بررسی داستان ولایت ِلله در سوره کهف و شرک صاحب جنّت نسبت به خدا و نتیجه گیری ولایت در انتهای داستان
در سیر مباحث سوره کهف به داستان اون دو نفر رسیدیم که در این سوره از آیه ۳۲ تا آیه 44 ام سوره کهف مطرح است که یکی از این دو نفر دارای دو جنتی بود و به دلیل برخی رفتارها، برخی رفتارهای شرک آلود و مشرکانه جنتش را از دست داد و در این اثنا کسی که صاحب او بود و با او محاوره میکرد، تذکر به او داد و او را از شرک برحذر داشت و مطرح کرد که این جنت تو اینگونه نابود خواهد شد. این جنت نابود شد و برای این فردی که مالک این جنت بود چیزی بجز حسرت باقی نماند و اون حسرت این بودوَ يَقُولُ يَالَيْتَنىِ لَمْ أُشرِكْ بِرَبّی أَحَدًا و بعد از اینکه این جنت نابود شده بود او مدام داشت میگفت که ای کاش احدی رو شریک پروردگار خودم قرار نمیدادم و دیگر برای او هیچ گروهی، هیچ کسی وجود نداشت که او را نصرت کنه وَ مَا كاَنَ مُنتَصِرًا و در این فرد دیگر ظرفیت اتخاذ نصرت هم وجود نداشت. خدای متعال در جمعبندی این ماجرا میفرماید کههُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الحَقِّ هُوَ خَيرٌ ثَوَابًا وَ خَيرٌ عُقْبًا در آنجا، در این ماجرا، در این موقعیت، ولایت متعلق به خدای الحق است، اوست بهترین ثواب و اوست بهترین عاقبت. بله این ماجرا چطور است؟ این مفهوم چیه؟ شاید یکی از جاها و به تعبیری تنها جایی که خدای متعال ولایت مربوط به خدا را تعریف میکنه، اون موقعیت رو موقعیت ولایت الله ذکر میکنه.