القای کلمات از خداوند و تلقّی از حضرت آدم (ع)، سپس توبه خداوند بر آدم (ع)

خداوند، فاعل القای کلمات و توبه به حضرت آدم (ع)

یه نکته در مورد کلمات در ماجرای آدم علیه السلام. ببینید آدم علیه السلام با علم الاسماء آشنا شد و ملائکه به او سجده کردند و او در بهشت قرار گرفت. بعد اتفاقاتی افتاد و وسوسه شیطان بود و نفوذ شیطان بود و آدم و زوج آدم از بهشت بیرون آمدند. در ماجرای آدم علیه السلام خداوند می فرماید که فَتَلَقَّى‏ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ . آدم از ربش کلماتی رو تلقی کرد. نتیجه‌اش چی شد؟ یا گام بعدی چی هست؟ مرحله بعدی چی هست؟ فَتابَ عَلَيْه. رب بر او توبه کرد. این چیه؟ چرا نگفت آدم توبه کرد؟ شاید ظاهرا باید می گفت که فَتَلَقَّى‏ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ ، در واقع فاعلش آدم، فَتابَ الی الرب. خب از جمله فَتَلَقَّى‏ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ ، این بر میاد که یعنی القایی از جانب رب بوده پس القا ربه الی آدمَ کلمات. یعنی رب به سوی آدم کلماتی رو القا کرد یا به آدم کلماتی را القا کرد. نتیجه اش این شد که فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ . آدم از رب کلماتی رو تلقی کرد. تلقی کرد، این مهمه خدا القا کرد و او تلقی کرد. پس فاعل در واقع در هردو، خداست. در واقع در این تلقی کردن آدم از رب کلمات رو، یعنی فاعل رب بوده رب به او کلمات را القا کرد، او تلقی کرد. او تلقی کرد پس رب بر او توبه کرد.

لزوم بررسی ارتباط القای کلمات با توبه در ماجرای حضرت آدم (ع)

این ماجرا جاش کجاست؟ و چه ارتباطی به توبه آدم داره؟ چه ربطی به توبه آدم ع داره؟ تلقی آدم یعنی تلقی کلمات توسط آدم علیه السلام مگر به معنای توبه است؟ مگر این که شما بفرمایید یعنی اینجور بوده که آدم وقتی کلمات رو تلقی کرد سپس توبه کرد پس خدا بعد از اون بر او توبه کرد. چرا این رو باید بگیم؟ اینو از کجا می گیم؟ ممکنه شما بفرمایید در روایات هست که خب آدم علیه السلام وقتی از بهشت اخراج شد سال ها درگیر توبه بود، سالها سختی کشید تا خداوند توبه او را بپذیره برای پذیرش توبه او ماجراهایی نقل هست مثل این که جبرئیل آمد به او و اسماء و القاب مبارک پنج تن ع رو به او گفت داستان ها رو برای او توضیح داد او داستان ها رو شنید و به اینها توسل کرد و توبه کرد. من عرض میکنم مگه قبل از این آشنا نبود؟ او در بهشت هم با این اسماء آشنا بود. او در بهشت هم با این ماجرا ها آشنا بود. او اصلا قبل از این علم اسماء داشت. او قبل از این هم با این ماجرا آشنا بود. ملائکه در زمان خلقت آدم علیه السلام در زمان خلیفه شدن آدم علیه السلام با ماجرای امام حسین علیه السلام آشنا هستند، آدم علیه السلام آشنا نیست؟ ببینید ما باید بتونیم روایات رو جمع کنیم و قرار بدیم سوالاتش را پاسخ بدیم. روایت گاهی در این ماجرای توبه آدم علیه السلام گونه‌ای مطرح میکنه که انگار آدم علیه السلام اولین بار که با ماجرای امام حسین آشنا میشه. مگر این طور بوده؟ اگر این هست اگه این روایت وجود داره و درست هم هست چیه؟ میخواد چی رو بگه؟ مثلا بحث توسل است؟ بحث تذکر است؟ بحث یادآوری توسل است؟ آیا اون به معنی تلقی کلمات توسط آدم علیه السلام است؟ خب اینو می خوایم حل کنیم. آدم کلمات از جانب رب را تلقی کرد خداوند متعال به او القا کرد و آدم تلقی کرد. خب بریم جای دیگه نگاه کنیم کجا بوده دیگه بحث کلمات؟ بحث ابراهیم علیه السلام. در بحث ابراهیم علیه السلام بحث ابتلا مطرح هست. ابراهیم علیه السلام مبتلای به کلمات شد. مبتلا به کلمات شد چی شد؟ توبه کرد؟ امام شد. خداوند متعال او رو امام قرار داد. بله ما چرا باید کلماتی که به آدم علیه السلام القا شد رو و آدم علیه السلام تلقی کرد رو، ثمره اش را محدود کنیم به توبه آدم به سوی خدا؟ آیا توبه در این ماجرا بوده؟ آیا این اثری در توبه کردن آدم علیه السلام داشته؟ ممکنه داشته باشه ولی آیا فقط همین بوده؟

ماجرای استغفار حضرت آدم (ع)

در ماجرای آدم علیه السلام اینجا در آیه ۲۳ سوره اعراف مطرح هست که، قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَ إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسرِين . ماجرای استغفار، طلب استغفار و طلب غفران، طلب ترحم از جانب خداوند متعال، اینجا توسط آدم و زوجه آدم علیه السلام مطرح میشه، کِی هست؟ زمانی که شیطان آنها را از بهشت اخراج کرد و و قبل اینکه خداوند به آنها بفرماید، قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكمْ لِبَعْضٍ عَدُوّ . خب یه ماجرای قرآنی استغفار گونه برای آدم علیه السلام در آیه۲۳ اعراف مطرح است که اگر این آیات سوره اعراف رو با آیات سوره بقره تطبیق بدیم، این کلام استغفار یعنی طلب غفران آدم علیه السلام مثلاً جاش میشه اواسط آیه ۳۶ سوره بقره بعد از جمله ی فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كاَنَا فِيه و قبل از جمله ی وَ قُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ . ببینید توی این فضا بعد از اخراج و قبل از کلام هبوط توسط خداوند این غفران خواستن از جانب آدم علیه سلام مطرح است. از اینجا آدم علیه السلام طلب غفران رو آغاز کرده و گفته. پس ما یه جمله اینگونه داریم در قرآن. کلام اینگونه داریم در قرآن.

توبه خداوند بر افراد لزوماً به خاطر توبه آن افراد نیست

چگونه تلقی کلمات توسط آدم رو به استغفار آدم مربوط میکنیم؟ بعد ممکن است یه استدلال آورده بشه که وقتی بحث تلقی کلمات توسط آدم مطرح شده، بعدش جمله آمده فتاب علیه. توبه خدا بر آدم. پس حتماً توبه آدم به سوی خدا مطرح است. عرض میکنیم نه. هر جایی که توبه خدا مطرح هست لزوما توبه اون فرد مطرح نیست و بخاطر توبه اون فرد نیست. و بحث توبه اون فرد نیست.

توبه خداوند بر حضرت ابراهیم (ع)

مثلا در ماجرای ابراهیم علیه السلام. ابراهیم علیه السلام مرحله به مرحله ابتلای کلمات شده، امام شده پیش اومده رفعت قواعد من البیت انجام شده این مسیر رو پیش اومده از خداوند متعال میخواد أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ . اینجا که گفته شد ابراهیم علیه السلام درخواست میکنه که بر من توبه کن، ای خدا بر من توبه کن این به معنای این نیست که ابراهیم علیه السلام میگه خدایا من به تو توبه کردم، من اشتباه کرده بودم، من خطایی داشتم، من ظلمی به نفسم داشتم، مثل ماجرای آدم علیه السلام، من ظلمی به نفسم داشتم توبه می کنم پس تو به من توبه کن. نه این مطرح نیست، اینگونه نیست. این تُبْ عَلَيْنا که توسط ابراهیم علیه السلام ایجا مطرح هست به این سبب نیست که مثلا قبلاً ابراهیم علیه السلام ظلمی به نفس داشته، خطایی داشته، توبه کرده و خداوند بر اون توبه میکنه. یه ماجرایی قبلش وجود داره، گل سرسبد اون ماجرا، ختم اون ماجرا توبه خدا بر ابراهیم هست.

پذیرش تمام کمال کلماتِ القا شده ی خداوند توسط حضرت آدم (ع) و پس از آن توبه خدا بر ایشان

ببینید خداوند متعال وقتی به آدم علیه السلام القای کلمات میکنه آدم علیه السلام تلقی کلمات میکنه. تلقی کلمات در آدم آثار داره. این آثار رو ما باید دنبال کنیم. این آثار آنقدر بزرگه که نتیجه‌اش میشه اینکه فتاب علیه. ببینید خداوند نمی فرماید که القای کلمات کردیم به آدم فتاب علیه و توبه کردیم بر او. بلکه می‌فرماید القای کلماتی که کردیم آدم تلقی کلمات کرد. تلقی کلمات یعنی اون القا رو پذیرفت، پذیرفت به چه معنا؟ قبول کرد؟ نه یعنی اون القا اثر گذاشت در او. تلقی کلمات یعنی القای کلمات توسط خداوند متعال به آدم اثر گذاشت، آثار گذاشت. این آثار در وجود آدم نشست. پس از آن رب بر آدم توبه کرد. یعنی آدم علیه السلام ظرفیت وجودی داشت که توانست کلمات القا شده را در وجود خود بپذیرد و اثر بگیرد و اثر تمام کمال بگیره، اثر حاشیه ای نه. مثلا میگیم کلمات رو به او القا کردیم او به گوشه پرش گرفت، اون نمیشه تلقی. تلقی یعنی همه القا رو پذیرفت. همه آن چیزی که مدنظر القاء کلمات از جانب خداوند بود رو او پذیرفت. همه اثری که مدنظر القاء بود رو او پذیرفت و در وجودش نشست و آثارش رو نشون داد. این مطلب مهمه.

القای کلمات بر آدم (ع) و حضرت مریم (س) و ثمره این القاء

در طول تاریخ در طول تاریخ بشر به دو نفر القاء کلمات شده، یکی مرد یکی زن. مرد آدم علیه السلام، زن مریم سلام الله علیها. به آدم القای کلمات شد، القای کلمات شد، به مریم القای کلمه ی خدا شد. مریم القای کلمه ی خدا را پذیرفت. ثمره اش شد عیسی. شد عیسی بن مریم. آدم علیه السلام هم القای کلمات از جانب رب رو پذیرفت. ثمره اش چی شد؟ با القای کلمات به آدم علیه السلام، آدم علیه السلام آنقدر تغییر کرده، آنقدر ماجراهایی پیش اومده، آنقدر مسیری پیش رفته که خداوند متعال می فرماید فتاب علیه. خدا بر او توبه کرده. خدا بر او توبه کرد. ماجرا خیلی بزرگه. چیزی که ابراهیم علیه السلام بعد از اون همه داستان ها در قالب دعا از خداوند متعال میخواد، می فرماید و تب علینا . البته تب علینا در اون ماجرای مربوط به ابراهیم علیه السلام. ماجرای ابراهیم علیه السلام خیلی بزرگه، تب علینا در اون ماجرا. ولی در قالب دعا اونجا میخواد و تب علینا. اینجا آدم علیه السلام رفتاری کرد، اثری گرفت از القای کلمات، آثاری در وجود آدم علیه السلام پدیدار شد که این مسیر نتیجه اش شد تاب علیه.