انتخاب خَیر یعنی تشخیص صحیح ترجیح خداوند

شناخت موضوعات و افرادی مانند بقیة الله که زمینه خَیر هستند

در بحث خیر، خیر را می‌شود از جهات مختلف بهش نگاه کرد. برخی از موضوعات و اشیاء که خیر هستند و انسان‌ها با زمینه‌ای که در خودشان ایجاد می‌کنند ‌می توانند از خیر بودن آن اشیاء و موضوعات بهره‌مند بشوند، مثل بَقیهُ الله خَیرُ لَکُم ، خدای متعال می‌فرماید بقیه الله برای شما خیر است.

شناخت خَیر در بستر زمان مانند لیلة لقدر

برخی از زمان‌ها خیر است، انسان باید در بستر زمان بتواند زمان خَیر را بشناسد، مثل لیله القدر، می‌فرماید، لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ

در بحث خیر، خیر را می‌شود از جهات مختلف بهش نگاه کرد. برخی از موضوعات و اشیاء که خیر هستند و انسان‌ها با زمینه‌ای که در خودشان ایجاد می‌کنند ‌می توانند از خیر بودن آن اشیاء و موضوعات بهره‌مند بشوند، مثل بَقیهُ الله خَیرُ لَکُم ، خدای متعال می‌فرماید بقیه الله برای شما خیر است.

خَیرُ منه در دل معنای خیر وجود دارد

یک نکته اینکه خیر در دلش، در معنایش، یک مقایسه وجود دارد، یعنی یک ما به ازایی دارد که نسبت به آن، این موضوع خیر است، یعنی در دل معنایش خَيْرٌ مِنْه وجود دارد، خیر نسبت به یک مقوله‌ای، مثلاً در بحث لیله القدر می‌فرماید خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ، این زمان، زمان لیله القدر نسبت به هزار ماه خیر است، در ازای هزار ماه، خیر است. جنس هر دو، زمان است ولی میزان خیر بودنش را نشان می‌دهد. در معنای خیر یک ترجیح وجود دارد، یک ترجیح و در ادامه از جهت انسان یک اختیار کردن، یک انتخاب کردن،

اختیار یعنی قابلیت انتخاب خَیر در وجود همه انسان ها

اختیار و خیر هر دو از یک ریشه هستند، اینکه شما اختیار می‌کنید در واقع معنای درستش این است که خیر را انتخاب می‌کنید، انسان‌ها انتخاب می‌کنند لزوماً خیر را انتخاب نمی‌کنند. اگر اختیار را بخواهیم معنای حقیقی و درستش را در نظر بگیریم یعنی انتخاب خیر. همه انسان‌ها قابلیت انتخاب دارند لکن برخی از انسان‌ها خیر را انتخاب می‌کنند و همه انسان‌ها هم قابلیت انتخاب خیر را دارند، می‌توانند خیر را انتخاب کنند ممکنه نکنند. بنی اسرائیل قابلیت انتخاب داشت، مثل بقیه انسان‌ها، بقیه اقوام، برعکس انتخاب کرد، از قابلیت اختیار استفاده نکرد، انتخاب ادنی کرد در مقابل خیر. پس لزوماً همه انسان‌ها از معنای حقیقی اختیار برای خودشان استفاده نمی‌کنند بلکه برعکسش را استفاده می‌کنند. همه انسان‌ها قابلیت اختیار دارند و قابلیت انتخاب دارند، اگر خیر را انتخاب کردند و اتخاذ کردند، از ظرفیت معنای حقیقی اختیار استفاده کرده‌اند.

تشخیص ترجیح خداوند، ترجیح درست موضوعات از جهت خَیر بودن، است

انتهای خیر کجاست؟ یکی از آیاتی که این بحث را مطرح می‌کند، آیه؟ آنجایی که می‌فرماید خدای متعال خیر است. مثلاً در آیه ۴۴ سوره کهف می‌فرماید که هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ ۚ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً ، الله از جهت ثواب بهترین خیر است و از جهت عاقبت خیر است. یعنی اگر می‌خواهید به ثمره‌ای برسید، چه چیزی خیر هست؟ الله. چه چیزی انتخاب کن؟ خیر را. همه خیرها ذیل این مطلب است که الله خیر است. پس همه خیرها را باید اینجا ببینیم و بدانیم که بِيَدِكَ الْخَيْرُ ، خیر در ید اوست. پس آنجایی که باید خیر را سنجید کجاست؟ عند الله. در نزد خدا چه چیزی خیر است؟ یعنی اگر می‌خواهی موضوعی را بر موضوع دیگر ترجیح بدهید، انتخاب بکنید، باید ببینید نزد خدای متعال ترجیح به چه چیزی است؟ عندالله، عندرب، ترجیح بر چه چیزی است، آن خیر است. پس آن فضایی که باید خیر را ببینید یا تشخیص بدهید خیر را می‌شود عندالله.

ترجیح حقیقی موضوعات در خَیر بودن فقط به ید الله انجام می شود

مطلب مهم است که بدانید و بدانیم که خیر، آنچه که حقیقتاً خیر است فقط به یدالله است، جای دیگری خیری وجود ندارد، توهم خیر است. بهتر بودن فقط به یدالله است، ترجیح حقیقی داشتن فقط به یدالله است، آن چیزی که به یدالله اتفاق می‌افتد، خیر است و حقیقتاً ترجیح دارد. مسیر کافرین و مسیر مشرکین از این دور است. مثلاً مشرکین عند یک کس دیگری، عند غیرالله به دنبال یک ترجیحی هستند، ترجیح فلانی چی هست؟ ترجیح فلان آدم که غیر الله است و غیر خدایی است چی است؟ ترجیح یک قوم چه است که غیر خدایی رفتار می‌کنند؟ ترجیح نفس چه است؟ خدای متعال این موضوعات را و این نوع از ترجیحات را به معنای خیر نمی‌داند و این‌ها معنای خیر ندارند، این‌ها معنای ادنی دارند.

بحث وجود نظام خَیرات

نکته دیگر اینکه ما در بحث خیر، یک خیر نداریم، نظام خیرات داریم، پلکان خیرات داریم. یک مطلب، فقط یک مصداق، خیر نیست. خیرات مختلف وجود دارد،

هرجا که انتخاب وجود دارد مفهوم خیر و شرّ هم هست

مفهوم خیر همیشه وجود دارد و همیشه شما باید انتخاب بکنید، در هر موقعیتی که هستید، ببینید این مفهوم را داشته باشید، در هر موقعیتی که هستید، در عمق هستید، در فضای کمترین نعمات که هستید یا در ارتفاعات که هستید، در فضای بالاترین از ارتفاعات که هستید، حتی وقتی در جنت هستید، باید انتخاب بکنید. هرجا که انتخاب وجود دارد خیر هست، مفهوم خیر وجود دارد. خدای متعال هر کجا که ظرفیت انتخاب را برای انسان‌ها قرار داده حتماً آنجا موضوع خیر وجود دارد، حتماً اونجا خیری است و غیر خیری، و این فرد باید بتواند که آن خیر را انتخاب کند. آن وجه انتخاب که شما دارید در واقع شما با مفهوم خیر مواجه هستید و یا در مقابلش با مفهوم شر مواجه هستید. یعنی برخی انسان‌ها از ظرفیت انتخابشان استفاده می‌کنند برای اتخاذ خیر، برخی از انسان‌ها از ظرفیت انتخابشان استفاده می‌کنند برای اتخاذ شر. در بحث خیر به افعال ما مربوط است، می‌فرماید، فِعْلَ الْخَيْراتِ ، به نوع ورود، اتصال و ترجیح انسان در قبال یک نعمت، در قبال موضوعات و مقولات مختلف مربوط است.

مولفه های معنایی در بحث خَیر

در مفهوم خَیر چند مولفه معنایی وجود دارد، انتخاب، ترجیح دادن که در دل این انتخاب و ترجیح دادن، این مسئله وجود دارد که به کدام وجه از آن مقوله و نعمت توجه بشود. مطلب دیگر در بحث خیر، بقا است، بقا وجود دارد. در خیر بقا وجود دارد، باقی بودن، چیزی که برای انسان می‌ماند واقعاً می‌ماند، لذا می‌فرماید باقیات الصالحات خیر است. مثلاً در آیه ۴۶ سوره کهف می‌فرماید الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا ، این‌ها در واقع یک زینتی در حیات دنیا هستند، وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً . خب ما هم از مال و هم از بنون یک ثوبی، ثوب با ث سه نقطه، یک مثوبه‌ای، یک ثوبی مد نظر داریم، یک ثوابی مد نظر داریم و یک آرزویی داریم، املی داریم، لکن می‌فرماید که از نظر ثواب و از نظر آرزو، امل، در بحث مال و بنون وقتی مال و بنون خیر می‌شود برای شما که باقیات الصالحات باشند، یعنی مال و بنون می‌تواند هم خیر باشد و می‌تواند هم در مقابل شر باشد، فعل شما در قبال این اشیایی که هست، تعیین می‌کند که آن خیر است یا شر است، لذا خدای متعال دعوت می‌کند در قبال همه اشیاء و موضوعات و مخلوقات که انسان سبقت بگیرد به سمت خیر.

هرچه که در معنای انتخاب خداوند است خَیر است

پس خیر به معنای این نیست که بسیاری از مخلوقات را باید حذف کرد، بلکه باید وجه درست آن را، وجه خدایی آن را، وجه ولایی آن را، وجه مد نظر آن از نظر خدای متعال را، انتخاب کرد. پس ملاک خیر در همان جایی است که می‌فرماید اللهُ خیرٌ، خدا خیر است، هرچه که خدای متعال را پررنگ‌تر می‌کند، هرچه که در معنای انتخاب خداست و این باید حقیقتاً اتفاق بیفتد، در آن کفر و در آن شرک نباشد و بر اساس علم باشد و بر اساس ایمان باشد.

حُب یا کراهت نسبت به یک موضوع معیار خَیر نیست بلکه تشخیص خَیر نیاز به علم دارد

انسان‌ها در تشخیص خیر نیاز به علم دارند و در رسیدن به وجه خیر برخی از موضوعات و انتخاب آن وجه خیر نیاز به یک اعتقاد و ایمان دارند. گاهی اوقات علم داری ولی ممکنه انتخاب نکنی، یک ایمان هم می‌خواهد. پس علم و ایمان انسان را به سمت انتخاب خیر می‌برد. بله مطابق آیه ۲۱۶ سوره بقره می‌فرماید که برخی از موضوعات هست مثل قتال که از نظر برخی‌ها کراهت دارد و در نظر آنها موضوع مثبتی نیست، در حالی که آن خیر است، میفرماید وَ عَسيٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَ عَسيٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ ، پس موضوع خیر و موضوع شر به میل افراد بستگی ندارد به اینکه کسی به آن کراهت دارد یا کسی به آن حب دارد، دخالتی ندارد بلکه به علم مربوط است وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ .

انسان حکیم با وجه خَیر اشیاء رابطه ای با ثبات و پایدار دارد

یکی از موضوعات در بحث خیر رابطه خیر با بحث حکمت است، ببینید در ابتدا در بحث خیر علم می‌خواهد که انسان بتواند وجوه خیر را در اشیاء تشخیص بدهد. بعد از اینکه علم داشت باید با حکمت برخورد کند. اگر حکمت اتفاق بیفتد مطلق خیر است، خیر کثیر است، خیر به کثرت اتفاق می‌افتد. انسان حکیم رابطه با ثبات دارد با وجه خیر اشیاء، رابطه با ثبات عالمانه، یا دقیق‌تر رابطه عالمانه با ثبات و پایدار دارد با وجه خیر اشیاء و این برای او به کثرت اتفاق می‌افتد. حکیم به صورت عالمانه با خیر در اشیاء مرتبط است و گرفتار شر نیست، لذا برای حکیم شری از اشیاء برای او وجود ندارد. یعنی به معنای دقیق‌تر او فعلی بر مدار شر در رابطه با اشیاء ندارد. یک شیء دیگری ممکنه فعل شرگونه‌ای نسبت به او داشته باشد، آن، فعل اوست ربطی به این ندارد. لذا فعل افراد مختلف می‌تواند شر باشد یا خیر باشد و اشیاء دیگر و افراد دیگر می‌توانند در معرض شر یا خیر افعال آن فرد یا افراد قرار بگیرند، تا چه چیز را انتخاب کنند. شر بودن یک شیء، شر بودن فعل یک فرد به خودش مربوط است، دامنگیر خودش است، نه دامنگیر کسی که در معرض شر اوست، در کارنامه این نیست، در کارنامه این فرد نیست، در کارنامه این فرد فعل این فرد است که آیا فعلش شر است یا خیر؟