در بیت نور امام جواد (ع) بهره از ضیاء داشته باشیم تا مسیر به سوی کوکب دریّ که مقامی است از وجود مبارک حضرت زهرا (س) آغاز شود

ضیاء در طلب ایقاد کوکب دریّ است و طالب ایقاد نار، ضیائی نخواهد داشت

مباحث نور را وقتی نگاه می‌کنیم، کسانی که در فضای نور و ضیاء می‌خواهند این مطلب را دنبال بکنند، در قرآن شاید دو جا بحث، جستجو و طلب کردن این موضوعات مطرح است: یک جا توسط کافرین و افرادی که شبیه کافرین هستند که می‌فرماید: استوقد نارا ... یعنی این بحث طالب شدن موضوعی از نور و فضای نور و ضیاء را یک بار اینجا شما دنبال می‌کنید می‌شود : استوقد نارا فلما اضاءت ما حوله برای بحث ضیاء، آنها نار را ایقاد می‌کنند، طلب ایقاد نار می‌کنند. این ایقاد در بحث نور در آیه ۳۵ سوره نور مطرح هست: ایقاد شدن کوکب دری. راه غلط: طلب ایقاد نار هست. راه درست: طلب ایقاد کوکب دری است.

برافروخته کنندگان نار به نور نخواهند رسید، در مسیر نور ابتدا ضیاء و سپس ایقاد کوکب دریّ مهم است

آنهایی‌ که به دنبال برافراشته شدن ناری هستند پیرامون خودشان و برای خودشان و از نار ، و از ناری که نور نیست، و از ناری که نور نیست... مقابل نور چه هست ؟ نار. از یک جهت مقابلش نار هست، از جهت آثار، مقابلش ظلمات هست . آنهایی که به دنبال نار هستند یعنی چه؟ یعنی آنچه که نور نیست. یعنی مقابل نور هر چند که در زندگی و در دنیا شاید آثاری به دست بیاورند. می‌شود ضیاء ولی راهشان غلط است. به نور نمی‌رسند.

در مسیر نور باید اول ضیاء به دست آورد، ضیایی که هیچگونه ناری در آن وجود ندارد. از این ضیاء، ایقاد کوکب دریّ کرد و از این مسیر به سمت نور رفت . ...

خداوند برای افرادی جعل نور نمی کند هرچند که صاحب اشیاء زیادی باشند ولی بدون جعل نور ارزشی نخواهند داشت

خدا برای آنها نور قرار نمیدهد پس آنها فقیر هستند پس آنها فلانند. نه. یک کسانی خیلی چیزها را دارند، مثلا یک جایی هستید و همه اشیاء دست این افراد هست، یک کسی می آید می گوید که من این‌ها رو برای شما قرار نمی‌دم، پس شما دیگر این نداری. توجه کردید چی میگم؟ یعنی همه را گذاشت کنار. گفت همه آن چیزهایی که دارید به درد نمی‌خورد. پس شما دیگر این را نداری: فما له من نور پس برای او از نور چیزی نیست. چیزاهای دیگه هست؟ اصلاً مهم نیست. اصلا مطرح نمی‌کند. می گوید ممکن است خیلی چیزها باشد. برای او از نور، دیگر چیزی نیست .

جعل نور بیدالله انجام می شود

خدا برای او نور جعل نکرد، پس برای او از نور چیزی نیست . یعنی اینجا دو جهت است: یکی اینکه: چون خدا قرار نداد پس یعنی این موضوع به یدالله هست. در اینجا چند تا نتیجه می‌گیریم: موضوع به یدالله هست یعنی خدا باید قرار بدهد، جای دیگر نمی‌تواند به دست بیارورد.یک معنا اینجا این است، اینکه درست.

خداوند متعال، نور را از برخی افراد می گیرد وآن ها را رها میکند و با نار و ضیاء برافراشته از نار کاری ندارد

یک معنای دیگر هم این هست که: در واقع آن لحن خداست و آن تکیه که دارد می‌کنه به موضوع. اینکه: خدا برای آنها نور قرار نمیدهد، برای او نور قرار نمیدهد پس برای او از نور هیچ چیزی نیست. چیزهای دیگه چی؟ هست. موضوعات دیگه چی؟ هست. خیلی موضوعات دارد . او نار برپا کرد. خدا نگفت نارش را خاموش کردم. او ضیاء گرفت از آن. نگفت ضیاء اش را بردم. گفت یک نور، من گذاشته بودم اینجا، این برای مرحله بعدی افراد بود. یک نور اینجا گذاشته بودم در دسترسشون بود، این‌ها به جای اینکه از نور بهره ببرند، نار برپا کردند از نار، ضیاء گرفتند. خدا می گوید من نور را می‌برم با بقیه‌شان کار ندارم. با بقیه موضوعی که دارند کار ندارم. این نور را از بین آنها برمی‌دارم می آورم. توجه کردید؟ بگذار دلشان خوش باشد. رهایشان می‌کند: ترکهم فی ظلمات رهاشون می‌کنه. یمدهم فی طغیانهم یعمهون بگذار گسترش پیدا کنند در طغیانشان بگذار بروند جلو. بره. اصلاً اینها برای خدا اهمیت ندارد، میگوید: ببین. نور ندارد. جایگاه نور را ببینیم. میگوید نور ندارد. میگه آقا خیلی چیزها داره، میگوید: اصلاً مهم نیست. نور نداره. از نور در نزد او و برای او چیزی نیست. نتیجه اش چه میشود؟ نتیجه اش میشود: صم بکم عمی می‌فرماید من نور را می‌برم. تمام. او خیلی داستان برای خودش درست کرده است. دم و دستگاه درست کرده است. بر مبنای چی؟ بر مبنای نار اضاءت ما حوله آنچه که پیرامون او هست را ضیاء داده خدای متعال می‌فرماید من چه میکنم؟ نمی‌فرماید که آن ضیاء را از بین می‌برم، اطفاء آن نار می‌کنم، نه. می‌فرماید: نور را می برم. نوری که در دسترس آنها بود و می‌توانستند از آن نور بهره ببرند، آن را می‌برم. دیگر در دسترسشان نیست. البته شاید یک بهره‌های ریزی هم می‌بردند، شاید بهره‌های مختصری هم می‌بردند، ولی دیگر در دسترسشان نیست. دیگر نمی‌تونند بهره ببرند. تمام شد.

صمّ و بکم و عمی شدن و عدم رجوع و برگشت از آثار ترک نور و رها شدن در ظلمات است

و ترکهم و آنها را ترک می‌کنم. فی ظلمات آنها را رها میکنم در ظلمات. ذهب الله بنورهم . الله بنور، از بین آنها می رود. خدایی که نور هست از بین آنها می رود و ترکهم و آنها را ترک می‌کند در ظلمات لا یبصرون دیگه بصیرت نخواهند داشت . نتیجه چه میشود؟ خب دو تا نتیجه دارد: یک: صم بکم عمی دیگر شنوا نیستند، دیگر گویا نیستند و دیگر بینا نیستند نتیجه دوم چیست؟ فهم لا یرجعون این نکته اصلی است: دیگر نمی‌توانند برگردند. دیگر نمی‌توانند بیایند. خدا برایشان اصلاً نوری جعل نمی‌کند.

خداوند متعال نوری را که در دسترس افراد است به خاطر چند گام اشتباه آنها و برپایی نار از میان بر می دارد

برخی افراد، نور در دسترسشان هست مثلاً به دلیل قول به ایمان، این افرادی که در سوره بقره مطرح است به دلیل قولشون به ایمان، اینکه قولی دارند: امنا بالله و بالیوم الاخر نور در دسترسشان هست ولی در چند گام، وارد یک مسیر غلط و خطا میشوند و با اینکه می‌توانستند از این نوری که خدای متعال در دسترسشان قرار داده استفاده بکنند میروند و ناری را برپا می‌کنند و خدا آن نور را هم از دسترسشان خارج می‌کند.

مراتب بهره از نور تا جایی که برخی، اشیاء دیگری را به نور تبدیل می کنند

تا اینجا رسیدیم که این سیر، بهره‌ انسانها از نور، انسان‌ها باید از نور بهره داشته باشند. می آید بالا، بالا، بالا... تا اینکه برخی انسان‌ها علی نور قرار می‌گیرند و می آید بالاتر، برخی اشیاء، خود نور می‌شوند و در نظام نور قرار می‌گیرند و برخی اشیاء، بالاتر از این، ضمن اینکه خودشان نور هستند، نور کننده‌ هم هستند، اشیای دیگر را تبدیل به نور می‌کنند، جعل نور می‌کنند آن شی را . ...

اهمیت نور در جمله فما له من نور

این جمله فما له من نور برای خود من از این جهت جلب توجه دارد. ... یک معنایش این است که: از جای دیگر هم نمی‌توانی نور بدست بیاوری این معنای اول بود. یک معنایش این است که: وقتی برای تو نور جعل نکنم، نور نداری. بقیه چیزها رو داری داشته باش. نور نداری.

ایمان در قول و نه در عمل، ادعای اصلاح و در واقع اهل فساد، سفیه شمردن دیگران ، خلوت با شیاطین انسی و در نهایت طغیان، مسیر کسانی است که بنای کارشان نار است نه نور

می گویند: آمنا ولی در عمل اینطور نیستند و نمی آیند که استفاده کنند بخاطر اینکه نمی آیند از نور استفاده کنند، بصیرتشان کم است و بالتبع، شعورشان هم کم است. میروند یک کارهای مثبت انجام میدهند به زعم خودشان، میگویند: انا نحن مصلحون ما داریم کار به صلاح انجام میدهیم ولی در حالی که آنها چه هستند؟ آنها مفسدون هستند. آنها دارند کار فساد انجام میدهند. و هم لا یشعرون. ولی خودشون درک نمی‌کنند که دارند فساد انجام میدهند. تصور خودشان چی هست؟ که دارند اصلاح انجام میدهند. از آنها بپرسی تو چی هستی؟ میگن مصلحم، این گام اولشان. بعد یک گام بعدی دارند، چه هست؟ یک گام بعدی نگاهشون اینجوری میشه که دیگه میگی خب آقا اصلا تو بیا یک کاری بکن. بیا اینجوری باش. بیا مثل اینها باش. نگاهشان چه هست؟ عاقل اندر سفیه. میگویند: ما خیلی می‌فهمیم. من می‌فهمم. من میفهمم بیام مثل فلانی باشم؟ یعنی اینقدر تو این مسیر دارند کج میروند. میگوید من می‌فهمم. من درک دارم. نگاهشان میشود: عاقل اندر سفیه. یعنی دیگر حرف هم گوش نمی‌کنند. برای خودشان آنجا راهی دارند، فکر می‌کنند اصلاح هست در صورتی که فساد است. و بعد وقتی به آنها می گویی: ببین بیا اصلاً اینجوری باش. مثل بقیه باش و برایشان نمونه‌هایی هم می آوری، نگاهشان این است که خیلی متوجه هستند. چون وقتی آنها را سفیه می‌دانند، خودشان را صاحب خرد می‌دانند. این مسیر باعث میشود که یواش یواش دیگر فاصله می گیرند. تا می‌رسند به جایی که دیگر با شیاطین انسی هم خلوت می‌کنند و با آنها همراهی می‌کنند. نمونه‌اش ر در تاریخ زیاد داشتیم. خدا ما را در زمره این آدمها قرار ندهد و اینجوری نباشیم. باید مراقب باشیم اینطور نشویم. اینجا دیگر آنها را رها می‌کند. میگوید بگذار بروند در طغیانشان ادامه پیدا کنند. خوب اینها این مسیر را جلو آمدند. یک طغیانی کردند. توجه کنید: یک طغیانی کردند. این مسیری که پیش آمده اند، آن راهی که گذاشته‌اند و فکر می‌کنند اصلاح است در صورتی که فساد است، آن فضایی که برای خودشان درست کرده‌اند و حالا افرادی هم به اینها توجه پیدا کردند: اذا خلوا الی شیاطینهم و موضوعات مختلفی اینجوری، خدای متعال می‌خواد این رو مثال بزنه میگه مثل کسی که: استوقد نارا فلما اضاءت ما حوله خب خدا چرا نمی آید این نار را خاموش کند؟ این نار را از بین ببرد؟ نه. آنجا می‌فرماید خدا چکار می‌کند؟ الله یستهزئ بهم و یمدهم فی طغیانهم یعمهون خدا میگوید بگذار بروند. بگذار این طغیانی که کرده اند اصلا گسترش پیدا کند. جلو طغیانشان را نمی‌گیرد. بگذار طغیانش گسترش پیدا کند. چه می‌کند؟ در آن مثال می فرماید. میگوید: من نور را می‌برم.‌ من نور را می‌برم، بگذار او در آن طغیانش بماند و طغیانش گسترش پیدا کند و پیش برود. بنای او بر اساس نار هست نه بر اساس نور.

در شب شهادت حضرت زهرا (س) در حسّ بیت امام جواد (ع) برای یهره بردن از ضیاء باشیم

یک صلواتی بفرستیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم حس و حالمون در شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها چه باشد؟ حس و حالمون این باشد: نزدیک بیت نور متعلق به امام جواد سلام الله علیه، دم درب این بیت باشیم. آن شخصی که در نظام مثل نور قرار دارد و مصداق کسی است که ضیاء می‌دهد به انسانها، آن شخص، در دنیا بیتی دارد: بیت نورالله به توفیق خدای متعال، حال و هوایمان نزدیک درب این خانه باشد. درب خانه امام جواد علیه السلام برای ضیاء گرفتن، ضیاء دادن.

ضیاء برگفته از امام جواد (ع) راه اتصال به حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مقام کوکب دریّ است

یک اثر ضیاء از امام جواد علیه السلام بگیریم به لطف خدا انشاءلله وصل میشویم به کوکب دری. راه به سوی فاطمه (س) ، فاطمه زهرا س در مصداق و مقام کوکب دری، این ضیاء گرفتن است. راه به سوی فاطمه‌ای که کوکب دری است، این ضیاء گرفتن هست. باید این ضیاء را بگیریم. یک ضیاء خالص، یک ضیاء بدون شرک، یک ضیاء بدون کفر، یک روشنایی در وجود ما در پیرامون ما بوجود بیاید که خالص باشد که بدون شرک باشد که بدون غیر الله باشد. هدیه بگیریم از امام جواد علیه السلام، جود بگیریم از امام جواد علیه السلام، چه جودی؟ چه هدیه ای؟ چه صله‌ای؟ یک صله‌. صله ضیایی خالص، خالص از نار، خالص از غیرالله .

طلب یک ضیاء بدون شرک و خالص از اهل بیت (ع) و مخصوصاً از وجود مبارک امام جواد (ع)

خورشید در آسمان به اشیای مختلف ضیاء میدهد. آیا شود وجود مبارک اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، وجود مبارک امام رضا علیه السلام و بخصوص، وجود مبارک امام جواد علیه السلام ضیایی برای ما قرار بدهد!؟ یک روشنایی یک درخشش؟ او ضیاء قرار بدهد! یک ضیاء خالص! یک ضیاء بدون شرک!؟ تاکید می‌کنیم روی این موضوع. یک ضیای بدون کفر! یک ضیاء بدون شرک!؟ یک طهارتی که محصولش ضیاء هست! یک تطهیری که محصولش یک ضیاء هست!؟ اگر این ضیاء واصل بشود مدخلی خواهد بود برای اتصال به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در مقام کوکب دری.

نظام انبیاء و اولیاء جهت برافراشته شدن کوکب دریّ است

همه نظام انبیاء و اولیاء و رسولان برای این است که میوه آن درخت، میوه این نظام و این شجره بشود: کوکب دری. کوکب دری برافراشته بشود. ابراهیم علیه السلام دنبال این است که محصول کارش برای خودش در مرحله اول بشود: کوکب دری. بشود اتصال به کوکب دری. چرا؟ چون مدخل ورود، راه ورود به سمت نور به سمت نظام نور به سمت الله که نور آسمان‌ها و زمین است به سمت نور شدن به سمت جزئی از نور شدن، راه این ورود کوکب دری است. کوکب دری که شما را از مسیر زجاجه به سمت درون نور می‌برد.

خداجویان با ابزار المصباح که درون مشکاتی است که خود درون نور است در مسیر الی الله حرکت می کنند بنابر این تمام این بحث درون نور است و خدا جویان از جنس نور هستند

در بحث نور، یک ارتفاع ویژه‌ای وجود دارد. چه کسانی این موضوع را دنبال می‌کنند؟ این موضوع برایشان جلب توجه می‌کند؟ آنهایی که به معنای واقعی، خداجو هستند، خداخواهی همه وجودشان را گرفته. می‌خواهند همه عالم را عبور کنند الی الله. ابزار عبور از همه عالم، الی الله، عنوانش چه هست؟ المصباح. این ابزار در کجاست؟ فی المشکاه. در کجاست؟ در نور. همه این بحث درون نور وجود دارد. درون جنس نور وجود دارد.

کوکب دریّ راه رسیدن به المصباح است، راه رسیدن به فضایی که عالم را صبح می کند به الله

راه به سوی این ابزار، این ابزاری که درون نور هست چیست؟ الزّجاجه. چیست ؟ کوکب دری. کوکب دری چه می‌کند؟ شما را می‌برد جایی، در فضایی، در معرض ابزاری که آن ابزار، برای شما، عالم را صبح می‌کند به خدا. به الله.

برای خداجویان هیچ حجابی از الله وجود ندارد چرا که با ابزار المصباح تمام عالم برای شان صبح شده است

یک طرف آسمان‌ها و زمین، اشیاء آسمان‌ها و زمین، یک طرف الله دیگر غیراللهی وجود ندارد. برای برخی افراد، این ماجرا همین جا اتفاق می‌افتد. همین جا در زندگی همین دنیایشان اتفاق می‌افتد. لذا هیچ چیز عالم، هیچ شیئی برای آنها حجاب نیست. حجاب از الله. قریب به این مضمون در کلام مبارک امیرالمومنین علیه السلام هست: اگر همه عالم کنار برود بر یقین من نسبت به الله هیچ چیزی افزوده نمیشود. چرا؟ چون اصلا این حجاب نیست. حجابی وجود ندارد. چرا؟ چون من عالم را صبح کرده ام به الله. چرا؟ چون من درون نور هستم. چرا؟ چون من خود نور هستم. البته خب در مقامات ایشان، ایشان هم درون نور هست، هم علی نور هست، هم خود نور هست، هم منیر هست.

درخشش کوکب دریّ فرد در معرض ضیاء امام جواد (ع) را سمیع و مسبّح و بینا می کند یعنی دیگر صمٌّ بکمٌ عمی نیستند و انشاءالله رجعت داده خواهند شد

سوال ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها برای ما این باشد که در نزدیکی خانه بیت مبارک نورانی بیت نور امام جواد سلام الله علیه باشیم که یک ضیاء خالص دریافت کنیم. که یک ضیاء، یک روشنایی ، روشنایی بدون شرک، روشنایی بدون کفر. نزدیک این خانه باشیم. نزدیکی این خانه رو حس کنیم. به بهانه نزدیک بودن به این خانه، با صاحب این خانه ذکر تسبیح کنیم. صدای تسبیح اهل این خانه را بشنویم. با اهل این خانه تسبیح بگوییم. و با اهل این خانه بینا بشویم به نور به جلوه کوکب دری. این دو سه نکته‌ای که عرض شد مقابل آیه سوره بقره: آنهایی که خدای متعال، نور آنها را می‌برد چرا؟ چون ناری برپا کردند و ضیاء از نار گرفتند. چه می‌شوند؟ لا یبصرون چه می‌شوند؟ صم بکم عمی فهم لا یرجون صم بکم عمی فهم لا یرجون خب حالا آنهایی که از بیت نور امام جواد صلوات الله علیه ضیاء دریافت کنند چه می‌شوند؟ سمیع. می‌شوند. دیگر "صم" نیستند. آنهایی که کنار این خانه باشند می‌شنوند. دیگر "بکم" نیست، بلکه به زبان می‌آیند. می‌شنوند تسبیح اهل این خانه را. همراهی می‌کنند و می‌گویند تسبیح در همراهی با اهل این خانه و صاحب این خانه را و انشاءلله دیگر "عمی" نابینا نیستند. می‌بینند درخشش کوکب دری را و به امید خدای متعال بعد از این راه برایشان باز میشود و برمی‌گردند. رجعت داده می‌شوند. رجوع داده می‌شوند در مسیر کلی به سوی خدا. الی الله و در گام اول، به سوی کوکب دری. ...

ضیاء اهل بیت (ع) مخصوصاً ضیاء امام جواد (ع) ضیاء فاطمی است

"فاطمه زهرا (سلام الله علیها)" در: یکاد زیتها یضیء جمع شده است. در وجود مبارک امام جواد علیه السلام. به شما ضیایی می‌دهد که فاطمی است. وجود مبارک حضرت جواد اگر ضیاء بدهد به شما، مصداق خصوصش امام جواد صلوات الله علیه هست و گرنه مصداقش همه اهل بیت علیهم السلام هستند خصوصاً امام جواد علیه السلام مصداق این مطلب هست، وقتی به شما ضیاء بدهد این ضیاء فاطمی است.

ضیاء فاطمی و ضیاء زهرائی به چه معناست؟

این ضیاء فاطمی است، یعنی چه؟ یعنی اثر از غیر الله و شرک در آن وجود ندارد. اثر از نار نگرفته و در آن وجود ندارد. دوم اینکه این ضیاء "زهرایی" است، یعنی چه؟ یعنی شما را به کوکب دری وصل می‌کند. زهرایی یعنی چه؟ یعنی کوکب دری ای است. یعنی چه؟ یعنی شما رو به موقعیتی می‌رساند که این را درک کنید که الله نور آسمان‌ها و زمین است. عمده محققین، مفسرین و فلاسفه و غیرهم در این جمله مانده اند. این جمله آنها را عاجز کرده: الله نور السماوات والارض. ...

گام دوم توحید را باید در موقعیت کهف و با رابطه ولایت _ که عنوان رابطه با خداوند است_ و با جنس نور پیمود

آن زمان که بحث سوره توحید را داشتیم و گام اول توحید و بعد گام دوم توحید، در اوایل بحث گام دوم توحید، یک بحثی داشتیم که راه بسوی ورود به این گام چیست؟ خب تا اینجا دو سه مطلب، ذیل این موضوع دنبال شده: یک مطلب ذیل عنوان: کهف مطلب دیگر: ولایت. مطلب دیگر: نور. کهف موقعیتش کجاست؟ موقعیتی که قرار می‌گیرید نسبت به خدای متعال باید کجا باشد؟ الکهف. الکهف موقعیت آغاز گام دوم توحید است. رابطه شما باید با خدای متعال چه باشد؟ ولایت. جنس شما باید چه باشد؟ نور. توجه کردید؟ توحید را باید کجا آغاز کرد؟ در موقعیت الکهف. با رابطه‌ای که عنوان آن رابطه هست: ولایت. با رابطه ولایی با خدا. و با جنس نور شدن.

در ایام شهادت حضرت زهرا (س) و درب بیت نور امام جواد (ع) اهل تسبیح و خواستار ضیائی در نماز از سوی امام جواد (ع) باشیم

در این ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها درب خانه امام جواد علیه السلام بیت نور امام جواد باشیم.تسبیح کنیم و برای این موضوع، بخصوص به نماز توجه کنیم. به بهانه این ایام دعا کنیم و در نماز، توجه کنیم که انشاءالله با عنایت امام جواد علیه السلام نماز ما ضیائی بشود برای ما به واسطه ایشان. ایشان آن نماز را ضیائی قرار بدهد، ضیایی که وصل کننده است به کوکب دری. و به حال نمازمان توجه کنیم. نماز را در حال جوار بیت نور امام جواد علیه السلام بخوانیم. حال نمازمان، حال در جوار بیت نور امام جواد علیه السلام باشد. یک جوری نماز بخوانیم در کنار بیت امام جواد علیه السلام که انگار همین الان نزدیک نزدیک است، خیلی نزدیک است که امام جواد علیه السلام نماز شما را ضیائی برای شما قرار بدهد. به این موضوع خیلی نزدیکیم .

یافتن ضیاء از قدم های اول بهره از نظام نور است

در نظام نور و در بهره از نظام نور از قدم‌های اول که باید خیلی مهم باشد: یافتن ضیاء هست. ما باید ابتدا ضیاء بیابیم. نظام نورالله اینطور هست: شما ابتدا باید ضیاء بیابید. به وسیله آن ضیاء، در مسیر نور حرکت بکنید.

بسیار نزدیک بودن دریافت ضیاء از درب بیت نور امام جواد (ع)

راه یافتن ضیاء را باید پیدا کرد. خدای متعال آدرس داده: یکاد زیتها یضیء یک درب خانه‌ای هست که آنجا ضیاء می‌دهد، صاحب آن خانه ضیاء می‌دهد و خیلی نزدیک است که ضیاء بدهد. یک جور نزدیک است انگار که لای درب را باز کرده، ضیاء را گذاشته دم درب. میگوید: تو برسی دم درب، می‌خواهم به تو بدهم. اینجور نزدیکه. خیلی نزدیکه که به شما ضیاء داده بشه. خیلی نزدیکه که به این انسان ضیاء داده بشه. یک حرکت کوچک می‌خواهد، یک حرکت کوچک یک صدا کردن. ...

صاحب یکاد زیتها یضیء شیئی را که ضیاء است برای افراد قرار می دهد تا با آن سلوک نور را آغاز کنند

یکاد زیتها یضیء یعنی جایی که آنجاست که ضیاء می‌دهد. با این ضیاء راه نور آغاز میشود اول ضیاء ... بعد نور ... بعد به واسطه نور، بصیرت و رؤیت. یک شیئی در اینجا زیت هست، ضیاء ایجاد می‌کند، ضیاء می‌دهد. این ضیاء، ضیاءِ چه چیزی است؟ ضیاء می‌دهد یک جاهایی را. ولی این ضیاء ضیاء چه چیزی است؟ شما را متوجه چه چیزی می‌کند که این توجه به آن برای شما ضیاء ایجاد می‌کند؟ برای حول شما و شما و پیرامون شما ضیاء ایجاد می‌کنه؟ این توجه، ضیاء است. ضیاء از آن شی به شماست. یعنی در واقع ضیاء آن شیء هست. یعنی در واقع آن شیء هست. خود ضیاء در این نظام، یک شی هست. وقتی به شما ضیاء می‌دهد یعنی چه چیزی را می‌دهد؟ ببینید در آیه قرآن هست: جعل الشمس ضیاءً نه جعل الشمس مضیاً ، جعل الشمس ضیاءً مضی چه می‌کند؟ مضی می‌آید به شما ضیاء می‌دهد. حالا اگر کسی ‌بخواهد ضیاء شمس را به شما بدهد باید چه کند؟ باید شمس را به شما بدهد. مضی شمس نیست. ضیاء شمس است. اینجا زیت ، زیت این شجره، مضی هست. ضیاء دهنده هست. یک چیزی را که آن شی، ضیاء هست را آن را قرار می‌دهد آن را برای شما قرار میدهد. شما از ضیاء آن شیء بهره‌مند می‌شوید. پس یکاد زیتها یضی یعنی: صاحب این ماجرا ضیاء را، شیئی را که ضیاء هست برای افراد قرار میدهد و افراد از ضیاء آن شی بهره‌مند می‌شوند و به ضیاء آن شی آغاز می‌کنند و به ضیاء آن ماجرا، آغاز می‌کنند و به ضیاء آن مواجهه، آغاز می‌کند و به ضیاء آن موضوع، آغاز می‌کنند. آغاز راه نور شدن، آغاز راه کسب نور. آغاز راه سلوک نور از کجاست؟ از ماجرایی که: یکاد زیتها یضی رقم می‌زند. یک شیئی برای شما قرار میدهد، یک ماجرایی برای شما قرار میدهد، یک مقوله‌ای برای شما قرار میدهد که آن مقوله، ضیاء هست. و شما به وسیله آن شیء و با اتکا به آن شی از آن مسیر و از آن راه مسیر سلوک نور را آغاز می‌کنید.

صاحب یکاد زیتها یضیء شیئی برای افراد قرار می دهد که ایشان را از شرک و کفر و بدی تطهیر می کند

از جمله موضوعات ذیل ضیاء، بحث طهارت هست. بحث دور کردن آلودگی‌هاست. بحث تطهیر هست. تطهیر از شرک. تطهیر از کفر. تطهیر از بدی‌ها. تطهیر از گناه‌. صاحب یکاد زیتها یضی ء، شیئی برای شما قرار داده که آن شی، تطهیر شماست از شرک. مقوله‌ای برای شما رقم می‌زند که آن مقوله، تطهیر شماست. می‌تواند نماز شما را چنان رقم بزند که آن نماز، تطهیر شما باشد. نماز، تطهیر شما باشد کجاست؟ در کدام آیه هست؟ در سوره مائده آیه ۶ می‌فرماید که خدای متعال اراده کرده که شما را تطهیر کند. ولکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون این مقامش خیلی بالاست. اینجا خیلی بالاست. چرا؟ چون مثل این آیه را در فضیلت اهل بیت علیهم السلام داریم: یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا آن بحث را، یک شاخه‌ای از آن بحث را اینجا مطرح کرده: ولکن یرید ... فاعل یرید خدا است. یعنی یریدالله لیطهرکم... برای اینکه شما را تطهیر کند مقدمه اش چه هست؟ در چه فضایی هست؟ در فضای نماز. بله صاحب یکاد زیتها یضیء می تواند نماز شما را ابزار ضیاء شما قرار بدهد. نماز شما را ضیاء شما قرار بدهد.

یکاد زیتها یضیء یعنی ایجاد کننده حال و هوایی پر از اشتیاق الی الله

یکاد زیتها یضی یعنی حالی از خدا، حال ارتباطی از خدا برای شما ایجاد کند که وجود شما پر از اشتیاق الی الله بشود. یعنی با این حال از خدا با این توجه به خدا درون شما وجود شما روشن بشود. از جنس ظلمت خارج بشود.

عدم وجود ظلمت پس از یکاد زیتها یضیء

یکاد زیتها یضی یعنی: دیگر ظلمتی نیست. بعد از یکاد زیتها یضیء بحث ظلمتی مطرح نیست.

انواع سلوک های پس از یکاد زیتها یضیء

پس چه بحثی مطرح است؟ بحث سلوک در نور. سلوک نور علی نور. سلوک هدایت بنور. سلوک هدایت لنور. بحث سلوک بهره از کوکب دری. بحث سلوک بهره از زجاجه. بحث سلوک فی مشکات. بحث سلوک با المصباح.

یکاد زیتُها یضیء مدخل حضور و جلوه الله به صورت ضیاء در عالم است

نکته‌ای در مورد یکاد زیتها یضیء: همه عالم باید با توجه به الله، ضیاء پیدا کنند. همه آنچه که در آسمان‌ها و زمین هست، همه آسمان‌ها و زمین باید با یک اثری از الله به یک نوع رابطه‌ای با الله با خدای متعال، ضیاء پیدا کنند. باید الله به گونه‌ای برای آنها حضور پیدا کند که بشود ضیاء برای همه اشیاء برای آسمان‌ها و زمین. توجه کنید: باید الله به گونه‌ای حضور پیدا کند در عالم، حضور داده بشود در عالم، جلوه کند در عالم که بشود: ضیاء عالم. الله بشود ضیاء عالم. مدخل یا آن محلی، آن دریچه‌ای که این کار را انجام میدهد و از آنجا انجام میشود همین جاست: یکاد زیتها یضیء. صاحب این ماجرا، جلوه دهنده الله هست برای عالم. چنان جلوه‌ای که الله می‌شود: ضیاء عالم.

بسیار نزدیک است که زیت ( از مسیر باب امام جواد (ع) ) ، چنان جلوه ای از الله را نمایان کند که ضیاء عالم بشود

شاید الان الله برای همه عالم، ضیاء نیست. باید ضیاء بودن الله، جلوه کند در همه عالم . مسیر این ماجرا اینجاست: زیتها... و بسیار این ماجرا نزدیک است که این زیت، الله را، جلوه الله را ضیاء بدهد در عالم. اینجا شما حالا بگو صاحب این ماجرا کیست؟ امام جواد علیه السلام. قرار است چکار کند؟ نزدیک است که چکار کند؟ خیلی نزدیک است. نزدیک است که از باب او از مسیر وجود او، الله چنان جلوه‌ای کند در عالم که بشود: ضیاء عالم . ...

ادامه دار بودن بحث ضیاء و نور و تمام نشدنشان

نور قمر هست. اگر از نظر ضیاء و نور بگیرید، ضیاء اینجا... نمیتونید پایین تر، بالاتر... نمیدانم منظور تون از پایین تر بالاتر چه هست... دو تا بحثه... ضیاء مقدمه ... ولی ضیاء بحثش ادامه داره... یعنی اینجوری نیست الآن ضیاء هست تمام میشود توجه میکنید؟ نور هم بحثش ادامه داره ضیاء... قمر... ضیاء... قمر ... ضیاء ... قمر ... ضیاء... نور ... توجه کنید ضیاء... نور ... ضیاء... نور ... ضیاء... نور ... ضیاء ... نور ... این ادامه داره تمام نمیشود.

صاحب یکاد زیتها یضیء یعنی امام جواد (ع) به برکت حضرت زهرا (س) چنان جلوه ای از الله نمایان کند که آن جلوه ضیاء شما بشود در تمام طول زندگی تان

اینکه مطرح هست: یکاد زیتها یضی شما این مطلب را ذیل صاحب این مطلب یعنی امام جواد علیه السلام ببینید. و چه برداشت کنیم؟ یعنی ایشان به امید خدا به لطف خدا به برکت همین ایام، به برکت وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها چنان جلوه‌ای از خدا در وجود شما برای شما ایجاد می‌کند که آن جلوه، ضیاء شماست، ضیائی برای شماست در تمام دوران زندگی. این هدیه را از امام جواد علیه السلام بگیرید. این اثر را بگیرید. ایشان صاحب این ماجراست. صاحب این ماجراست برای کل عالم. کل این ماجرا دست ایشان هست و نزدیک هست و بسیار نزدیک است که برای کل عالم، این ماجرا را انجام بدهند. عالم را، عالم و آدم را ضیاء بدهند به جلوه‌ای از الله. عالم و آدم به جستجو خدا می‌شوند، خداخواه می‌شوند. اینجاست که عالم و آدم، درک می‌کنند که چرا باید زهرا باشد. زهرا خواه می‌شوند. کوکب دری خواه می‌شوند.

برکات ایجاد ضیاءِ خدایی به دست مبارک امام جواد (ع)

اگر از خدا ضیائی به ما برسد، اگر خدا جلوه کند برای تو، جلوه ای که ضیاء باشد برای تو، تو دیگر به سوی ظلمت نمیروی. این انسان دیگه سراغ موضوعی که آنجا الله نیست، آنجا غیر الله هست نمیرود. این انسان مشتاق خدا میشود. انسانی که مشتاق خدا شد، مشتاق الله نور آسمان‌ها و زمین شد، میرود به سمت اشیایی، افرادی، موقعیت‌هایی که او را به الله میرساند. میره سراغ نظام نور، میره سراغ مثل نور، میره سراغ مشکات، میره سراغ مصباح، میره سراغ زجاجه، میره سراغ کوکب دری. ...

امام جواد (ع) جود کننده جلوه ای از الله برای عالم است ضیاء که عالم می شود و امام هادی(ع) چنان هدایت کننده ای است که هیچ گونه شرکی به افراد اصابت نخواهد کرد (لو لم تمسسه نار)

این‌ها بی دلیل نیست که وجود مبارک امام جواد علیه السلام امام جواد نامیده شد وجود مبارک فرزند بزرگوار امام جواد، امام هادی نامیده شد. ایشان امام هادی هست چرا؟ چون: لو لم تمسسه نار... یک جور شما رو می‌برد و می‌کشاند و هدایت می‌کند... یک جور دست شما را می‌گیرد به مقصد می‌رساند که ناری به شما اصابت نکند، شرکی به شما اصابت نکند. و امام جواد است، وجود مبارک امام جواد، به خاطر بزرگترین جود، جود جلوه‌ای از الله برای عالم که آن جلوه، ضیاء هست برای عالم. ...

ارتباط امام جواد (ع) به عنوان پر برکت ترین فرد به دنیا آمده در عالم و آن کسی که به عنوان شخص مبارک به موسی (ع) در درون نار نشان داده شد

در روایت است در مورد فضایل امام جواد علیه السلام که قریب به این مضمون که: با برکت‌ترین نوزاد و فردی که به دنیا آمده، امام جواد علیه السلام هست. بله. مبارک ترین فردی که هست. با این جمله برویم سراغ آن ماجرای موسی علیه السلام. موسی ای که رفت سراغ النار. وقتی به النار رسید چه چیز او را جلو برد؟ آن کسی که توی آن آتش بود. آن کسی که درون نار بود. چه کسی؟ ان بورک من فی النار[] ان بورک من فی النار یعنی چی؟ یعنی برکت داده شده است کسی که در نار هست. مبارک شده است کسی که در نار هست. ...

درون دنیایی که النار است و پر از ظلم و شرک، حضور در محضر امام جواد (ع) به عنوان مبارک ترین فرد به دنیا آمده، جلوه ای از الله را نمایان می کند که برای موسی (ع) در درون نار نمایان شد

وقتی النار هست در عالم که هست، آن کسی که شما را به نظامی درست، به شجره درست که آن طرف شجره، الله است متصل می‌کند، آن کیست؟ ان بورک من فی النار آن مبارک شده در این نار عالی‌ترین مصداق این "ان بورک من فی النار" کیست؟ طبق آن روایت میفرماید که مبارک‌تر از، با برکت‌تر از امام جواد علیه السلام برای شیعیان، مولودی زاده نشده است. در عالم در دنیا در آسمان‌ها و زمین، در فضایی که گمان می‌کنی النار هست که هست، شما می‌خواهی آلوده به النار نشوی که نباید بشوی، و می‌خواهی درون النار عالم، به شجره خدا وصل بشی، شجره‌ای که آن سمتش که هست؟ الله، که وقتی می‌خواهد از این طرف جلوه کند درون این النار، جلوه می‌کند، جلوه‌اش چیست؟ اننی انا الله ، به این شکل در این سطح جلوه می‌کند برای موسی علیه السلام، وقتی می‌خوای به این النار آلوده نشوی و این گونه ارتباط بگیری با خدا، راه کجاست؟ آن مبارک شده فی النار ، آن کسی که من فی النار هست ولی مبارک شده. و به خصوص عالی‌ترین مبارک شده، وجود مبارک امام جواد علیه السلام اگر خدا توفیق بدهد شما بتوانی درون این النار به این محضر برسی، جلوه‌ای از خدا می‌بینی در آن سطحی که موسی دید: یا موسی اننی انا الله ، منم خدا. ...

موضوع برکت را باید در برکاتی که خداوند برای موسی (ع) در درون النار جاری کرده دنبال کرد

بحث برکت اگه دنبال می‌کنید از مهمترین جاهایی که بحث برکت وجود دارد در ماجرای موسی علیه السلام هست: آن کسی که مبارک شده است و درون آن النار هست. اینجا شما مفهوم برکت و موضوع برکت و آثار برکت را دنبال کنید. اثر آن چیست؟ اتصال موسی در النار به آن شجره، به آن شجره مبارکه. اتصال موسی از درون النار به وادی ایمن. اتصال موسی از درون النار به وادی مقدس. جلوه خدا درون النار برای موسی. موسی کجاست؟ درون النار به خاطر آن برکت و از آثار آن برکت برای موسی چه هست؟ جلوه خدا. خدا هست. خدایی که بسیار نزدیک. خدایی که تو را مورد ندا قرار میدهد: یا موسی اننی انا الله. ای موسی منم خدا. این هست اثر برکت. شما برکت را اینجا ببینید. همیشه این موضوعات را مادی، اقتصادی، منافع شخصی، هی منم منم، برای من معنا نکنید، دنبال نکنید. خدا برکت قرار داده پس برای من باید اتفاق خوبی بیفتد. پس من فلان. پس باید این را به من بدهد. این را بیشتر به من بده. آقا رها کن. معنای برکت می‌دانی یعنی چه؟ یعنی بیا درون النار خدا برای تو جلوه کند.

در صدر اسلام با رفتار عدّه ای که ایجاد نار بر درب خانه امیرالمومنین (ع) بود، خداوند نور یعنی حضرت زهرا (س) را از آنها گرفت

هر کسی که به دنبال ایقاد شدن نار برای خودش رفت و به دنبال قدرت گرفتن از نار بود و به دنبال این بود که از نار ضیائی برای او ایجاد بشود، او نور را از دست میدهد. برای او دیگه نوری نیست، خدا نور را می‌برد. عالی ترین، یعنی بدترین مصداق، مصداق اصلی این ماجرا آن افرادی بودند که در صدر اسلام، نار برپا کردند درب خانه امیرالمومنین علی علیه السلام برای اینکه قدرتی بگیرند از آن نار، و گرفتند. نار برپا کردند و گرفتند. نار برپا کردند و بیعت گرفتند از وجود مبارک امیرالمومنین علی علیه السلام. نار برپا کردند و قدرت گرفتند: فلما اضاءت حوله وقتی که آن نار، حول آنها را ضیاء داد: ذهب الله بنورهم خدا نور را برد. خدا نوری که در دسترس آن‌ها بود و آنها می‌توانستند از آن نور استفاده کنند، آن را برد. شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یعنی این. یعنی ذهب الله بنورهم ... خدا نور را برد. خدای متعال نور را از آنها برد. ما نباید یک جوری رفتار کنیم که دسترسیمان به این نور کم باشد یا نباشد. یک جوری زندگی نکنیم، یک جور رفتار نکنیم، یک جوری موضوعات را دنبال نکنیم، یک جوری شرک نداشته باشیم، یک جوری کفر نداشته باشیم که به این نور دسترسی نداشته باشیم. خدا آن نور را برای آنها برده. نور فاطمه، نور زهرا سلام الله علیها را برد از آنها و برای آنها. ما باید مراقب باشیم دستمان از نور زهرا (س) کوتاه نشود.

فاطمه (س) یعنی جدا کننده از نار و هر آنچه که غیر خدایی است تا رساندن به درب بیت امام جواد (ع) که زهرائی شده و ضیائی از الله برایتان جلوه کند

وقتی گفته میشود: فاطمه، یعنی کسی که شما را درب خانه امام جواد علیه السلام می آورد یعنی اعتزال دهنده از ما یعبدون الا الله یعنی کسی که شما را جدا می‌کند کسی که شما را جدا می‌کند و از شما جدا می‌کند آنچه که غیر از خداست. آنچه که از جنس خدا نیست را. می آورد درب خانه امیرالمومنین علیه السلام می آورد درب خانه امام جواد علیه السلام. لازم نیست شما در بزنید. او آورده درب خانه امام جواد علیه السلام لازم نیست شما درب بزنید امام جواد هست در بیت النور، بیت نورالله که جلوه بدهد برای شما ضیاءالله را یک کسی شما را جدا می‌کند و می آورد درب خانه امام جواد علیه السلام او کیست؟ نام مبارکش چیست؟ فاطمه س می آورد درب خانه امام جواد علیه السلام که چه بشود؟ که این فرد را وارد این خانه کنید تا زهرایی بشود، او را از نار جدا کردم. کی؟ من. من کیم؟ فاطمه. فاطمه او را از نار جدا کرد. فاطمه او را از غیرالله جدا کرد. فاطمه او را از شرک جدا کرد. فاطمه او را از کفر جدا کرد آورد درب خانه. لازم هم نیست شما درب بزنید. تا صاحب این خانه شما را زهرایی کند. تا زهرایی بشوی که جنس تو از جنس نور خدا باشد. خیلی خوب. یک صلوات بفرستیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .