لزوم بررسی ارتباط داستان دوم سوره کهف با ولایتی که برای خدای الحق مطرح می شود

در انتهای داستانی که در سوره کهف از اون دو مردی که یکیشون دارای دو بهشت است، مطرح هست که در آیه ۴۴ هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الحَقِّ هُوَ خَيرٌ ثَوَابًا وَ خَيرٌ عُقْبًا ولایت برای خدای حق در آنجاست. این ماجرا رو تعریف می‌کنه و در انتها، این ماجرا به انتها می‌رسه می‌فرماید که ولایت برای خدای حق، ولایت ِلله الحق، آنجاست. این چی هست؟ آیا از اینجا می‌شه یک تعریفی برای ولایت خدا داشت؟ ارتباط این جمله با جملات قبلی چی هست؟ یک کسی دارای جنتی بوده و رفتار صحیحی نداره در اون جنت، رفتار مشرکانه داره. یک صاحبی همراه او هست و به او تذکر میده و مطرح می‌کنه که ممکنه چنین اتفاقی برای این جنت تو بیفته و جنت تو نابود بشه و جنت اون فرد نابود میشه. و در آیه ۴۳ مطرح هست کهوَ لَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصرُونَهُ مِن دُونِ الله هیچ کسانی، هیچ گروهی مِن دون الله، وجود نداشت که بتونه اون فرد رو نصرت کنهوَ مَا كاَنَ مُنتَصرًا و خود اون فرد دیگه ظرفیت نصرت کردن و یاری رساندن و یاری گرفتن نداشت، ظرفیتی برای نصرت گرفتن نداشت. جمع‌بندی این ماجرا این است که خدای متعال می‌فرمایدهُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الحَقِّ هُوَ خَيرٌ ثَوَابًا وَ خَيرٌ عُقْبًا در آنجا ولایت برای خدای الحق هست، او بهترین ثواب و بهترین عاقبت است.