مخاطب قرار گرفتن قوم با کلام الله دلیلی بر فهم مفاهیم نیست

کلام قرآن و همینطور کلام انبیاء ع با اقوامشان، در سطح لسان آن اقوام بوده ولی لزوما به میزان شعور و فهم آنها نبوده است

وقتی ما در مورد کلام قرآن صحبت میکنیم یا در قرآن در مورد قصه های انبیاء علیهم السلام صحبت میکنیم یه بحث مطرح هست اینکه وقتی این کلامها و این مفاهیم مطرح هست این واژگانی که مطرح هست چه در قصه های مربوط به انبیاء علیهم السلام که برای قومشون مطرح بوده چه در مورد موضوعاتی که مستقیماً برای ما مطرح هست برای امت رسول الله صلوات الله علیه مطرح هست مطلب این هست که آیا نوع تعامل و جایگاه اون قوم نسبت به مفاهیمی که مطرح شده چیه؟ اینها چه جایگاهی دارند بحث این هست که با اون واژه ها آشنا بودند؟ بله ممکنه آشا بودند، حداقل ما آشنا هستیم وقتی به زبان عربی گفته میشه حداقل این هست که قوم عرب با اون واژه ها یا با قاطبه ی اون واژه ها آشنا بوده چون به لسان اونها گفته میشه، اگر نبی ای هم در قومش بوده و مفاهیمی مطرح کرده به لسان اون قوم مفاهیم رو مطرح کرده به لسان مطرح کرده نه به سطح شعور و فهم اونها بلکه به لسان اونها، اونها اون لسان رو میفهمیدند ولی لزوماً مفاهیم رو نمیفهمیدند، 1- پس به لسان اونهاست در این بحثی نیست اینکه رسولی در قومی قرار میگیره موضوعات رو به لسان اونها مطرح میکنه و این الان کل این ماجراها در قرآن به لسان عربی بیان شده قوم عرب و کسی که عربی میدونه با این لسان آشنا هست و در سطح لسان این کلام رو متوجه میشه ولی آیا با مفاهیم دقیق آشنا هست؟ آیا با مفاهیم عِندَ اللهی این واژگان آشنا هست؟ این لزوماً اینطور نیست حالا باید مفهوم عِندَ الله رو متوجه بشه این یه بحث هست

اگر رسولی در مورد مفهومی مانند الرحمن با قومش صحبت نموده دلیل بر آن نیست که آن قوم به الرحمن معرفت داشته باشند

و بحث بعدی اینکه حالا فردی که با این لسان آشنا هست لزوماً معرفت نداره، ببینید معارفش کامل نیست مثلاً وقتی گفته میشه که یک رسول رفت به سراغ قومش و گفت که من رسولی از جانب اَلرحمن هستم اون قوم ممکنه در یه حدی بفهمه که ایشون وقتی میگه اَلرحمن منظورش چیه، منظور این فرد رو میفهمه ولی معرفت به اَلرحمن نداره و ایمان به اَلرحمن نداره میدونه این آدم داره چی میگه ولی قبول نداره یعنی وقتی رسولی به یک قومی مطرح میکنه که من رسول از جانب اَلرحمن هستم این دلیل بر این نیست که اون قوم به اَلرحمن معرفت دارند و با معارف مربوط به اَلرحمن آشنا هستند، میتونه دلیل بر این باشه که اونها متوجه میشند اون هم در حد لسان که منظور اون رسول چیه داره خودش رو به یه کسی به نام اَلرحمن منتصب میکنه که منظورش از اَلرحمن این چیزهاست،

مرحله اول مواجهه با کتاب الله، لسان است، لسان حلقه مشترک کلام خداوند و قوم است ولیکن بعد از آن می‌بایست وارد مفاهیم شد و مفاهیم را در تراز خداوندی بررسی نمود

گام اول در مواجهه ی با قرآن در مواجهه ی با کتاب خداوند سطح لسان قرآن هست چرا؟ چون لسان قرآن چیزی هست که وجهی هست که در کلام خدا وجود داره و در قوم هم وجود داره به خاطر این عرض میکنیم این وجه مشترک هست، لسان وجه مشترک هست چون میفرماید لسان قرآن، قرآن به لسان عربی بعد از اون طرف میفرماید لسان قوم، نبی ای نمیاد کتابی مطرح نمیکنه مگر به لسان قوم، پس قران در سطح لسان با قوم وجه اشتراک داره اینجا حلقه ی اتصال هست شما از حلقه ی لسان باید وارد بشید وارد کلامُ الله بشید، گام بعدی فهم مفاهیم در تراز خداوندی هست شما حالا وقتی با وجه لسان وارد شدی حالا باید بفهمی واقعاً این مفهوم در نظر خدا چی هست مثلاً مفهوم عبودیت در لسان بین ما و قرآن یه وجه اشتراکاتی وجود داره و شما میتونی وارد این بحث بشی بعد بحث عبودیت رو کار بکنی و تراز خداوندیش رو متوجه بشی.