلک برای خداست، تو چیزی نیستی، ارزش تو به این است که شیئی نباشی در محضر خدا. کنار امام حسین علیه السلام، راه، راه به سوی خداست، راه عبور از دنیا، راه عبد دنیا نبودن، راه عبد نفس نبودن. باید خواهان این باشی. نفس تو نباید در دنیا باشد، باید مشتاق این باشی که نفس تو به سوی خدا وطن گرفته باشد، آنجا ساکن باشد. این مرکب وجود تو جهت گرفته باشد به سوی لقاء الله، چیز دیگری برایش مهم نیست، منصب دنیا برایش مهم نیست، جایگاه‌ها در دنیا برایش مهم نیست، مال دنیا برایش مهم نیست. مرکب نفسش را جهت داده به سوی لقاء خدا. امام حسین صلوات الله علیه در ایام ذی الحجه که از مکه می‌خواستند حرکت بکنند، جملات این چنین دارند که « مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا » اگر کسی اینجوری هست با ما راه بیفتد، و الا نمی‌تواند تا آخر خط بیاید. کسی می‌تواند با ما بیاید که اینجوری باشد، حاضر باشد در راه ما آن هسته خونی که در قلبش هست رو فدا کند و نفسش در لقاء الله ساکن شده، مرکب وجودش جهت دارد به سوی لقاء الله نه چیز دیگری، اگر اینطور هست پس با ما راهی بشود. این یعنی چی؟ یعنی همه وجود شما در دنیا، همه زندگی شما در دنیا، همه "مَا فی السماوات و ما فی الارض" در دنیا، برای شما، پر است از خدا، همه " فی السماوات و فی الارض" برای شما، پر است از خدا نه چیز دیگری. هیچ چیزی مانع نمی‌شود بین شما و خدا، شما برای هیچ چیزی جایگاه قائل نیستی الا به الله. به محض اینکه شما برای چیزی جایگاهی قائل باشی، بدون الله، شما می‌شوی جزءالَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبهِمْ يَعْدِلُون ، کجا قرار می‌گیری؟ فی الظلمات، نمی‌توانی همراه بشوی.

زندگی انسان باید در جهت حرکت توحیدی امام حسین (ع) که در راستای تحقق گام اول توحید است، تنظیم شود

حرکت امام حسین علیه السلام یک حرکت توحیدی محض است، اوج توحید است، اوج جلوه عملی توحید است، اوج دور شدن از شرک به خداست. حسین با خدا معنا می‌شود، حسین در توحید معنا می‌شود، حسین در عدم شرک معنا می‌شود. هر نقطه‌ای جدای از وجود مبارک امام حسین علیه السلام شرک است. اگر زندگی فرد در آن زمان، در زمان عاشورا یا بعد از آن زمان و یا قبل از آن زمان، با چنین ماجرایی و با چنین وجود مبارکی تنظیم نیست و در چنین جریانی، یعنی جریان سلوک امام حسین جا ندارد و جایگاه پیدا نکرده و نمی‌کند، آن زندگی بر مدار شرک است، آن فرد مشرک است، حسین را در توحید معنا کنیم. صحنه عاشورا یعنی تحققوَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَد . درک شما از این آیه و معرفت شما از این آیه، سلوک شما در این آیه و تحقق این آیه در وجود شما، مشخص می‌کند که شما کدام طرف بایستید، در سپاه امام یا مقابل امام یا افرادی بی‌تفاوت در دوردست‌ها. اونی که این آیه در وجودش نشستهوَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَد ، اونی که این آیه در وجودش نشسته، در کنار امام هست و به عاشورا هم نمی‌رسد و قبل از ظهر عاشورا شهید می‌شود.