نوع نگاه به حیات دنیا و نعمات موجود در آن، تنظیم نفس، و اتّخاذ ولیّ از درس های بزرگی است که از دو داستان ابتدای سوره کهف می توان گرفت
در سوره کهف، توجه به نزول الکتاب، به دلیل انذار مردم نسبت به ماجرایی است با عنوان بَأْسًا شَدِيدًا
خدای متعال در سوره کهف از یک داستانی در آینده صحبت میکند، یک ماجرای بزرگ، الان هم هست، ها، ولی آینده، انسانها، همه درگیرش هستند. آن را با چه عنوانی میفرماید؟ میفرماید در آینده ماجرایی هست که بَأْسًا شَدِيدًا مِّن لَّدُنْهُ لذا میفرماید ما، الکتاب را نازل کردیم بر عبد خودمان، شما باورت چی باشد؟ شما تعاملت چی باشد با این داستان؟ شما باید تعاملت این باشد، الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى أَنزَلَ عَلىَ عَبْدِهِ الْكِتَابَ . دیگه چی باشه نسبت به الکتاب؟ وَ لَمْ يجْعَل لَّهُ عِوَجَا دیگه چی باشه؟ قَيِّمًا . چرا؟ چرا باید این باور را داشته باشیم؟ لِّيُنذِرَ الکتاب، یا عبد خدا که الکتاب بر او نازل شده، به واسطه الکتاب انذار میدهد، انذار میدهد نسبت به چه چیزی؟بَأْسًا شَدِيدًا مِّن لَّدُنْهُ . یک ماجرایی هست، خدای متعال عنوانش را میفرمایدبَأْسًا شَدِيدًا ، نسبت به این ماجرا انذار میدهد، این انذار کلی است. خب بَأْسًا شَدِيدًا را انذار بده و در ادامه یک بشارت هست و یک انذار، بشارت هست برای مومنین اینکه أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا مَّكِثِينَ فِيهِ أَبَدًا ، و انذار هست برای الَّذِينَ قَالُواْ اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا . بر اساس این نگاه به آینده، این نگاه به آینده است، موضوعی که در آینده بیشتر خودش رو نشان میدهد، موضوعی که خدای متعال یک عنوان برایش میگذاردبَأْسًا شَدِيدًا . سوره کهف گفته شد که انذار داده بشه بهبَأْسًا شَدِيدًا .
آنچه بر روی زمین است، زینتی است برای امتحان مردم، در این که کدام یک بهترین عمل را دارند
خب این شرایط را خدای متعال میفرماید، یک توجه میدهد به ما که بر زمین که داریم زندگی میکنیم، میفرماید که حواستون باشد، منمَا عَلىَ الْأَرْض رو زینت قرار دادم، برای اینکه ببینم که شما کدامتان احسن عمل خواهید داشت؟ کدامتان اهل ایمان میشوید و عمل احسن، یعنی عمل دارای بهترین حسن، عمل دارای بهترین سازگاری با این مسیر پیشرو را خواهید داشت؟ بعضیها این گونه هستند، در این امتحان موفق میشوند، عنوانشان میشود چی؟ در آیه دوم مطرح است يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ ، اینها کیا هستند؟ همانهایی که در این امتحان آیه هفتم که مطرح است، موفق هستند، لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا . بله توجه داشته باشید که موقعیتی که زندگی میکنید، عَلىَ الْأَرْض این طور است،مَا عَلىَ الْأَرْض زینت است و خدای متعال آنچه که بر ارض هست رو به راحتیصَعِيدًا جُرُزًا قرار میدهد.
عدم توجه اصحاب کهف به ما علی الأرض و اتّخاذ بهترین مسیر توحیدی
بر اساس این کلیت داستانی که در ابتدای سوره کهف است، داستان اصحاب کهف مطرح میشود، کسانی که درگیرمَا عَلىَ الْأَرْض نشدند و أَحْسَنُ عَمَلا بودند، کسانی که با بودن عَلىَ الْأَرْض و داشتن موقعیت مناسب عَلىَ الْأَرْض ، بهترین مسیر توحید رو اتخاذ کردند و طی کردند، بهترین شکل در ولایت سلوک کردند، ولایتی صحیح انتخاب کردند، از ولایت شیطان، ابلیس و ذریه ابلیس فاصله گرفتند و واردش نشدند، نفس خودشان را تنظیم کردند، اصحاب کهف این طور بودند، در تمام زندگی هر موقعیتی که در عَلىَ الْأَرْض داشتند یا نداشتند، محور اصلی و خط اصلی زندگیشون توحید بود و سلوک در درجات توحید بود.
الکهف به دلیل وجود ولیّ مرشد، بهترین موقعیت است برای بهره مندی از ولایت خداوند
اصحاب کهف همیشه دنبال مسیری بودند که ولایت خدا به بهترین شکل و خالصترین شکل، آنجا جریان داشته باشد، به بهترین موقعیتهای ولایت دست پیدا کردند، به بهترین موقعیتهای بهره از ولایت خدا، به موقعیتهای خاصی از بهره از ولایت خدا دست پیدا کردند، کجا هست؟ در آیه هفدهم میفرماید الکهف موقعیتی است که آنجا ولی مرشد است، اونی که به سمت الکهف نرود و در آنجا جایی نداشته باشد، ولیّ مرشدی نخواهد داشت، فَلَن تجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا . یک دسته با عنوان اصحاب کهف این طور مطرح هستند نسبت به عدم توجهی که بهمَا عَلىَ الْأَرْض داشتند و توحید و سلوک توحیدی که اینجا داشتند.
خوبان عالم، جنّات عدن را موقعیتی برای اتخاذ رفق در ادامه مسیر سلوک توحیدی می دانند
آنقدر این ادامه پیدا میکند تا این که خدای متعال در مورد درسی که از اصحاب کهف گرفته میشود، یکی از درسهایش این هست، اینکه کسانی که بر مدار این درس حرکت میکنند، به جنات عدن چگونه نگاه میکنند؟ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً . آقا این جنت هست، جنت عدن هم هست، یک جنت ماندگار هم هست، بهش یک عنوان زدیم روی دربش نوشتیم این جنت، جنت ماندگار است، ولی او چگونه نگاه میکند؟ میگه من نیومدم اینجا بمونم،حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً اینجا موقعیت خوبی است برای اینکه من رفق اتخاذ کنم، برای اینکه با خوبان، با ولیّ عالم همراه بشوم، موقعیت خوبی است برای این. یکی مثل اصحاب کهف است به چنین موقعیتی میرسد، یکی در مسیر و شبیه اصحاب کهف هست به چنین موقعیتی میرسد، به جنات عدن اینجوری نگاه میکند، از اون اول بهمَا عَلىَ الْأَرْض اینطور نگاه کرد، سلوک توحید را طی کرد، سلوک ولایت را طی کرد، به جنات عدن هم که میرسد آنگونه به جنات عدن نگاه میکند،
تنظیم نفس در مسیر توحید برای بهره مندی از ولایت خداوند
یکی مثل این فردی هست که خدای متعال به او دو جنت داده، دو جنت در دنیا، جنتی که روی درش هم تابلو نزده که این جنت ماندگار است، مثل خیلی از موضوعات ما، یا همه موضوعات ما که در اختیار ما هست، همه حسنها، همه نعمات، موقعیتهای مطلوب، شرایط مطلوب که در اختیار ما هست، خدای متعال روی آنها برچسب نزده که این ماندگار است. این فرد که خدا به او دو جنت داد، رفتار صحیح نداشت، سلوک توحیدی درست نداشت، نفسش میزان نبود، تعمیرگاه میزان فرمان نفس نرفته بود، لذا بود وَ هُو ظالِمٌ لِنَفْسِهِ . یک خودروی اسقاطی درجه چندم همهمون داریم و هر روز دنبال این هستیم که تعمیرگاه خوب کجاست؟ یک مرکب مهم داریم به نام نفس، دنبال این هستیم که تعمیرگاه نفسمان کجاست؟ این فردی که این دو جنت را داشت، ظالم به نفس بود، نگاه درست به آنچه که داشت و آنچه که خدای متعال به او عطا کرده بود، نداشت، ما أَظُنُ أَنْ تَبيدَ هذِهِ أَبَداً گمانش این بود هر چه که دارد، خدا به آن برچسب ماندگاری زده، ما أَظُنُ السَّاعَةَ قائِمَةً ، یاد مرگ نبود، مرگ در کنارش نایستاده بود. در روایات هست که به کثرت، یاد مرگ کنید، یاد مرگ نبود، باور نداشت مرگ در کنارش ایستاده بود. همین الان که این حرف رو میشنویم هم ما باور نداریم مرگ در کنار ما ایستاده. اگر محبتی در زندگیمون هست، اگر نعمتی هست، توحیدی به آن نگاه نمیکنیم، یکی از عناوین توحیدی نگاه کردن در این داستان، اینجاست که میفرماید وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ ُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّه ، یک محبتی در زندگیت است، نگاهت چی باشد؟ ماشاءالله، نه به لفظ، به معرفت. یک نعمتی در زندگیت هست، از یک نعمت جزئی که خیلی به چشمت نمیآید تا نعمات بزرگتر که شما برایت مهم است، سلامتی در زندگیت هست، ماشاءالله، آنچه که خدا مشیت کرده و در ادامه چی؟ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّه ، من هیچ توانی برای این موضوعات و نعمات و مسائل مختلف ندارم، دیگری هم ندارد، اینها همه ذیل قدرت و قوت خداست. بله این فردی که دارای این دو جنت بود به دلیل بی توجهی به توحید و مسیر توحید و ندیدن موضوعات ذیل خداشناسی و توحید، از دست داد، متزلزل شد، به حسرت افتاد، حسرتش چی بود؟ يَقُولُ يا لَيْتَني لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدا ، حسرتش این بود، ای کاش من هیچ احدی رو شریک خدا قرار نمیدادم. خواستم تصمیم بگیرم برای یک کاری، خوشایند فلان آدم برایم خیلی مهم بود، یا بدآیند فلان آدم برایم مهم بود، با نفس تنظیم شده و متمرکز شده الی الله، تصمیم نگرفتم، سلوک نکردم، با آدمها معاشرت نکردم، با نعمات مختلف در زندگی معاشرت نکردم، نفسم تنظیم نبود الی الله. اینجا ولایت خداست، اینجا ولایت برای خداست، خداست که الحق است.
مقایسه ماجرای اصحاب کهف و فردی که دو جنّت داشت، از زاویه بهره مندی از ولایت
خب ببینید این دو داستان، یک داستان در اوج، اوج توحید، داستان اصحاب کهف، یک داستان در عمق شرک. دو داستان مطرح شد، داستان اصحاب کهف در اوج سلوک توحیدی، داستان این فردی که دو جنت دارد در عمق شرک، در درکات شرک. گروه اول، اصحاب کهف، در اوج بهرهمندی از ولایت، ولایت خدا، در محضر ولیّ مرشد، در محفل خصوصی ولیّ مرشد. اهالی این داستان دوم که این یک مردی که دو جنت داشت، یک نمونه بارز این افراد هست، تعداد این افراد زیاد هستند در دنیا، در فاصله بسیار از ولایت خدا، با یک فاصله از ولایت خدا، در یک عدم بهره از ولایت خدا.
باور کنیم که، هرآنچه در زندگی نصیب مان می شود، هشیم شدنی ( از بین رفتنی ) است
خدای متعال این دو داستان را در این سوره مطرح میکند، دوباره دو تذکر، دوباره دو تذکر، وَ اضْرِبْ لهُم دوباره برایشان بگو، دوباره متوجهشان کن، ای پیامبر، ای رسول خدا دوباره این آدمها را متوجه کن، مَّثَلَ الحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء مَثل حیات دنیا، مِثل یک آبی است که ما از آسمان نازل میکنیم، فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْض فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَ كاَنَ اللَّهُ عَلىَ كلِّ شىْءٍ مُّقْتَدِرًا . میفرماید فَأَصْبَحَ هَشِيمًا به اشیای مختلف زندگی، به نعمتهای مختلف زندگیمون، به موقعیتهای مختلف زندگی که نگاه میکنی، یک عنوان بگذار، بگو این هَشِيم شدنی است، این میتواند از بین برود، این طراوت میتواند از بین برود، این بودن میتواند از بین برود، واقعیتش این هست، این میتواند خشک بشود، این میتواند پودر بشود، این میتواند برود هوا و تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ یک بادی بیاید و ببردش، اصلا نماند، این از دست من رفتنی است، وَ كاَنَ اللَّهُ عَلىَ كلِّ شىْءٍ مُّقْتَدِرًا آقا این را بدان، خدا بر هر شیئی، بر هرکاری مقتدر است. برای همه هست، برای خوبان و برای بدان. خوبان باید اینجوری نگاه بکنند و اگر نگاه میکنند که میکنند، خدا هم میبرد گاهی از زندگیشان.
توجه به مال و فرزند تنها به عنوان زینت حیات دنیایی و توجه به ابلیس و ذریّه او
از این دو داستان، داستان اصحاب کهف و داستان اون مردی که دو جنت داشت، خدای متعال دو سه تا درس کلی میگیرد، به رسول الله صلوات الله علیه میفرماید که اینها رو بگو، اینها را بگو، اینها را برایشان جا بینداز، الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا . در ابتدای سوره گفته شد که إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلىَ الْأَرْضِ زِينَة همه آنچه که بر زمین هست، زینت هست، زِينَةً لهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا دوباره در اینجا تاکید شد الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا مال و فرزند و دم و دستگاه و نفرات و موقعیتها و این موضوعات، همه زینت حیات دنیا هستند وَ الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَ خَيرٌْ أَمَلا شما به یک موقعیتی خواهد رسید که این موضوعات عَلىَ الْأَرْضِ دست شما نیست، یک چیز دیگر باید در دست شما باشد. کدام موقعیت؟ وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الجِبَالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنهُمْ أَحَدًا در آن روزی که کوهها را سیر میدهیم و میبینی که زمین آنگونه که هست، مشاهده میشود، اونی که واقعاً هست، خودش را نشان میدهد. الان زمین اونی که واقعا هست خودش را نشان نمیدهد. یکعَلىَ الْأَرْضِ داریم که زینت زمین هست، مَا عَلىَ الْأَرْضِ زِينَةً لهَا ، زینت زمین هست، اینها همه برچیده میشود، کوهها سیر داده میشوند و آن موقع زمین آنچه که هست، دیده میشود وَ حَشَرْنَاهُمْ و ما انسانها را حشر میدهیم،فَلَمْ نُغَادِرْ مِنهُمْ أَحَدًا هیچکدام را هم از دست نمیدهیم همه رو حشر میدهیم، تک تکشان را بیرون میآوریم، کسی از قلم نمیافتد وَ عُرِضُواْ عَلىَ رَبِّكَ صَفًّا و گروه گروه میشوند، در صفهای مختلفوَ عُرِضُواْ عَلىَ رَبِّكَ صَفًّا و آنجا افراد به ترتیب به محضر پروردگار عرضه میشوند، لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكمُْ أَوَّلَ مَرَّة . خدای متعال به این افراد میفرماید که برگرداندیم شما را به نزد خودمان، همان جوری که اولین بار خلقتون کردیم،بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَجْعَلَ لَكمُ مَّوْعِدًا شما فکر میکردید چنین موعدی وجود ندارد و ما چنین موعدی برای شما قرار ندادیم، وَ وُضِعَ الْكِتَاب فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيه کتاب وضع میشود، الکتاب وضع میشود و مجرمین با حالت ترسان از آنچه که در کتاب هست، کتاب رو میبینند وَ يَقُولُونَ يَاوَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَئهَا ، این عجب کتابی است، هیچ چیز کوچک و بزرگی نیست الا اینکه خدا آن را احصاء کرده و در این کتاب احصاء شده وَ وَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرًا و هر آنچه که عمل کردند رو حاضر میبینند وَ لَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا و خدا به هیچ احدی ظلم نمیکند. پس ببینید یک درس برایشان، مَثل حیات دنیا رو بگو، این که این بساط زمین اینجوری جمع میشود و شما به یک موقعیت مَوْعِد که خدای متعال قرارداده میرسید و در آنجا با کتاب مواجه میشوید که همه چیز، کوچک و بزرگ در آن احصاء شده
توجه به این که ابلیس و ذریّه اش، به این دلیل که شاهد خلق آسمان ها و زمین نبوده اند به هیچ عنوان نمی توانند در جایگاه ولیّ قرار بگیرند
و دیگر وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسْجُدُواْ لاَدَمَ و باز هم برایشان بگو و به یاد بیاور و یادآوری کن که ما به ملائکه گفتیم به آدم سجده کنید، فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِيسَ پس سجده کردند الا ابلیس، ابلیس سجده نکرد كاَنَ مِنَ الْجِنّ از جن بود، فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ از امر ربش فسق کرد. یک سوال از شما، أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِن دُونى آیا او را و ذریه او را ولیّهای مِن دون من میگیرید؟ آیا آنها را ولیّ میگیرید؟ وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوُّ آنها برای شما عَدُوّ هستند بِئْسَ لِلظَّلِمِينَ بَدَلًا و برای ظالمین بدل بدی هستند، جایگزین بدی هستند. بله در این داستان خدای متعال میفرماید که نکند اشتباه کنید، ابلیس و ذریه ابلیس را ولیّ بگیرید، آنها بدل بدی هستند، شما باید ولیّ رو درست انتخاب کنید، ولیّ درست چه کسی است؟ خب خدای متعال میخواهد بگوید اینها بدل بدی هستند یعنی شما این را جایگزین بدی انتخاب کردید، باید یک کس دیگری را ولیّ انتخاب میکردید اینها را ولیّ انتخاب کردید. نقطه ضعف اینها چیه که بدل بدی هستند؟ ضعفشون کجاست؟ میفرمایدمَّا أَشهَدتهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ من آنها را شاهد خلق آسمانها و زمین نگرفتموَ لَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ و شاهد خلق خودشان هم نگرفتم، پس این نقطه ضعفشون بود، این عدم فضیلتشون هست، آنها یک فضیلتی ندارند، چیه؟ شاهد خلق آسمانها و زمین نبودند و شاهد خلق خودشان نبودند، پس آنها را شما ولیّ نگیرید، اگر ولیّ بگیرید آنها بدل بدی هستند. آقا اگر ما بخواهیم کسی را ولیّ بگیریم باید این ویژگی را داشته باشد؟ بله. پس کسی را ولیّ بگیرید، کسی ولیّ از جانب خدا برای شماست، کسی ولیّ خداست بر شما که شما این عنوان به شما نخورد که مِن دون الله ولیّ گرفتید، کس دیگری را مِن دون الله ولیّ گرفتید. کسی ولیّ خداست از جانب خدا بر شما که منِ خدا او را شاهد خلق آسمانها و زمین گرفتم، او شاهد خلق آسمانها و زمین بود و شاهد خلق شدن نفس خودش بود وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا و من مضلین را عضد خود انتخاب نمیکنم. شیاطین، ابلیس و ذریهاش عضد من نخواهد شد، عضد من چه کسی است؟ آن ولیّای که از جانب من هست و شاهد خلقت شدن آسمانها و زمین بود و شاهد خلقت نفس خودش بود. پس تا اینجا خدای متعال یک سرفصلی از بحث سوره کهف، در اوایل سوره کهف مطرح میکند، بعد دو داستان مطرح میشود، داستانی در اوج، داستانی از اصحاب کهف در اوج و در اوج سلوک توحیدی، داستانی از یک فردی که در درکات شرک حرکت میکند و دو درس در نهایت دو تذکر، دو جمعبندی گرفته میشود که بخشی از دو درس این هست، درس اول، نوع نگاهت به حیات دنیا ومَا عَلىَ الْأَرْضِ رو اصلاح کن، 2- ولیّ تو کی است؟ چه کسی ولیّ تو هست؟ آیا ولایت برایت مهم هست؟ چه کسی را ولیّ خودت اتخاذ کردی؟ آیا سلوک تو به سوی محضر ولیّ مرشد است؟