نفی اله ها و سلوک در الهیت الله، دو گام سلوک در الهیت است
نفی اله ها، گام اول سلوک در الهیت است
سلوک در الهیت الله دو گام دارد، یک گام نفی الهها است غیر الله، لا اله الا الله. یک گام سلوک در فضای اتصال به اله است، جایی که دیگر هیچ الهی غیر از الله مطرح نیست تا شما بخواهی نفی کنی. بله گام اول میشود یک فضایی که الههای دیگر میتوانند مطرح باشند، شما باید این فضاها را عبور کنید، گامهای این فضا رو عبور کنید، عمدهاش در گام اول توحید است، یعنی لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريك ، لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ ، لَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَة لا وَلَدٌ لَهُ، لا إِلهٌ مَعَ اللَّه،
گام دوم سلوک در الهیت، سلوک در الهیت الله است که در فضای کرسی و عرش معنا می یابد
این گامهایی است که باید طی کنید از این فضا و یک فضای دیگر در سلوک در الهیت الله، سلوک فی الهیت الله است، سلوک که در فضایی است که هر چه هست الهیت الله است و ختم به الهیت الله. اینجا سلوک مطرح است در فضای کرسی آسمانها و زمین. اینجا سلوک مطرح است در فضای عرش خدا. آنهایی که سلوک دارند در عرش خدا و جانمایی میشوند در عرش الله، برای این افراد اصلا الههای غیر از الله دیگر مطرح نیست که بخواهند نفی کنند، تمام تلاش، تمام سلوک، سلوک فی الهیت الله است، سلوک معرفت الهیت الله است، اینجا آغاز رشد است. ببینید رشد در توحید، مفهوم رشد در توحید آنجایی نیست که نفی الههای غیر از الله است. نفی الههای غیر از الله، نفی شریک برای خدا، مقدمه ورود به رشد است.
رشد در توحید پس از نفی اله ها و ورود به کهف آغاز می شود
در سوره کهف چی میفرماید؟ حالا که اعْتزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا الله حالا که واقعا آنها را رها کردید و از آنها جدا شدید، هیچ اتصالی به آنها و الههای آنها ندارید، حالا که اینطور است فَأْوُواْ إِلىَ الْكَهْفِ بیایید بروید به سمت کهف، درون کهف قرار بگیرید، آنجا میخواهید رشد آغاز کنید. نه اینکه اعْتزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا الله پس شما رشد انجام دادهاید، نه، حالا که این کار را کردید، حالا که الهها رو نفی کردید، حالا که دیگر الهی غیر از الله برای شما وجود ندارد، حالا بیایید در فضای رشد در توحید،
رشد در فضایی است که همه چیز قائم به الله است و شیئی جز به اذن الله قائم نیست
رشد در توحید آنجایی است که دیگران رو غیر از الله حذف میکنید و دیگر وجود ندارد، دیگر چه چیزی وجود دارد؟ اللّه که اله است، الله که اله است و اله دیگری وجود ندارد،اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُ الْقَيُّومُ جایی که تمام حیات، الله است، در فضایی که الله به شدت قیوم است و شما این قیومیت رو میبینید، احساس میکنید، درک میکنید، هیچ شیئی بجز به الله، قائل نیست، این رو شما درک میکنید، میبینید. آن فضایی که الههای دیگر مطرح هستند، در نظر این فرد، اشیای مختلف به الههای مختلف، به شریکهای مختلف، به اولیای مختلف، قائم هستند. شما یک موضوعی را دنبال میکنید احساست این هست به خودت قائم است، به فلانی قائم است، به پول قائم است، ساختمان به ستونش قائم است، ما اشیاء مختلف را قائم به موضوعات مختلف میبینیم، این کجاست؟ این فضا کجاست؟ این فضا آنجایی است که هنوز الههای غیر از الله هستند. در آن فضایی که دیگر الههای غیر از الله نیستند،اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُ الْقَيُّومُ الْحَيُ الْقَيُّومُ . شیئی به شیء دیگری قائم نیست بجز به الله، این یک سلوک میخواهد، شیئی در جایگاهی قرار نمیگیرد الا به اذن الله، مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ هیچ شیئی، هیچ جایگاهی پیدا نمیکند الا به اذن الله، هیچ شیئی در کنار شیء دیگری قرار نمیگیرد الا به اذن الله. بله اینجا فضای سلوک در الهیت الله است، اینجا آغاز رشد در توحید است، قبل از این فضا چه مطرح است؟ نفی الهها، نفی شریکها.