بحثی در مورد ظلمات، نور و نار

جریان ادامه دار خروج از ظلمات به سمت نور

در بحث نور، در بحث نورالله، ما دوتا موضوع مهم رو باید در کنار نورالله مورد بررسی قرار بدهیم، یکی بحث ظلمات هست، یکی بحث نار. یک مطلب، جریان حرکت و خروج از ظلمات است الی نور، یعنی یک جریان ادامه داری، یعنی اینطور نیست که شما از ظلمات در یک لحظه‌ای خارج می‌شوید و دیگر در نور هستید، این یک جریان ادامه داره، ظلمات طبقات مختلفی دارد. حتی در یک موقعیت‌هایی که به ظاهر مرتفع است، جریان حرکت خروج از ظلمات به سمت نور، اونجا وجود داره به سمت النور، این یک مطلب هست.

بررسی ارتباط بین نار و نور در مثال های قرآنی

مطلب دیگه ارتباط النار و نور است. رابطه‌ای بین النار و النور هست، این رابطه چی هست؟ هم رابطه لغوی هست هم رابطه مفهومی است، هم رابطه در عالم است. جاهای مختلفی باید این بحث رو دنبال کرد، مثلاً در سوره نور آیه ۳۵ وقتی از نورالله صحبت میشه می‌فرماید، يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ يَكاَدُ زَيْتُهَا يُضىِ‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَار نزدیک است که زیت درخت زیتون، زیت شجره مبارکه ضیاء داشته باشه در حالی که این شجره مبارکه، در حالی که این زیت، ناری مَسّش نکرده. ببینید در آیه ۳۵ سوره نور که آیه نور هست، خداوند متعال باز یک ارتباطی با نار مطرح میکنه، می‌فرماید این ارتباط را ندارند، خب این مطلب باید بررسی بشه. در سوره بقره آیه ۱۷ می‌فرماید که،مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِى اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فىِ ظُلُمَاتٍ لَّا يُبْصِرُون آنها یک ناری ایجاد می‌کنند و آن نار یک ضیایی در حول آنها ایجاد می‌کند، خداوند متعال می‌فرماید من نور آنها را می‌برم. آنها نار ایجاد کردند، اون نار پیرامون آنها ضیایی ایجاد کرده، خداوند متعال می‌فرماید من نور آنها را می‌برم، خدای متعال این جا می‌فرماید که آنها مثل کسی هستند که آتشی برپا کرده و این آتش در پیرامون او ضیاء ایجاد کرده، خدای متعال چه می‌کنه؟ خدای متعال می‌فرماید که من نور اونها رو می‌برم و آنها در ظلمت می‌مانند و آنها را در ظلمت رها می‌کنم. نه به این معنا که اون آتش را خاموش می‌کنم، به این معنا که دیگه اونجا نوری وجود نداره، دیگه برای اونها نوری وجود نداره. نه به این معنا که ضیاء نیست، من نور رو می‌برم، می‌فرماید که این افراد وقتی نار ایجاد می‌کنند، نار ضیاء ایجاد میکنه، و اینها می‌خواهند از اون ضیاء بهره‌مند بشوند، نور به دست بیاورند و از ظلمت خارج بشوند و اهل بصیرت بشوند، خدای متعال نور آنها را می‌گیره، بین نور و ضیاء فرق هست، بهره‌مندی نور رو که آنها می‌توانند از آن ضیاء داشته باشند، این رو می‌گیره و اینها دیگه این بهره‌مندی رو ندارند. آتشی هست که ضیائی دارد که ضوئی دارد، ولی نور ندارد، نه اینکه اون آتش نور نداره، اینها استفاده‌ی نور نخواهند داشت و در ظلمت می‌مانند، بصیرت نخواهند یافت. یک مثال دیگر در عالم شاید مثال خورشید و قمر هست، خورشید هست آنچه که از خورشید، آنچه که از شمس به دست میاید، چی هست؟ ضیاء. خورشید نار هست، آنچه که ازش بدست میاید ضیاء هست ولی برای به دست آوردن نور، ما به چه چیزی نیاز داریم؟ به قمر. قمری که از ضیاء خورشید نور می‌تاباند، قمری که به واسطه اون، نور به دست می‌آید. ببینید در بحث شمس و قمر نور مربوط به قمر است، اگر قمر نبود نور نبود، خورشیدی بود با آتش‌هایی، با ناری که از اون نار ضیاء به دست می‌آید، ولی نور نیست، نور وجود نداره. یعنی هر کجا که نار هست و ضیاء نار، لزوما نور نیست، می‌تونه نباشه و می‌تونه باشه.