آیا تطبیق مفاهیم قرآن با لسان قوم و یا شناخت ما از آن مفهوم در جهان خارج انطباق کامل دارد؟

در اون روش سوم معناشناسی که تطبیق با همان مفاهیمی است که در واقعیت وجود داره، این تطبیق به یک واسطه انجام میشه، به واسطه لسان قوم، یعنی یک فهمی در لسان قوم وجود داره، اون فهم، تطبیق دارد با جهان واقع و کلام قرآن، اونهایی که قائل به این روش هستند، کلام قرآن را منطبق می‌دانند با لسان قوم و به تبع، منطبق می‌دانند با اون چیزی که در جهان واقع وجود داره. آیا اینجا این ارتباط به صورت کامل وجود داره؟ یعنی ما باید بگیم که ما فهم قرآن به لسان قوم و منطبق بر آن چیزی است که قوم در لسان قوم با جهان واقع وجود داشته، که به نظر لزوماً اینطور است، لزوماً این تطبیق وجود نداره. ما در معناشناسی قرآن باید این رو مد نظر داشته باشیم.