دو دیدگاه مهمّ در معنا شناسی، از طریق ریشه یابی و از طریق یافتن مصداق

معناشناسی از طریق ریشه ها و معنا شناسی از طریق مصادیق واقعی، دو روش عمده در معناشناسی است

در معناشناسی‌مون دو روش عمده داریم. یک روش، برگرفته از ریشه‌هاست، برگرفته از اصل‌هاست، بر گرفته از فضایی است که اونجا لزوما مصادیق مطرح نیستند، روابط بین واژه‌ها و مفاهیم متعدد هم مطرح نیست، یعنی جایی که قبل از گراف‌هاست. ما هر نقطه گراف‌مون، اگر نمایانگر یک مفهوم باشه، اون مفهوم ممکنه مصدر یا فعل صیغه اول ماضی باشه. اگر ما این رو مدنظر داشته باشیم، یه معناشناسی در زمانی است که این گراف از دل این گراف بیرون می‌آید، میشه روابط مفاهیم با هم، یه معناشناسی زمانی است که نقاط این گراف، یعنی این گره‌ها و این واژه‌ها به مصادیق و جهان واقع، ارتباط پیدا می‌کنند، میشه یک نوع از معناشناسی.

دیدگاه کشف مسیر ایجاد شده در مولفه های معنایی یک واژه برای معناشناسی

یک نوع از معناشناسی هم میشه اون مسیری که این گره ایجاد شده و به وجود اومده، میشه مثلا علم اشتقاق، میشه ارتباطش با حروف یا هر عنوان دیگری که ممکنه اینجا وجود داشته باشه، یعنی این گره از کجا به وجود آمد؟ میشه آن چیزی که این گره‌ها رو ایجاد می‌کنه.

دیدگاه ایجاد مفاهیم بر اساس جهان واقعی

یه موضوع ممکنه وجود داشته باشه برخی‌ها ممکنه قائل به این باشند که این گره‌ها بر اساس بقیه گره‌ها، به وجود می‌آیند، این یک بحث هست، ایرادات خودشون رو داره، بالاخره اون گره‌های اول چه جوری به وجود اومدند؟ یک منطقی در اون معناشناسی که برمی‌گردونه این رو به جهان واقع، وجود داره، مطرح میکنه این گره‌ها، یعنی در واقع این مفاهیم، بر اساس جهان واقع به وجود آمدند و اعتباری هستند، حقیقی نیستند. در واقع حقیقت، آن چیزی است که محقق و واقعیت هست، اشیاء و افعالی که وجود دارند و رفتارهایی که وجود دارند و رخداد‌هایی که وجود دارند، برای اینها، مفاهیمی اختراع شده و روابط این مفاهیم در این گراف بر اساس این روابطی است که در جهان واقع وجود داره. این هم یه نگاه است. یه نگاه هم اینه که نه این گره‌ها یک مبدا پیدایش دارند منفک و مجزا از جهان واقع، مفاهیم، ایجاد شدند. این مفاهیم با هم در ارتباط هستند و اثر دارند نسبت به هم و به جهان واقع تطبیق دارند و جهان واقع بر اساس اون تعریف میشه و مفهوم پیدا می‌کنه، این هم یه نگاه هست.